می توان تصور کرد که اندرو نیکول، نویسنده/کارگردان، در ارائه فیلمنامه هایش فوق العاده خوب است. فیلم آنون را در ادامه بررسی کرده ایم.
این با توجه به علاقه او به علمی تخیلی مفهومی بسیار چشمگیرتر است – اما او می داند که چگونه به آن توجه خوبی بدهد. با «گاتاکا» در سال 1997، «اگر DNA شما کل زندگی شما را تعیین می کرد، چه می شد؟» یا با فیلم اکشن خود در سال 2011 «در زمان»، از بینندگان پرسید: «اگر زمان واقعاً پول بود چه میشد؟» آخرین فیلم او “آنون” که امروز در نتفلیکس در دسترس است، ایده “چشم ذهن” را بررسی می کند و آینده ای نه چندان دور را متصور می شود که در آن دیدگاه اول شخص ما همیشه ثبت شده است. این بدان معناست که مغز ما واقعاً مانند رایانه است و هیچ چیز خصوصی نیست – هیچ برنامه تهاجمی فیس بوک مورد نیاز نیست.
بخشی از هیجان در تماشای فیلمهای نیکول در دیدن رویاهای آیندهمان که مانند احتمالات منطقی به نمایش در میآیند، است. و از آنجایی که نیکول از تم های پایه و تصاویر نوآر استفاده می کند، اغلب آچاری در وضعیت موجود وجود دارد. این مورد در مورد شخصیت سایه آماندا سیفرید، آنون است، که در دنیایی که در آن شما می توانید تمام اطلاعات یک نفر را فقط با نگاه کردن به آنها یاد بگیرید، از شبکه خارج شده است.
او در نسخه بسیار خاکستری نیکول از نیویورک توسط افسر پلیسی به نام سال (با بازی کلایو اوون) تعقیب می شود که برای حل جنایات به خاطرات مردم دسترسی پیدا می کند. وقتی متوجه میشود که شخصی توانسته است با انحراف با POV مقتول به قتل برسد، اگر نگوییم یک سرگرمی در صدایش تسکین مییابد: «ما در واقع خودمان را به خودمان بدل کردیم»، به یکی از همکارانش اشاره میکند. این اولین اتفاق جالبی بود که در سالهای اخیر روی این سیاره اتفاق افتاد.
در اینجا خیلی چیزهای بیشتری وجود دارد، که اولین اقدام نسبتاً هیجان انگیز را ایجاد می کند. اما این فیلم همان مشکل سازههای آیندهنگر دیگر او را دارد، جایی که نیکول در حالی که از یک تحقیق سخت جوشانده استفاده میکند، سعی میکند آخرین حیلهبازی خود را توضیح دهد.
حتی با وجود قتلهای شرورانه و جرقههایی که از بازی موش و گربه سال و آنون به وجود میآید، روند تحقیقاتی «آنون» میتواند به همان اندازه سرگرمکننده باشد که گوش دادن به کسی که تک تک قوانین یک بازی رومیزی را توضیح میدهد، وقتی همه شما می خواهم فقط شروع به بازی کنم. نیت هولناک فیلمنامه نشان میدهد که خستهکننده است، چرخش پرده سوم را به شانه بالا انداختن تقلیل میدهد، و خط پایانی به ظاهر عمیق درباره زندگی خارج از شبکه را به بیانی خالی تبدیل میکند.
اوون و سیفرید هر دو با ایجاد انگیزه ای برای روند کار، شخصیت های کنجکاو را طراحی می کنند، افرادی از طرف های متضاد یک جامعه کتاب باز. بهترین لحظات فیلم مخصوصاً اوون است که شوک و پارانویای به خطر افتادن بینایی شما را در حالی که کاملاً هوشیار هستید به تصویر میکشد، یا به طور خاص، مطمئن نیستید چیزی که به آن نگاه میکنید فقط کسی است که ذهن شما را هک میکند یا خیر.
اما با داشتن یک هدف خسته کننده و نه چندان واضح شخصیت، به سیفرید، حتی با ماهیت اسرارآمیز شخصیتش، کار بسیار کمتری داده می شود. او بیشتر یک طلسم از نگاه مردانه کاملاً کاربردی فیلمنامه است که بعداً اوون 52 ساله را بدون پلک زدن با سیفرید 32 ساله جفت می کند.
«آنون» در کنار وجود معمولی و پر از ریزش سال، به یاد میآورد که ماچیزمای احمقانه «گاتاکا» را بهویژه به یاد میآورید، که ممکن است به یاد داشته باشید که اوج داستانی صمیمانهای داشت که در آن دو برادر در حال مسابقه شنا بودند.
و اگر این داستان برای اولین بار دههها پیش تصور میشد، باور میکردیم – هر آنچه که نیکول هنگام تصور این پروژه داشت، با محصول نهایی محو شده است. این فقط زیباییشناسی خاکستری مایل به اشباعشده نیست، جایی که ایستگاه پلیس بیشتر شبیه معبدی بایر به نظر میرسد، یا اینکه زندگی از شهر نیویورک بیرون کشیده شده است تا کسلکننده بودن آن احساس تنهایی کند.
این روشی است که فیلم با وجود جزئیات باورنکردنی آن بسیار سرد و کنجکاو است (این یک فیلم نادر از نتفلیکس است که ممکن است مکث مداوم آن را حتی بهتر کند) فیلمبرداری پویا (استفاده از نسبت های گسترده و کامل برای اهداف روایی) و درخشش های کلی جدید بودن با «آنون»، نیکول همچنان اشتیاق جذابی به داستان های علمی تخیلی اصلی و با مفهوم بالا دارد. فقط آرزو می کنم که همه اینها برای اجرای بسیار جالب تری ساخته شود.