کتاب خدمتکار اثر فریدا مک فادن، رمانی مهیج دربارهی دختری جوان است که به عنوان خدمتکار در خانهی مجلل خانوادهی وینچستر استخدام میشود. این کتاب که نامزد جایزهی بهترین اثر در ژانر تریلر و رازآلود به انتخاب وبسایت گودریدز بوده است، داستانی از خانهای مرموز و ترسناک و خدمتکاری است که کسی از گذشتهی تاریکش خبر ندارد. در این پست به نقد و بررسی کتاب خدمتکار می پردازیم.
نقد و بررسی کتاب خدمتکار
کتاب خدمتکار (The Housemaid) اثر فریدا مکفادن (Freida McFadden)، رمانی مهیج و پیچیده در ژانر جنایی، معمایی و ترسناک است که از صحنهی قتلی در یک خانهی مجلل شروع میشود. شخصی در اتاق زیر شیروانی خانه به قتل رسیده که هویت مشخصی ندارد. میلی کالووی، خدمتکار خانه، درحالیکه کنار افسر پلیس روی مبل گرانقیمت خانه نشسته، دربارهی همهچیز اظهار بیاطلاعی میکند.
داستان کتاب خدمتکار گریزی به سه ماه قبل میزند، زمانی که نینا وینچستر، خانم خانه، با دختر جوان فقیری که سر و وضع مناسبی ندارد در نشیمن بزرگ خانه مصاحبه میکند تا تصمیم بگیرد که آیا میتواند او را به عنوان خدمتکار در منزلش استخدام کند یا نه. دختر جوان میلی کالووی است که یک ماه گذشته را بیخانمان بوده و تمام این مدت را در ماشینش زندگی میکرده است، ولی حالا با دستکاری رزومهاش ناامیدانه سعی در پیدا کردن یک شغل دارد. میلی که فکر میکند این خانه با تمام مزایا و دستمزدش چیزی ورای شایستگی اوست، امید چندانی به قبولی در این کار ندارد، ولی باز هم امیدش را از دست نمیدهد.
نینا وینچستر با حوصله و اندکی فخرفروشی تمام قسمتهای خانه را به میلی نشان میدهد. خانهی مجلل وینچسترها بیشباهت به قصر نیست. نوبت به اتاق خدمتکار میرسد. این بخش شباهتی به بقیه جاهای خانه ندارد؛ راهپلهی تنگ و تاریکی که به یک اتاق زیر شیروانی میرسد، و اتاق کوچکی که سقف کوتاه و پنجرهای به قاعدهی یک کف دست دارد. بعد از دیدن امکانات عجیب و غریب خانه و اتاقهای سلطنتیاش، دیدن این اتاق محقر توی ذوق میزند. ولی برای میلی که هنوز هم به خوابیدن در صندلی عقب ماشینش عادت نکرده، این اتاق با تخت فلزی یک نفره و حمام شخصیاش یک موهبت است. در این بین، تنها چیزی که او را آزار میدهد، ترس مبهمی است که از این اتاق به جانش نفوذ کرده. انگار که این اتاق، رازی در دل خودش دارد.
میلی، شخصیت اصلی کتاب خدمتکار، ناامید از در خانه خارج میشود و به سمت حیاط بزرگ خانه میرود. خانم وینچستر قول داده تا نتیجهی مصاحبه را به زودی به او اطلاع دهد، ولی او امیدی به بهدستآوردن این کار ندارد. به هر حال او ده سال از عمرش را در زندان بوده و این چیزی نیست که کسی ساده از آن بگذرد. میلی در راه خروج مودبانه به باغبان خانه سلام میکند، اما باغبان در جواب تنها به او خیره میشود. چیزی در نگاه باغبان هست که به او هشدار میدهد از این خانه دور بماند.
حالا یک هفته از مصاحبهی او با خانم وینچستر گذشته و خبری نشده است. میلی در صندلی عقب ماشینش، در حالیکه دیگر از زندگی در ماشین و خوردن ساندویچ خسته شده، تماسی از نینا وینچستر دریافت میکند که به او میگوید برای کار در خانهاش پذیرفته شده است. او نمیداند چطور کسی مثل نینا ممکن است از سابقهی زندان او بگذرد، تنها چیزی که میداند این است که این فرصت برایش حکم زندگی دوبارهای را دارد که میتواند با آن، خودش را به هر شکلی که میخواهد بازتعریف کند. اما آیا اتفاقات آنطور که او توقع دارد پیش میرود، یا در خانهی مرموز خانم وینچستر اتفاقات ناخوشایند و دلخراشی برای او رقم خواهد خورد؟…
کتاب خدمتکار اثر فریدا مکفادن کتابی پرافتخار است که در فضای مجازی جنجال به پا کرده است. در وصف این کتاب آمده که: «داستان غیرمنتظرهی رمان باعث شده تا مخاطب لحظهای نتواند آن را زمین بگذارد.»
این اثر که با تلاش مریم علیزاده میلانلو به فارسی ترجمه شده است، جلد اول از یک مجموعهی سه جلدی با همین نام (خدمتکار) است.
دربارهی مجموعهی خدمتکار
مجموعهی سه جلدی خدمتکار داستانی رازآلود و مهیج از فریدا مکفادن است. جلد اول این کتاب خدمتکار، جلد دوم راز خدمتکار (The Housemaid’s Secret) و جلد سوم آن خدمتکار میبیند (The Housemaid Is Watching) نام دارد. این مجموعه از عناوین پرفروش نیویورک تایمز، یواساِی تودِی و وال استریت ژورنال بوده و همچنین در سال ۲۰۲۳ برندهی جایزهی ITW در ژانر ترسناک و هیجانانگیز شده است.
جوایز و افتخارات کتاب خدمتکار
- عنوان پرفروش نیویورک تایمز
- عنوان پرفروش یواِساِی تودِی
- نامزد دریافت جایزهی گودریدز در ژانر تریلر و رازآلود
- در نکوداشت کتاب خدمتکار
- این کتاب داستانی پیچیده و غیرقابل پیشبینی دارد. (HerCampus.com)
کتاب خدمتکار برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب خدمتکار اثر فریدا مکفادن به علاقهمندانِ رمانهای ترسناک، جنایی و رازآلود پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب خدمتکار میخوانیم
قبول. این تخت چیز خیلی خاصی نیست. پستیبلندی دارد و هر بار که حتی به اندازۀ یک میلیمتر جابهجا میشوم فنرهایش ناله میکنند. اما باز هم از ماشینم خیلی خیلی بهتر است. حتی فوقالعادهتر این است که اگر در طول شب به دستشویی نیاز داشته باشم دقیقاً کنارم است! مجبور نیستم رانندگی کنم و آنقدر بچرخم تا استراحتگاهی پیدا کنم و وقتی مثانهام را خالی میکنم به قوطی اسپری فلفلم چنگ بزنم. دیگر حتی به اسپری فلفل هم نیازی ندارم. دراز کشیدن روی یک تخت معمولی که بهمحض رسیدن سرم به بالش خوابم میبرد، حس خیلی خوبی دارد. دوباره که چشمانم را باز میکنم، هنوز هوا تاریک است. وحشتزده در جایم مینشینم و سعی میکنم به یاد بیاورم کجا هستم. تنها چیزی که میدانم این است که داخل ماشینم نیستم. چند دقیقهای طول میکشد تا وقایع چند روز اخیر را به یاد بیاورم. نینا شغلی در اینجا به من داده است، از ماشینم بیرون آمدهام و روی تخت واقعی خوابم برده است.
کمکم تنفسم آرام میشود. کورمالکورمال دنبال گوشی تلفنی که نینا برایم خریده میگردم. 46: 3 صبح است. زمان مناسبی برای بیدار شدن و شروع روز نیست. با عادت کردن چشمهایم به نور محدودی از ماه که از پنجرۀ کوچک به اتاق میتابد، ملافۀ زبر را از روی پاهایم کنار و روی تخت غلت میزنم. میخواهم به دستشویی بروم و بعد سعی کنم دوباره بخوابم. پاهایم در برخورد با تختههای کف اتاقخواب کوچکم صدا میکنند. خمیازهای میکشم. یک لحظه طول میکشد تا نوک انگشتانم به نخ لامپ سقف برسند. این اتاق به من احساس غول بودن میدهد. به در اتاقم میرسم و دستگیرۀ در را میگیرم و… نمیچرخد. احساس وحشتی که با فهمیدن موقعیتم درونم فروکش کرده بود، حالا دوباره اوج میگیرد. در قفل است. وینچسترها من را در این اتاق حبس کردهاند. نینا من را در این اتاق حبس کرده است. اما چرا؟