فیلم روح سال 45 اثر کن لوچ، مستندی درباره اختراع مجدد خدمات اجتماعی بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم، بخشی از تاریخ را بررسی میکند که کتابهای درسی معمولاً ترجیح میدهند آن را نادیده بگیرند یا تحریف کنند، زیرا با پیامهایی که دولت و مالیاتها «مشکلات واقعی هستند» در تناقض است. “در زندگی و اگر مردم رنج می برند، این تقصیر آنهاست.
«روح 45» نیز گواهی بر قدرت صحبت کردن چهره ها در نمای نزدیک است. بیشتر آن یک تاریخ شفاهی است. بسیاری از شاهدان زمانی که لوچ با آنها مصاحبه کرد مسن بودند و دهه های 1930، 1940 و 50 را به یاد می آورند. همچنین با افرادی که در آن زمان در قید حیات نبودند اما در موارد نادری از پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ خود داستانهایی شنیدهاند که بزرگترها توانستهاند بر آسیبهایی غلبه کنند که اغلب باعث میشود آن داستانها را برای خود نگه دارند، مصاحبههایی انجام میشود. آنها در سطحی فقیر بزرگ شدند که چارلز دیکنز در داستانهای داستانیاش توصیف کرد و از روزی به روز دیگر به سختی زنده ماندند. با لحنی آرام و یکنواخت، آنها در مورد محرومیت دردناکی صحبت می کنند که توسط “دارندگان” در بریتانیای کبیر به عنوان عادی پذیرفته شده است.
یکی از شاهدان می گوید: «زاغه های انگلیس بدترین محله های اروپا بودند. یک مرد سالخورده در مورد بالا رفتن از رختخواب هر شب با خواهر و برادرش و تعداد نامحدود کک صحبت می کند، در حالی که او تمام بدنش را گاز می گیرد و روز بعد به دلیل “زانوهای کثیف” در مدرسه عصا می خورد. موشها و سوسکها هم بودند. بدون فرش، زیرا هیچکس توان خرید آن را نداشت. بسیاری از مصاحبه شوندگان هر شب سیب زمینی و نان می خوردند. یکی از شاهدان می گوید که چکه چکان چیزی نبود که اکثر خانواده های فقیر آن را تجربه کردند زیرا نمی توانستند گوشت تهیه کنند. دات گیبسون، دبیر کل کنوانسیون بازنشستگان، در مورد اینکه چگونه پدربزرگش روز دوشنبه تنها کت و شلوار خود را به گروفروشی می برد، از پولی که برای آن دریافت می کرد برای خرید غذا برای خانواده استفاده می کرد و برای درمان یکی از لباس هایش پرداخت می کرد. بیماری کلیوی پسرش، سپس کت و شلوار را پس از دریافت حقوق در روز جمعه پس بگیرید تا بتواند آن را در میخانه بپوشد.
حزب کارگر در سال 1945، پس از پایان درگیری بریتانیا در جنگ جهانی دوم، به پیروزی غافلگیرکننده ای دست یافت و ائتلافی به رهبری نخست وزیر وینستون چرچیل را شکست داد. همانطور که لوچ توضیح میدهد، بخشی از این رد به این دلیل بود که چرچیل بهعنوان رهبر دوران جنگ تلقی میشد که نمیدانست چگونه با چالشهای زمان صلح کنار بیاید، و همچنین بوی تعفن مماشات هیتلر که به حزب چرچیل چسبیده بود (اگرچه چرچیل شخصا مخالف بود. مماشات).
اما عامل دیگر، احتمالاً بزرگتر این بود که مردم تعجب میکردند که چرا بریتانیا میتواند میلیاردها دلار برای جنگ جهانی در زمان محرومیت هزینه کند (قبلاً اوضاع از نظر اقتصادی بد بود) اما ظاهراً بودجه لازم برای بهبود زندگی افراد غیر ثروتمند را نداشت. شهروندان پس از آن وقتی حزب کارگر پیروز شد، مجموعه ای از برنامه های اجتماعی برای کاهش رنج طبقه فقیر و کارگر به تصویب رسید. جواهر ایجاد یک سرویس بهداشتی ملی رایگان بود، چیزی که ایالات متحده آمریکا به سختی شروع به برابری با آن کرده است و چندین دهه فعالیت محافظه کارانه در بریتانیا نتوانسته است به طور کامل آن را ریشه کن کند.


یکی از آکوردهایی که لوچ بارها در اینجا به آن اشاره میکند این است که در دموکراسیها، و شاید هر نوع حکومت دیگری، پولی که برای جنگ خرج میشود، هرگز بهعنوان مخارج به حساب نمیآید، و مطمئناً هرگز بهعنوان هزینههای غیرمسئولانه به حساب نمیآید، به جز شاید تعداد انگشت شماری از قانونگذاران که خود را چنین میشناسند. سوسیالیست و بنابراین هیچ قدرتی ندارند. همیشه دلایلی برای توضیح اینکه چرا هزینه های دفاعی ضروری است و زیر سوال بردن آن غیر وطن پرستانه و شاید خیانت آمیز است، ساخته شده است. در ایالات متحده هم همینطور است. در تمام دنیا همینطور است و همیشه همینطور بوده است.
اما بریتانیای کبیر در سال 1945 به طور مختصر و غیرعادی از پذیرش آن امتناع کرد و همانطور که لوچ داستان را بیان می کند، 34 سال دیگر طول کشید تا انتخاب مارگارت تاچر (یک سال قبل از رونالد ریگان در ایالات متحده) شروع به از بین بردن معماری اجتماعی کند. ایجاد کردند و شروع به بازگرداندن سهم شیر از ثروت کشور به ثروتمندان کردند که معتقد بودند سزاوارتر هستند.
گزارش 1942 Beveridge – با عنوان رسمی “بیمه اجتماعی و خدمات متحد” – عاملی برای پیروزی سوسیالیست ها سه سال بعد بود. انگیزه، درک نویسنده آن ویلیام بیوریج در حین کار در بخش خصوصی بود که بشردوستی به عنوان وسیله ای برای بهبود واقعی زندگی فقرا بی فایده است. هدف اصلی آن این بود که افراد ثروتمند در مورد احتکار پول و منابع احساس بهتری داشته باشند و اجازه دهند نام خود را روی چیزها بگذارند، و تنها راه برای ایجاد تغییرات گسترده، عمیق و مثبت، مالیات جدی از آنها و تأمین مالی برنامه های اجتماعی بود. Beveridge گفت که دهه 1940 “زمانی برای انقلاب ها بود، نه برای اصلاح”. (این گزارش را می توانید در اینجا بخوانید.)
این یک فیلم فوقالعاده است که به خودی خود جزئیاتی را در مورد دوره خاصی از تاریخ در کشوری خاص به ما میدهد که فیلمهای تجاری و پلتفرمهای تلویزیونی به دلایل واضح به آن دست نمیزنند. این فیلم در روایت خود از دوران فوری قبل و بعد از جنگ آنقدر قانعکننده است که وقتی جلوتر میرود و احساس میکند عجله دارد تا امتیازاتش را به دست بیاورد، فیلم فقط کمی کاهش مییابد، اما این یک شکایت کوچک است. «روح 45» به ویژه برای هرکسی که کارنامه لوچ را به عنوان یک فیلمساز دراماتیک با دید سوسیالیستی دنبال کرده باشد، جذاب خواهد بود. او در فیلمهای متنوعی مانند «کس»، «ریف راف»، «باران سنگها»، «زمین و آزادی» و «متاسفم که دلتنگت شدیم»، زندگی طبقه فقیر و کارگر را در گذشته و حال روایت میکند. ، اغلب در مناطقی از بریتانیا که به ندرت روی صفحه نمایش داده می شوند، و همیشه اطمینان حاصل می کند که زمینه اجتماعی و سیاسی را فراهم می کند که چرا آنها باید عملاً تا حد مرگ کار کنند تا از پس هزینه های اولیه برآیند. این مستند می تواند به عنوان پیش درآمد یا پس اسکریپت برای هر کاری و هر کاری که او انجام داده است، نمایش داده شود.