فیلم پروا دومین ساخته مهران مهدویان که اینروزها در گروه هنروتجربه روی پرده رفته، میکوشد قصهای آشنا را با بهرهگیری از ساختارهای سینمای دوران پست مدرن روایت کند. قصه زن و مردی جوان که دل بهم باخته اند اما معضلات اجتماعی، فشارهای اطراف و یک مشکل پیشبینی نشده، برنامه مهاجرت و حتی زندگی عاشقانهشان را نابود میکند. در این پست به نقد و بررسی فیلم پروا می پردازیم.
نقد و بررسی فیلم پروا
اما لایههای مختلف این روایت به شکل پراکنده و نامنظم به نمایش درمیآید. سه خرده قصه موازی در امتداد هم پیش میروند تا کلیتی در قالب روایت فیلم را بسازند. مهدویان در این راه از ساختار روایت غیرخطی مشابه آنچه آلخاندرو گونزالس اینیاریتو اوایل قرن جاری در فیلم «۲۱ گرم» آزمود استفاده میکند. یعنی خرد کردن قصهها به سکانسهای نامنظم و بدون توالی. بهگونهای که یک قصه سرراست و خطی را به شکلی درهم ریخته به مخاطب القاء کند. شیوهای که پس از تجربه درخشان اینیاریتو در فیلمهای پرشماری از سینمای جهان آزموده شد.
اما چیزی که ممکن است فیلم پروا را از همتایان خود مجزا کند ترکیب این شیوه روایت با شیوه روایتی مدوری است که بازهم نمونه جهانی دارد. کریستوفر نولان در «یادگاری» بخشهایی از روایت را به شکلی چرخشی دوباره تکرار کرد تا هربار بخش تازهای از حقیقت را برملا کند. در فیلم پروا هم شاهدیم که در هر سکانس نامتوالی از فیلم، جزییاتی از قصه روشن میشود که ممکن است در ادامه بازهم تکرار شود تا در تکمیل پازل مدنظر نویسنده و کارگردان موثر باشد. در واقع در هر سکانس، آجری روی دیوار حقیقت آن خرده قصه افزوده میشود تا خرده قصههای موازی را جایی اواخر فیلم به هم رسانده و قصهای واحد را به پایان برساند. با همین تمهید است که غافلگیری نهایی فیلم تاثیرگذاری لازم را دارد و واقعا غافلگیر میکند!
اما فیلم و قصهاش هویت ندارند. عدم بهرهگیری از عناصر مهمی چون فرهنگ، جغرافیا و زبان، به لحن رئالیستی فیلم آسیب زده است. قصه فیلم در لوکیشنهای شهر گرگان فیلمبرداری شده است. اما با توجه به مقتضیات قصه که در شهری مرزی و برپایه تلاش دو شهروند بومی برای گذر از مرز و مهاجرت غیرقانونی نهاده شده، پرداخت هویت بومی و محلی شهر و تاثیرش بر رابطه شخصیتهای اصلی داستان شکل نگرفته و قصه را پادرهوا میکند. درست است که قصه فیلم «پروا» قابلیت تعمیم به جغرافیای متفاوت و حتی جهانی را هم دارد. اما با نگاهی به استراتژی ساختاری فیلم که میکوشد به آموزههای رئالیستی وفادار بماند و در عین حال بیزمانی و بیمکانی را هم داشته باشد، تضادی ایجاد کرده و به لحاظ ساختاری مخاطب را از برقراری ارتباط ذهنی با شخصیتها و همدلی با مشکل آنان (که اتفاقا به خرده فرهنگهای محلی هم بیارتباط نیست) باز میدارد. به گفته کارگردان فیلم ابتدا قرار بوده در استان کرمانشاه فیلمبرداری شود اما بعد به دلایل محل فیلمبرداری به استان گلستان منتقل شده است. چه بسا اگر قصه فیلم در استان کرمانشاه میگذشت، امکان نزدیک کردن عناصر روایت با فرهنگ جاری برمنطقه هم وجود داشت و برعمق روایت رئالیستی فیلم میافزود.
گاهی اوقات و در سکانسهایی دوربین روی دست عامدانه با تکانهای بسیار، نوعی ناامنی و بیثباتی را حس میکنیم. اما این تمهید در تمام سکانسهای فیلم تداوم نیافته و به این ترتیب با نوعی عدم یکدستی بصری در فیلم مواجهیم. ممکن است این نکته هم آگاهانه توسط فیلمساز مورد استفاده قرار گرفته باشد. اما این یکدست نبودن، از انسجام ساختاری فیلم کاسته است.
زنده یاد حسام محمودی بازیگر نقش خسرو در فیلم پروا بود و به گمانم «پروا» نخستین فیلم اوست که پس از درگذشت نابهنگامش به نمایش عمومی درآمده است. بازی روان و بیتکلف او و مهتاب ثروتی از جمله نکات مثبت فیلم به شمار میرود. در مجموع فیلم پروا تجربهای جسورانه است که بهرغم کاستیهایی در ساختار (بخشی از این کاستیها سلیقهای است) واجد ارزشهایی به ویژه در آزمودن شیوه های متفاوت روایت که از اهداف اساسی گروه هنروتجربه به شمار میرود.