لحظهای در فیلم Close To Vermeer سوزان راس وجود دارد، مستندی درباره سرپرستی نمایشگاه Vermeer در موزه ریکس در آمستردام، جایی که ابی واندیوره، محافظه کار و محقق موزه موریتشویس در هلند، اولین باری که ورمیر را برگزار کرد، توضیح میدهد. دختری با گوشواره مروارید دیده میشود. هیجان و هیبت او قابل لمس است. حتی چشمانش میدرخشد. در واقع برای نگه داشتن جسم فیزیکی! «Close To Vermeer» مستندی ملایم و متفکر است که افراد آگاه مانند واندیویر، متخصصانی که در صدر رشته های خود هستند و علاقه و عشق خود را به این موضوع حفظ کردهاند، پر شده است.
مستند زمینه های زیادی را پوشش میدهد. این نشان دهنده چالش های مدیریت نمایشی به این بزرگی است (مجموعه بسیار کوچک Vermeer – فقط 34 نقاشی – در سراسر جهان پراکنده شده است). همچنین به طور گسترده وارد بحث های مختلف پیرامون «نویسندگی» میشود، به ویژه در مورد چند نقاشی مورد بحث. هر دو طرف نظر خود را مطرح میکنند که چرا این یا آن اثر ورمیر هست یا نیست. این جنجال ها گاه به تیتر اخبار بینالمللی تبدیل میشوند، که برای نقاشی که دو قرن پس از فوت خالق تقریباً در گمنامی کامل گذراند، کاملاً تحولی است.
شخصیت اصلی «Close To Vermeer»، علاوه بر خود هنرمند، جورج وبر، متصدی نمایشگاه ورمیر است که احساس فشار برای اضافه کردن بورس تحصیلی جدید برای همراهی با نمایش دارد. فقط گذاشتن تابلوها روی دیوارها کافی نیست. او میخواهد تفاهم را عمیق تر کند، و همچنین میخواهد شاید یک بار برای همیشه بحث در مورد ورمیرهای مورد بحث را حل کند.

وبر اولین لحظه ای را که یک ورمیر را در نوجوانی دید چنین توصیف میکند: “من در واقع بیهوش شدم.” وبر مردی بسیار متشخص و شیک است، اما احساسات در او مدام به وجد میآید. او با شور و شوق نسبت به موضوع ابراز احساسات میکند. نظرات او با جواهراتی مانند: “به نظر میرسد [ورمیر] میداند که نور زرد گرم سایه های آبی سرد دارد.” چنین نظری به من کمک میکند ببینم او چه میبیند. فیلم پر است از نماهای تقریباً میکروسکوپی از کارهای ورمیر، شکاف های ریز روی رنگ، ضربه های قلم موی سایه دار، زوم کردن بر روی جزئیات. پیتر رولوفز، همکار وبر، به موزه های سرتاسر جهان سفر میکند تا در مورد قرض دادن نقاشی های ورمیر برای نمایشگاه مذاکره کند. این یک نگاه اجمالی درونی جذاب از معاملات پشت سر هم در سطح بسیار بالایی است.
در کنار این نگرانی های عملی، «راهنماهایی» وجود دارند که به قرار دادن یوهانس ورمیر در زمینه بزرگتری کمک میکنند. افرادی مانند Abbie Vandivere و Jonathan Janson، یک نقاش و متخصص Vermeer. اوست که به چین خوردگی های شال زرد یکی از تابلوهای مورد بحث اشاره میکند. او فکر میکند که آنها خام به نظر میرسند، نه آنچنان که باید دقیق باشند. او نظرات خاصی دارد. وبر برای گفتگو در مورد این مسائل به ملاقات او میرود. آنها وقت خود را صرف بحث در مورد رنگ ها، سایه ها، ضربه های قلم مو و رازهایی میکنند که هنوز پیرامون ورمیر، زمان، زندگی و کارش وجود دارد.
ما در مورد رامبراند، معاصر ورمیر، خیلی بیشتر از ورمیر میدانیم. رامبراند پرکار و همه کاره بود. آثار او به وضوح تحت تأثیر استادان ایتالیایی قرار داشت و تقریباً با وسواس خود را در نقاشی ها قرار داد، یعنی در آستانه عصر طلایی هلند. رامبراند موفقیت های زیادی را در زندگی خود تجربه کرد.
از سوی دیگر، ورمیر، موفقیت کمی داشت و اصلاً پربار نبود. نقاشی های او همگی از نظر اندازه بسیار کوچک هستند و دارای همان اتاق هایی هستند که با جزئیات بسیار ریز به شکلی عالی ارائه شدهاند. در هر کدام، منابع نوری یکسان، ظروف یکسان و شاید حتی افراد مشابهی را میبینید. او به وضوح افرادی را که از نزدیک میشناخت نقاشی میکرد و موضوعات اصلی او زنان بودند. هیچ فاصله ای در رویکرد سوژه های او وجود ندارد، هیچ ایده آل سازی یا چاپلوسی آشکاری وجود ندارد. آنها در محیط های خانگی دیده میشوند، توری درست میکنند، بازی بکر را بازی میکنند، شرابی را میخورند که یک خواستگار پیشنهاد میکند. اینها نقاشی های «درباری» نیستند. کارشناسان اینجا همه معلمان بسیار خوبی هستند.
چیزی آرامش بخش در «Close To Vermeer» وجود دارد. من دختر یک گردآورنده کتاب نادر هستم، مردی که اوقات فراغت خود را صرف ردیابی کتاب ها میکرد (بیشتر از نویسندگان ایرلندی، در درجه اول فرانسیس استوارت). او صفحه حق چاپ آخرین خرید خود را به ما نشان میداد و دلیل مرتبط بودن آن را توضیح می داد. او برای ما داستان هایی در مورد انتشار تعریف میکرد، به آرامی ورق میزد و با احترام با کتاب رفتار می کرد. این هوایی بود که در کودکی نفس میکشیدم. بنابراین چیزی آرامش بخش در مورد گوش دادن به افرادی که دانش خود را به اشتراک میگذارند وجود دارد و به ما کمک میکند بفهمیم چرا چیزی کمیاب یا خاص، منحصر به فرد یا ارزشمند است.
در دنیای «برداشت های داغ» و «حذف های ناآگاهانه»، که در آن تخصص به طور فزاینده ای بی ارزش میشود، کارشناسان «نزدیک به ورمیر» گروهی آرامشبخش هستند. آنها چیزهای زیادی میدانند، آنچه را که میدانند به اشتراک میگذارند، و به ما کمک میکنند که فقط به یک Vermeer نگاه نکنیم، بلکه ببینیم.