«La Chimera» مانند یک نسخه رئالیسم جادویی از فیلم کلاسیک one-last-heist است.
هسته اصلی آن احتمالا خود را تا حدودی آشنا نشان دهد: دزدی که به تازگی به خاطر جنایاتش از زندان آزاد شده، به خانه بازمیگردد تا کار بزرگی را انجام دهد که سرانجام او و دوستانش را ثروتمند میکند. اما از دریچه رویایی آلیس رورواچر نویسنده و کارگردان ایتالیایی، «La Chimera» مسیری بدون عجله و غیرقابل پیش بینی را برای رسیدن به آنجا طی میکند. جاده ای پر از شخصیت های عجیب و غریب و مکالمات بیمعنا، تکه هایی از دیالوگ های همپوشانی، آهنگی در اینجا یا رژه در آنجا است.
روهرواچر مانند فیلم جذاب «Happy as Lazzaro» ۲۰۱۸ شما را فریب میدهد و فکر میکنید که فیلمش به طور دلپذیری کم کلاس است. در حقیقت، او چیزی اساسی تر و عمیقتر در مورد کشش تاریخ میگوید – قرن ها فرهنگ و همچنین عشق تازه از دست رفته.
آرتور از جاش اوکانر دزدی کرده و احساس میکند هر دو نیرو به یک اندازه او را میکشند. او یک مرد انگلیسی در روستاهای ایتالیا است که دارای یک ویژگی ماوراالطبیعه برای استشمام کردن مصنوعات پنهان اتروسکی است که با مرده ها دفن شدهاند، به دنبال غرایز خود در حالت خلسه میرود. گروه تومبارولی که پشت سر او پرسه میزنند، با توقعات فراوان، آشفتگی و هرج و مرج بیشتری به حال و هوای فیلم میافزاید.
اما آرتور از رویاهای بنیامینا، زن جوان جادویی که دیگر در زندگیاش نیست به دلایلی که در نهایت برایش روشن میشود، حواسش پرت میشود. او به خانه رو به زوال خود باز میگردد، جایی که ایزابلا روسلینی بر دسته ای از زنان جوانی که همه او را «مامان» صدا میکنند، فرمانروایی میکند و فکر میکند که در آنجا آرامشی خواهد یافت. جالب است که او این کار را نمیکند، اما روسلینی مهربانی غیرمعمولی ارائه میکند، که در تضاد با شیوه رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه او با دانشجوی آواز است.

رورواچر با همکاری با هلن لووارت فیلمبردار، که فیلم هایش شامل Happy as Lazzaro و Beach Rats و Never Rarely Sometimes Always الیزا هیتمن میشود، فیلم را در مه ای غم انگیز غوطهور میکند و این حس را به وجود میآورد که همه اینها یک تخیل است. وقتی برای اولین بار آرتور را میبینیم، او در قطار خوابیده است. یک خدمتکار او را از خواب بیدار میکند و با تمسخر میپرسد که آیا خواب میبیند، که باعث میشود زنان جوان روبروی او در ماشین بخندند. این حال و هوای غیرقابل اعتماد در «La Chimera» نفوذ میکند و باعث میشود که همیشه در مورد واقعی بودن سؤال کنیم، حتی اگر خطرات در نهایت ملموس تر شوند. گاهی اوقات این کار نمیکند، مانند استفاده رورواچر از سکانس های تند، ادای احترام به سبک فیلم های صامت که خیلی عجیب و غریب و نامناسب به نظر میرسد. به طور مشابه، نسبت تصویر اغلب تغییر میکند و باعث حواس پرتی تماشاچیان میشود. اما در بیشتر موارد، او جادو میکند.
بخش اعظم آن ناشی از عملکرد اوکانر است که پر از تناقضات جذاب است. او پسر خوبی یا حتی جالب توجهی نیست. او در کت و شلوار ژولیده و کرم رنگش که اغلب از لب هایش آویزان است، در حومه شهر پرسه میزند. ظاهرش ژولیده، پشمالو و به طور آزار دهنده ای لاغر شده است. اما میخواهید او را در غارت هایش موفق ببینید. همه ما میخواهیم او و دوستانش از فقر بیرون بیایند، زیرا فیلم در دل همه ما امید میافزاید. اوکانر که در God’s Own Country بازی خوبی داشت و اخیراً در Crown نقش شاهزاده چارلز را بازی میکند، فضایی مرموز در زیر نمای پسرانهاش میپیچد. (او همچنین در فیلم آینده و مورد انتظار لوکا گوادانینو Challengers همبازی است.)
رورواچر، آرتور اوکانر را در مرکز لحظه ای قرار میدهد که واقعاً خارق العاده و به طور شگفت انگیزی تکان دهنده است. در این روند، با این فیلم که در زمان احساس تعلیق میکند، او بار دیگر ثابت میکند که یکی از بینظیرترین و هنرمندانهترین فیلمسازانی است که امروز کار میکند.