کتاب عشق علیه عشق، رمانی جنایی – فلسفی به قلم نویسنده‌ی معاصر ایرانی، عباس مهیاد، است. این کتاب به داستان زندگی سه نسل از یک خانواده می‌پردازد و رابطه‌ی میان یک پدر با دختر و نوه‌اش را روایت می‌کند. جنون، جنایت و روشنفکری از موضوعاتی است که در کتاب مطرح می‌شود و نقطه‌ی عطف ماجرا را ازدواج دختر خانواده و مسائل هولناکی که این ازدواج با خود به همراه می‌آورد، رقم می‌زند. در این پست به نقد و بررسی عشق علیه عشق می پردازیم.

نقد و بررسی عشق علیه عشق

کتاب عشق علیه عشق به قلم عباس مهیاد و در ژانر جنایی نوشته شده است. این کتاب که پنجمین اثر داستانی نویسنده محسوب می‌گردد، زندگی سه نسل از یک خانواده را روایت می‌کند؛ حمید، دخترش و نوه‌اش. زاویه دید رمان اول شخص مفرد است و شرح داستان از زبان حمید که مدرس هنر است، بیان می‌شود. حمید داستان زندگی خودش و همسرش را از ابتدا شرح می‌دهد و به این ترتیب ما را ذره‌ذره با شخصیت‌های مختلف زندگی‌اش آشنا می‌کند و به نقطه‌ی اصلی و هولناک داستان می‌برد.

همانطور که گفتیم، کتاب عشق علیه عشق به رابطه‌ی میان یک پدر، دختر و نوه می‌پردازد. حمید پس از مشغولیت به کارهای مختلف، از کار در بانک گرفته تا کابینت‌سازی، در نهایت در تدریس هنر پاگیر شده است. فلسفه را به صورت خودآموز آموخته و به فیلم‌های جنایی علاقه‌ی زیادی دارد. او با یک شاعر به نام منا هراتی ازدواج کرده است که خودش را شبیه به شخصیت سونیا در رمان «جنایت و مکافات» داستایوسفکی می‌داند. حاصل این ازدواج یک دختر به نام لیلی است. منا زنی متفاوت است که احوالش دائماً میان لطافت و خشونت نوسان می‌کند. حمید هم شخصیتی تا حدی متفاوت از مردان دیگر دارد. او از پدر بودن لذت فراوانی می‌برد، دخترش را عاشقانه تر و خشک و بزرگ می‌کند و همین جزئیات عواطف و افکار پدرانه‌ی او پایه‌های کتاب را پی می‌ریزد. زندگی خانوادگی حمید از زبان خودش شرح داده می‌شود. همه چیز کم و بیش معمولی پیش می‌رود تا می‌رسیم به ازدواج لیلی و به دنیا آمدن شبنم. بعد از این ازدواج، زندگی حمید و دخترش وارد مرحله‌ای دیگر می‌شود. این ازدواج و مسائلی که با خود به همراه دارد، مرحله‌ای سخت و هولناک را در پیشگاه عشق آغاز می‌کند و ماجرای اصلی کتاب را رقم می‌زند.

کتاب عشق علیه عشق پنج بخش و پنجاه فصل دارد. همانطور که از عنوان دومِ کتاب، «پنجاه کلمه‌اى که دنیا را تغییر داد»، پیداست، عناوین این پنجاه فصل را پنجاه کلمه تشکیل می‌دهد. هر فصل با عنوان یک کلمه، صحنه‌ای از زندگی را روایت می‌کند. اما نکته‌ی قابل توجهِ دیگر این است که کتاب با بخش «من» آغاز می‌شود و با بخش «من» به پایان می‌رسد. این دو بخشِ آغازین و پایانی تفاوت‌هایی با هم دارند. بخش اول روایت یک «من» ِفردی است که تحمل خود را ندارد. این فردیت در بخش‌های دیگر رمان پیش می‌رود، طی سال‌ها با افراد دیگر پیوند می‌خورد و در نهایت، در بخش آخر کثرت می‌یابد و حالتی جمعی پیدا می‌کند.

کتاب عشق علیه عشق در دویست و چهل صفحه از سوی نشر هیلا، زیرمجموعه‌ی گروه انتشاراتی ققنوس، به انتشار رسیده است.

در بخشی از کتاب عشق علیه عشق: یا پنجاه کلمه‌ای که دنیا را تغییر داد می‌خوانیم

هرگز نفهمیده‌ام کسى که از جیغِ بچه‌اش لذت نمى‌برد، یا از این‌که آن بچه رویش بشاشد لبخند نمى‌زند، چرا باید وظیفه پدرى را بپذیرد. به هر حال پدر بودن جذابیتِ فاجعه‌آمیز و روحانیتِ خسته‌کننده‌اى دارد. آرامشى که تو را به سمتِ مچاله شدن مى‌کشاند اما همیشه باشکوه است. بزرگ کردنِ لیلى توأم با لذت و جذابیت و آرامشى از این دست است. جزئیات را اگر بخواهم بگویم در جلدِ دو تا دهِ کتابى این‌چنینى هم تمام نمى‌شود. من همیشه آرزو داشتم که دخترى داشته باشم که نامش را ساحل بگذارم اما وقتى منا در لحظه آخر گفت «لیلى»، آن نام را کنار گذاشتم و این نام شد برایم آرزو. مثل «خدا» که براى تولستوى آرزو بود. اگر بخواهم بگویم دخترم «جگرگوشه»ام است خیلى کلى است (گرچه انکارناپذیر است). با این همه، ترجیح مى‌دهم که بگویم لیلى خودِ من است که از وجودم جدا شده.

خیلى زود دارد بزرگ مى‌شود. پریروز چهاردست و پا راه مى‌رفت. دیروز راه رفت. امروز مى‌دود. وقتى مى‌بینم که خوابیده و آرام‌آرام نوازشش مى‌کنم جدى‌تر شدنِ زندگىِ پیش ِ رو جلوى چشمم تُتُق مى‌زند. به گمانم این‌که زمان در یک چشم به هم زدن مى‌گذرد حرفِ پرتى است. زمان در یک چشم به هم زدن به اندازه همان بالا و پایین رفتنِ پلک مى‌گذرد…

ketabrah

امتیاز این مطلب
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *