ادوارد سنت ابین در کتاب خبر بد، جلد دوم از مجموعهی پنججلدی پاتریک ملروز، به ادامهی داستان زندگی پاتریک، این جوان اشرافزادهی معتاد و درهمشکسته میپردازد و سفر اجباری او را به آمریکا روایت میکند. پاتریک پس از مرگ پدرش به منهتن میرود تا خاکستر او را به انگلستان بازگرداند، اما در آنجا درگیر اتفاقاتی میشود و کشمکشها و تنشهای درونیاش شدت بیشتری میگیرد. برمبنای این رمان تحسینشده یک سریال موفق نیز ساخته شده است. در این پست به نقد و بررسی کتاب خبر بد می پردازیم.
نقد و بررسی کتاب خبر بد
زمانی که پاتریک در حال تزریق هروئین است یکی از دوستانش از آمریکا تماس میگیرد و خبر مرگ پدرش را به او میدهد. او از پاتریک میخواهد که خود را سریعاً به نیویورک برساند و جنازه را تحویل بگیرد. پاتریک از شنیدن این خبر چنان خوشحال میشود که قابل وصف نیست. پدری که همیشه آزارش داده و تحقیرش کرده حالا از بین رفته و خیال او را راحت کرده. پاتریک تلاش میکند. با اولین پرواز خود را به نیویورک برساند، اما باوجود اعتیاد سنگین، این پرواز برای او بسیار سخت است. او بهمحض رسیدن به منهتن، به سراغ موادفروشهای خیابانی میرود و مقدار زیادی از چیزی را که مصرف میکند، برای خودش میخرد. پس از مصرف به سراغ مؤسسهی کفنودفن میرود تا جسد پدرش را برای بار آخر ملاقات کند و خاکستر او را تحویل بگیرد. او همیشه پدرش را مسبب ویرانی زندگیاش میدانسته و حالا نبودش راضی است. ولی حتی مرگ پدر هم چیزی زیادی را در زندگی او تغییر نمیدهد و گشایشی در زندگی و احوال او ایجاد نمیکند. پاتریک در نیویورک هم سرگردان است. در مسیر خودویرانگریاش پیش میرود و هنوز امیدی ندارد که بتواند خود را از منجلاب اعتیاد و ویرانی نجات دهد…
مان خبر بد (Bad News) قسمت دوم از پنجگانهی ادوارد سنت ابین (Edward St Aubyn) است. مجموعهای نیمه اتوبیوگرافیک که سنت ابین با الهام از زندگی خود آنها را نوشته. پاتریک ملروز مثل خود او، از خانوادهای آریستوکرات و مرفه رشد کرده ولی این خانواده عمیقاً ازهمپاشیده است. پدر او آدمی فاسد است که حتی پاتریک را مورد آزار جنسی هم قرار میدهد. مادرش هم دائماً در سفر است و کنار او حضور ندارد. همین باعث میشود تا او به ورطهی اعتیاد سقوط کند و تا مرز نابودی پیش برود. در رمان پیش رو، پاتریک بهشدت اعتیاد پیدا کرده و لحظهای نمیتواند مواد را از خود دور کند. با شنیدن خبر مرگ پدر، پاتریک احساس خوبی پیدا میکند ولی باز هم التیام نمییابد. او همزمان که در شهر و خیابانها سرگردان است، با خود نیز دستبهگریبان است و کشمکشی درونی دارد.
درونمایهی اصلی داستان خبر بد، رابطهی پرتنش پاتریک با پدرش و ترومایی است که در نتیجهی این رابطه بر او وارد شده است. پاتریک دائماً گذشته را به یاد میآورد و رفتار و صحبتهای پدرش را مرور میکند. به این شکل خواننده تا حد زیادی ریشههای خودویرانگری فعلی او را درک میکند. اما ادوارد سنت ابین توانسته خود را نجات دهد، پس پاتریک هم باید نجات یابد. سنت ابین از پاتریک ناامید نمیشود و در دل تاریکی نشانههایی برای او میگذارد تا بتواند به زندگی بازگردد. همانطور که سفر پاتریک از جایی تبدیل به یک سفر درونی و خودشناسی میشود…
رمان خبر بد را نشر مروارید با ترجمهی مجتبی ویسی منتشر کرده است.
دربارهی مجموعهی پاتریک ملروز
پاتریک ملروز (Patrick Melrose series)، مجموعهای 5 جلدی از ادوارد سنت اُبین است که با الهام از زندگی خود، آنها را نوشته. سنت ابین در این داستانهای نیمه اتوبیوگرافیک، به زندگی جوانی از طبقهی اشرافی انگلستان میپردازد که با مشکلات خانوادگی زیادی روبهروست و به همین خاطر به الکل و مواد مخدر روی میآورد. این رمانها روایتگر تلاش پاتریک برای نجات از این وضعیت و رهایی هستند. «بیخیال»، «خبر بد»، «کمی امید»، «شیر مادر» و «عاقبت» به ترتیب عناوین کتابهای این مجموعه هستند. سنت ابین به خاطر نوشتن یکی از این کتابها نامزد جایزهی ادبی بوکر شد.
اقتباسهای تلویزیونی از کتاب خبر بد
بر مبنای این مجموعه رمانها، سریالی پنجقسمتی به نام «پاتریک ملروز» با بازی بندیکت کامبربچ، جنیفر جیسون لی و هوگو ویوینگ ساخته شده است. هر قسمت از این مجموعهی تلویزیونی، یکی از رمانهای ادوارد سنت ابین را مورد اقتباس قرار داده و دنبال کرده. رمان خبر بد، منبع اقتباس قسمت دوم آن بوده. ادگار برگر کارگردان این مینی سریال بود که در سال 2018 تولید شد و توانست برندهی جایزهی بفتا و نامزد جوایز امی و گلدن گلوب شود.
نکوداشتهای کتاب خبر بد
بهترین نویسندهی صاحب سبک دوران ما. (گاردین)
رمانی زیبا که روایت دلخراش ولی بامزهاش از اعتیاد، بهترین چیزی است که تاکنون خواندهام. (Time Out)
من عاشق پاتریک ملروزِ ادوارد سنت ابین هستم. همهی آنها را بخوانید. همین حالا! (دیوید نیکولز، نویسندهی بریتانیایی)
شاید بتوان گفت که ادوارد سنت ابین درخشانترین رماننویس نسل خودش است. (آلن هالینهورست)
کتاب خبر بد برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان تحسینشده به دوستداران داستانهای خانوادگی و اجتماعی پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب خبر بد میخوانیم
پاتریک سیگاری ترکی روشن کرد و از مهماندار یک لیوان برندی دیگر طلب کرد. بدون مواد قدری بیقرار شده بود. چهار قرص والیومی که از «کی» بلند کرده بود سر صبحانه به دادش رسیده بود ولی حالا خماری هجوم میآورد، مثل چند بچهگربه که توی کیسهی معدهاش افتاده باشند و دستوپا بزنند.
کی دختری آمریکایی بود که زمانی با او سر و سِری داشت. دیشب که خواسته بود خود را در اندام زنی پنهان کند، تا ثابت کند هنوز برخلاف پدرش زنده است، ترجیح داده بود او را ببیند. دبی زیبا بود (همه میگفتند) و همچنین باهوش (خودش میگفت)، اما تا او را در عالم خیال تصور کرده بود که با دلنگرانی از اینسر اتاق به آنسر میرود، مثل یک جفت چوب غذاخوری ژاپنی، متوجه شد که به زنی آرامتر نیاز دارد.
کی در آپارتمانی اجارهای در حومهی آکسفورد بهسر میبرد، نزدیک به محل تمرین ویلونش، گربه نگه میداشت و روی پایاننامهی کافکایش کار میکرد. هیچکس بیغلوغشتر از او در زمینهی بطالت پاتریک رفتار نمیکرد. مدام به او میگفت: «باید خودت را مجاب کنی تا از دست این چیز کوفتی نجات پیدا کنی.»
پاتریک از همهچیز آپارتمان کی بدش میآمد؛ هرچند خودش میدانست که او فرشتگان مُقرّب را رودرروی کاغذدیواری سبک ویلیام موریس خانهاش نگذاشته است؛ یا به عبارت دیگر، آنها را از دیوار نکنده است. کی در راهروی تاریک آنجا به استقبالش آمده بود، با گیسوان انبوه و خرماییاش بر یک شانه، با اندامش در لباسی طوسی و سنگین. آهسته دستش را گرفته بود و گربههایش به نشانهی حسادت پنجه بر درِ آشپزخانه کشیده بودند.
پاتریک ویسکی برای خودش ریخته و قرص والیومی را از دست دختر گرفته بود. کی برایش از پدر و مادر درگذشتهی خود گفته بود: «آدم تازه متوجه شده که والدینش چه بد ازش مراقبت کردن که ناچار میشه ازشون بدجور مراقبت کنه.»