نقد و بررسی کتاب روزهای صفر

203
0
نقد و بررسی کتاب روزهای صفر

کتاب روزهای صفر رمانی تریلر و پرتعلیق از نویسنده‌ی پرفروش رمان‌های جنایی، روث ور است که داستان زنی در جست‌وجوی حقیقت و انتقام را روایت می‌کند. جک، قهرمان داستان، در جایگاهی دوگانه قرار دارد؛ از سمتی مظنون به قتل همسرش است و باید فرار کند و از سمتی دیگر، در جست‌وجوی قاتل همسرش به مسیری پرمخاطره قدم می‌گذارد. در این پست به نقد و بررسی کتاب روزهای صفر می پردازیم.

نقد و بررسی کتاب روزهای صفر

داستان کتاب روزهای صفر (Zero Days) از این قرار است: جک و گیب، زن و شوهری هستند که شغلشان نفوذ به ساختمان‌ها و هک کردن سیستم‌های اطلاعاتی است. در یک مأموریت، کارها به‌خوبی پیش نمی‌رود و آن‌ها لو می‌روند. نگهبان به دنبال جک می‌افتد، جک با تمام تلاشش برای فرار، نمی‌تواند از مهلکه بگریزد و پایش به کلانتری می‌رسد. ازآنجاکه ورود به ساختمان‌ها و تست کردن سیستم‌های اطلاعاتی، یکی از بندهای قرارداد جک با شرکتِ استخدام‌کننده‌ی اوست، می‌تواند از خودش دفاع کند و شب را در بازداشتگاه نماند. اما چیزی که عجیب است، خاموش بودن تلفن شوهرش، گیب است. گیب همیشه تا پایان مأموریت همسرش بیدار می‌ماند، اما امشب گویی اتفاقی عجیب در جریان است.

روث ور (Ruth Ware)، استادِ نوشتن رمان‌های هیجان‌انگیز و جنایی، این بار با رمانِ تازه‌ی خود، روزهای صفر، ضربان قلب مخاطب را بالا می‌برد. هیچ صفحه‌ای از این رمان را بدون هیجان سپری نخواهید کرد. کتاب روزهای صفر با مأموریتی هیجان‌انگیز و پرتعلیق آغاز می‌شود که درنهایت به دستگیری جک و سپس رخداد اصلیِ داستان می‌انجامد. در شبی که مأموریت طبق روال همیشه پیش نمی‌رود، جک به خانه بازمی‌گردد و شوهر خود را غرق در خون می‌یابد. او در وضعیتی اسفناک قرار دارد؛ از طرفی شوهر خود را از دست داده و نمی‌داند قاتل چه کسی است و از طرفی از سوی پلیس مظنون شناخته می‌شود و تحت تعقیب قرار می‌گیرد. در چنین وضعیت مرگباری او هم از قانون و هم از قاتلی که هنوز بیرون است، باید فرار کند و درعین‌حال قاتل گیب را نیز پیدا کند.

داستان کتاب روزهای صفر، داستانی پرکشش و پرتعلیق است که به خواننده اجازه نمی‌دهد کتاب را زمین بگذارد؛ وقتی این داستان با قلم گیرای روث ور، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز، همراه می‌شود، قابلیت تبدیل شدن به یکی از آثار ماندگار و برجسته‌ی ادبیات جنایی را پیدا می‌کند. مخاطب در سراسر کتاب به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال است: آیا جک موفق به یافتن قاتل می‌شود، پیش از اینکه زمانش به پایان برسد؟

نشر گویا رمان روزهای صفر را با ترجمه‌ی فروزان صاعدی منتشر کرده است.

نکوداشت‌های کتاب روزهای صفر

یک تریلر هیجان‌انگیز که روث ور را به‌عنوان یکی از بهترین نویسندگان این ژانر معرفی می‌کند. (ایندیپندنت)
کتاب روزهای صفر با یک مقدمه‌ی پرتعلیق، شما را به تعقیب و گریزی تمام‌نشدنی وارد می‌کند و عاشقان رمان‌های تریلر را راضی می‌سازد. (دیوید بالداچی)
یک تریلر نفسگیر و بهترین رمانِ روث ور تا به اینجا. (کلر مکینتاش)
کتاب مهیج روزهای صفر شما را همراه با قهرمانِ داستان، به تعقیب‌وگریزی مرگبار می‌کشاند. فقط یادتان نرود نفس بکشید. (جک جردن)
بهترین رمان هیجان‌انگیزی که امسال می‌خوانید. روث ور از افتتاحیه‌ی داستان تا اولین گره و آخرین فرود، مخاطب را میخکوب نگه می‌دارد؛ شبیه به یک ترن‌هوایی مهیج. (ویلیام شاو)
اقتباس‌ تلویزیونی از کتاب روزهای صفر
شبکه‌ی Universal International Studios حقِ ساخت سریالی بر اساس رمانِ روث ور را دریافت کرده است. این سریال هنوز ساخته نشده و اطلاعات بیشتری از آن در دسترس نیست.

کتاب روزهای صفر‌ برای چه کسانی مناسب است؟
اگر عاشق رمان‌های هیجان‌انگیز و تریلرهای روان‌شناختی هستید، آماده باشید که نفستان در سینه حبس شود.

در بخشی از کتاب روزهای صفر می‌خوانیم

ناگهان به‌سختی توانستم حرف بزنم. اشک‌های ریخته‌نشده برگشته بودند، غلیظ و در پشت گلویم لخته شده بودند و بیرون آوردن کلمات را سخت می‌کردند. تلخی آن دوباره مثل موج بر سرم کوبید. گیب مرده. زندگی ما ویران شده. پلیس من را به‌خاطر جنایتی که مرتکب نشده بودم تعقیب می‌کرد و قاتل گیب، قاتل گیب… اگر به آن فکر نمی‌کردم، اگر فقط یک پا را جلوی پای دیگر می‌گذاشتم و هر بار روی یک قدم تمرکز می‌کردم، پس می‌توانستم ادامه بدهم. اما سخنان کول من را وادار کرده بود که سرم را بالا کنم و برای اولین بار از زمانی که ایستگاه پلیس را ترک کرده بودم در مورد وضعیتم و کاری که انجام می‌دادم فکر کنم و این‌همه بی‌انصافی باعث شد به نفس‌نفس بیفتم.

“جک، نه.” صدای کول آرام بود، اما چیزی وحشتناک نیز در آن وجود داشت. “لطفاً، لطفاً اینطوری نگو. من نمی‌تونم تو رو بیرون بفرستم اگه بدونم می‌خوای کار احمقانه‌ای با خودت بکنی.”

با صراحت گفتم: “همین الانم کار احمقانه‌ای کردم وقتی از آن پاسگاه پلیس بیرون آمدم. من خودم را به‌عنوان مظنون شماره‌ی یک علامت‌گذاری کردم. تنها مسئله‌ی مهم اینه که ببینم چه کسی این کار رو کرده، چون اگه نفهمم چه کسی گیب رو کشته، به هر حال زندگی من به پایان رسیده. من چیزی ندارم براش زندگی کنم، متوجه نشدی؟”

کول دوباره گفت: “جک، نه.” و این بار صدایش شکست. “لطفاً این رو نگو؛ گیب نمی‌خواد.”

5/5 - (1 امتیاز)
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس