کتاب پوست در برابر پوست نوشتهی امیر نصری، به بررسی رمان جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی میپردازد. نصری در این کتاب خوانشی فلسفی از رمان داستایوفسکی را ارائه میکند و به تحلیل و بررسی جزئیات و زمینههای فکری این رمان برجسته میپردازد. دیدگاه نویسنده در این کتاب ما را در فهم بهتر روایت کمک کرده و نگرشی نو را در مطالعه رمان به دست ما میسپارد. در این پست به نقد و بررسی کتاب پوست در برابر پوست می پردازیم.
نقد و بررسی کتاب پوست در برابر پوست
در دنیای حاضر نظرات اندیشمندان در قالب مقالات منتشر میشود و فرم متنی آرای فیلسوفان شکلی تکبعدی به خود گرفته است؛ اما با بررسی تاریخ فلسفه ما با انبوهی از فرمهای نوشتاری فیلسوفان روبهرو میشویم. پس استفادهی فلسفی به هر شیوهی متنی ممکن و حتی درگذشته مرسوم بوده است. میتوان هر متنی را از نظر فلسفی مورد بررسی قرار داد و با نگرشی ژرفتر به جهانبینی و گفتمانها و زمینههای فکری نویسنده پرداخت.
امیر نصری نویسندهی کتاب پوست در برابر پوست، با استفاده از نظریاتی دربارهی بررسی رمانهایی که دارای مضامینی فلسفی هستند، روایت جنایت و مکافات را از زاویه دیدی متفاوت نگاه میکند. او با استفاده از سه نظریهی «فلسفه بهمنزلهی ادبیات»، «فلسفه و ادبیات» و «فلسفهی ادبیات» که هرکدام نگرشی نو به متن هستند سعی در پرداختن به رمان جنایت و مکافات دارد. نویسنده با توضیح هریک از سه ایدهی نظری مذکور سعی میکند باب جدیدی را در پرداختن به رمان ایجاد کند. نصری با استفاده از نظر دانتو این نکته را خاطرنشان میکند که نباید فلسفه بهمنزلهی ادبیات را با نگاهی تقلیلگرایانه بررسی کرد؛ بررسی یک اثر فلسفی از دید ادبی صرف نیز ممکن نیست. محتوا و فرم نیز در یکدیگر مؤثرند و در انتقال پیام نقشی مشارکتی را ایفا میکنند.پس میتوان گفت اگر دکارت ایدههای فلسفی خود را در قالب دیگری بیان میکرد و یا اگر افلاطون برای نظریاتش شکلی محاورهای را اتخاذ میکرد محتوای کلام آنها نیز با آنچه اکنون میبینیم متفاوت میشد؛ بنابراین، محتوای فلسفی، فرم نگارش و خوانش متناسب با خودش را میطلبد و آثار این دو فیلسوف به هنگام بدل شدن به مقالهای فلسفی دستکم بخشی از ویژگیهای خود را از دست میدهند.
حال آیا میشود به رمان و بهطورکلی ادبیات بهمنزلهی فلسفه نگریست؟! آیا رماننویسان را میتوان بهعنوان یک فیلسوف در نظر گرفت؟ البته لازم به یادآوریست دراینبین فیلسوفانی همچون سارتر و آلبر کامو به رماننویسی پرداختهاند؛ اما میتوان نویسندگانی را یافت که فیلسوف نبودهاند یا دستکم خود را بهعنوان یک فیلسوف تقلی نمیکردند، اما فلسفهورزی به شکل واضحی در آثارشان دیده میشود. فلسفه ورزی در رمان به رماننویسانِ فیلسوف محدود نمیشود و پارهای از نویسندگان غیرفیلسوف نیز در زمانهایشان به فلسفهورزی پرداختهاند.
امیر نصری در کتاب پوست در برابر پوست در ادامهی همین بحث و با ارجاع به استنلی کول در کتاب «دست شستن از شناخت» به تحلیل هفت نمایشنامهی شکسپیر از این منظر میپردازد و نشان میدهد که شکسپیر چگونه در آثارش به تأملات فلسفی پرداخته است. او در این کتاب ادبیات را بهمنزلهی فلسفه در نظر گرفته است. کول با جستوجوی مفهوم شک در آثار شکسپیر نشان میدهد که «شک دکارتی» پیشاپیش در آثار شکسپیر وجود داشته است! بازنمایی تجربههای انسانی در رمان نشان میدهد که رمان نیز دغدغههای معرفتی مختص به خودش را دارد و این دغدغهها را نباید به فلسفه به معنای خاص آن تقلیل داد. بر این مبنا، برخلاف کلیشههای رایج، مزیت فلسفی رمان این نیست که حامل نظریههای فلسفی باشد؛ چراکه رمان برای عینیت بخشیدن و نشان دادن سویههای دیگر یک یا چند نظریه در تمام دوران است نه تکرار مبانی نظری فلسفه. بنابراین باید بدانید که دغدغههای نویسنده، از ظاهر رمان و در نگاه نخست به آن آشکار نمیشوند، اما نگریستن از زاویهی دید فلسفی به داستانها، اندیشههای فلسفی موجود در لایههای پنهانشان را آشکار میسازد.
مباحث فلسفی در جنایت و مکافات را طبق آنچه گفته شد میتوان در لایههای زیرین متن یافت برای مثال نقش ارادهی انسان و فاعلیت او در هنگام رویارویی با اِلِمان فکری جدید یا مد روز. این بحث همواره از موضوعات جدی در متون فلسفی بوده است. حال رمان چگونه به این پرسش پاسخ میدهد؟ آیا رمان میتواند این مسئله را بررسی کند؟ با توجه به مباحثی که پیشتر به آنها اشاره شد، رمان به طریقی متفاوت با متنی فلسفی به این موضوع میپردازد و فرم رمان نیز در نحوهی پرداختن به آن دخیل است. در کتاب جنایت و مکافات شخصیت اصلی داستان، راسکولنیکوف نیز درگیر همین مسئله است و در باب انتخاب و ارادهی شخصی و همچنین تصمیم دربارهی خیر و شر دچار تردید میشود و میبینیم که از ارادهی راسخ برخوردار نیست؛ نویسنده همزمان با پرداختن به این مسئله در لایههای داستان خود سعی دارد به نقد اندیشهی نهیلیستی روسیه نیز بپردازد.
امیر نصری کتاب پوست در برابر پوست را به پنج بخش تقسیم کرده که هر بخش چند فصل را شامل میشوند. او در بخش اول به زمینههای فکری رمان و نویسنده میپردازد و در بخش دوم متنهایی را بررسی میکند که پیشینتر از نگارش رمان وجود داشتهاند و اکنون ردپای آنها در رمان مشهود است. بخش سوم به شرح شخصیتهای رمان اختصاص دارد و بخش چهارم به اندیشههای جاری در داستان کتاب جنایت و مکافات بهویژه مضامین دینی آن میپردازد. بخش پنجم نیز به بینامتنیت روایت جنایت و مکافات با کتاب «ایوب»، «مکبث» شکسپیر و «محاکمهی کافکا» اختصاص دارد. در آغاز و پایان کتاب نیز ترجمهی دو نامه از داستایفسکی به کاتکف، ناشر و ویراستار جنایت و مکافات، آمده است که نویسنده در نامهی نخست به طرح کلی رمان خود میپردازد و در نامهی دوم مانیفست فکری خودش را در خصوص نسل جوان روسیه و مخاطرات پیشاروی آنها بیان میکند. خواندن این کتاب برای علاقهمندان به قلم و اندیشهی داستایوفسکی، دوستداران کتاب جنایت و مکافات و تاملات فلسفی، یک تجربهی بینظیر و درخشان خواهد بود. این کتاب توسط نشر چشمه منتشر شده و اکنون پیشروی شماست.
کتاب پوست در برابر پوست برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این کتاب به همهی علاقهمندان ادبیات، رمانهای برجستهی جهان و فلسفه و همچنین به دوستداران به داستایوفسکی توصیه میشود.
در بخشی از کتاب پوست در برابر پوست: خوانش جنایت و مکافات میخوانیم
داستایفسکی پیش از دوران حبس و تبعید، در دههی 1840 متأثر از فضایی بود که «مدرنیتهی توسعهنیافته» مسبب پیدایی آن در پترزبورگ بود. نخستین رمان او، بیچارگان، صدای کارمندان فقیر این شهر یا همان «انسانهای بیچهره و بینام» است. ماکار دووشکین، قهرمان این رمان، کارمند دونپایهای در یک ادارهی دولتی بیاهمیت است که به سبب شرکت نکردن در زدوبندها و اقتضائات زندگی کارمندی قربانی میشود. گالیادکین، قهرمان دومین رمان داستایفسکی به نام همزاد در این مناسبات دستوپا میزند و در تلاش است تا خود را از قیود آنها رها سازد. او که اسیر تنهایی است و چهرهای منزوی و رنجکشیده دارد، در بولوار نفسکی حین ارتکاب جرم به دام میافتد. این دو رمان داستایفسکی نخستین تلاشهای وی در ترسیم انسانی است که در آثار دورهی پس از حبس و تبعید وی در دههی شصت میلادی به نحوی پختهتر و دقیقتر توصیف میشود. آثار پیشین وی، همانطور که از این دو رمان برمیآید، بهشدت متأثر از آثار گوگول بودند، اما او در دههی شصت نگاه ویژهی خود را به انسان پترزبورگی ارائه کرد.
دههی 1860 میلادی، که مصادف با آزادی داستایفسکی از زندان و تبعید دهساله و بازگشت به پترزبورگ بود، دههای پُرتلاطم در روسیهی قرن نوزدهم است. همانطور که پیشتر اشاره شد الکساندر دوم، که در این دوران تزار روسیه بود، به آزادی سرفها فرمان داد که با هجوم آنها به شهرهای بزرگ نظیر پترزبورگ همراه بود. همچنین مشخصهی سالهای اول حکومت الکساندر دوم گسترش آزادی بیان و گام برداشتن به جانب فرهنگ لیبرال بود.