اولین کارگردانی متیو جی. ساویل «جنیپر» اثری نسبتاً قابل پیش بینی است، اثری که در آن اکثر بینندگان می توانند هر مکاشفه دراماتیک و لحظه کاتارسیس عاطفی را یک مایل دورتر ببینند. فیلم درخت عرعر را بررسی کرده ایم.
اما هنوز هم کار می کند، تقریباً به طور کامل به خاطر شارلوت رمپلینگ بزرگ، یکی از برجسته ترین حضورهای عصر ما و مترادف با مواد هیجان انگیز و نامتعارف (فیلموگرافی او طیف وسیعی از “The Night Porter” و “Zardoz” را در بر می گیرد. گشت و گذار با فرانسوا اوزون). او یک ترشی با طراوت را به “عنصر” می آورد که آن را از غرق شدن کامل در احساسات بد خلق می کند.
داستان فیلم در نیوزلند می گذرد و تمرکز اولیه فیلم بر روی سام (جورج فریر) است، مرد جوانی مشکل دار که هنوز از مرگ اخیر مادرش می ترسد. پدرش، رابرت (مارتون چوکاس)، تصمیم گرفته است که او را به مدرسه شبانه روزی بفرستد، جایی که او دائماً در حال بازی کردن است و دچار مشکل می شود. پس از یک اتفاق دیگر، رابرت او را با اخباری به خانه می آورد – مادر جدا شده خودش، عکاس افسانه ای جنگ و علاقه مندان به جین، روث (رمپلینگ) پای او را در انگلستان شکسته است، و او به همراه پرستار فداکارش، سارا (ادیت پور) ، می آیند تا برای بهبودی با آنها بمانند. نیازی به گفتن نیست که سام از آمدن کسی که هرگز او را ندیده و در اتاق خواب مادرش بماند، مشتاق نیست. زمانی که رابرت به محض اینکه رابرت او را پذیرفته است، برای تجارت به لندن می رود و اساساً همزمان مادر و پسرش را رها می کند، او حتی کمتر خوشحال می شود.
جای تعجب نیست که روت از وضعیت مخمصه خود یا شرایط فعلی هیجان زده نیست – وقتی سارا خوش نیت کشیشی را به اطراف می آورد، روت او را با رشوه و چند ابتذال بدرقه می کند. و وقتی سم عمداً جین او را آب میکند، او با پرتاب لیوان از روی سرش پاسخ میدهد. با این حال، از آنجایی که مجبور میشوند زمان بیشتری را با هم بگذرانند، این دو به تدریج متوجه میشوند که بیشتر از آنچه در ابتدا گمان میکردند، مشترک هستند و پیوندی بین آنها شروع میشود. البته این آرامش عاطفی که به سختی به دست آمده است نمی تواند دوام بیاورد. و به این ترتیب یک چرخش غم انگیز، اگر نگوییم کاملاً غیرمنتظره، در آخرین عمل رخ می دهد که آن دو را مجبور می کند تا قبل از اینکه زمان برای هر دوی آنها تمام شود، با زندگی و روابط مربوطه خود با رابرت کنار بیایند.
احتمالاً پیشرفت اصلی داستانی در «جنیپر» وجود ندارد که بتوان از شنیدن شرح یک خطی از داستان به دست آورد. همچنین تعدادی قطع و وصل در فیلمنامه ساویل وجود دارد که نشانههای گاه ناخوشایند یک فیلمساز برای اولین بار را دارد – حضور گاه و بیگاه اسبی که قبلاً متعلق به مادر مرحوم سام بود، به نفع خودش بسیار نمادین است، و مشکلساز است. رابطه بین رابرت و روت توسعه نیافته است. و با این حال، در حالی که فیلم هرگز کاملاً از تلههای آشنای خود فراتر نمیرود، گهگاه به اندازهی کافی روی آنها چرخش میدهد تا آنها را تا حد معقولی مؤثر کند.
اگرچه ساویل به طور غیرقابل انکاری احساساتی است، اما ساویل با طنز تیره ای که از تسخیر کج خلقی جلوگیری می کند، مطالب را به کار می گیرد. ما همچنین از کاری که با شخصیت پرستار انجام شد، خوشمان آمد، که در ابتدا به عنوان یک شخصیت مقدس و مصمم برای نجات روت، چه بخواهد چه نخواهد، تنظیم شده بود، اما سپس اجازه پیدا کرد تا به یک شخصیت واقعی و واقعا دوستداشتنی تبدیل شود. همین امر در مورد سام نیز صدق می کند، که اوایل تقریباً تحمل ناپذیر است اما در نهایت با شما رشد می کند. این به لطف عملکرد فریر است که موفق می شود از بیشتر رفتارهای کلیشه ای شکنجه شده جوانانی که ممکن است در فیلمی از این نوع انتظار داشته باشید اجتناب کند.
با این اوصاف، عامل کلیدی موفقیت “جونیپر” رامپلینگ است، و اگرچه این احتمالاً به عنوان یکی از اوج لحظات زندگی طولانی او نخواهد بود، اما نمی توانم به بازیگر فعلی دیگری فکر کنم که بتواند آن را به نتیجه برساند. همانطور که او انجام می دهد. رامپلینگ کاملاً ماهیت طعنهآمیز شخصیتش را تجسم میدهد و جنبههایی را به خود میگیرد که ممکن است در دستان دیگران اجباری و قانعکننده نبوده باشد – پرش لیوان یا سکانسی که در آن او گروهی از دوستان سام را برای مهمانی دعوت میکند و با آنها قابلمه دود میکند، و بهسختی تذکر میدهد. که او بهتر شده است – و آنها را قابل قبول می کند. در عین حال، او ماهرانه با مواد دراماتیک تر برخورد میکند – مانند خشم آرام او از دیدن وجود پهناورش که به دلیل ناتوانیهایش به یک صندلی چرخدار و چند اتاق تبدیل شده است. او بدون اینکه خیلی ناراحت شود، رابطهای باورپذیر با فریر ایجاد میکند که مانع از آن میشود که فیلم تمرین دیگری برای تماشای یک بازیگر افسانهای باشد که دور یک مجری کم سابقه در حال دویدن است.
در حالی که “جنیپر” به طور کلی عالی نیست، آنقدر شوخ طبعی و هوش دارد که بهتر از آن چیزی باشد که به نظر می رسد. بیشتر از همه، رمپلینگ دارد که مثل همیشه فریبنده است. او یک بار دیگر ثابت میکند که میتواند به تنهایی از مطالب تا حدی مشکوک استفاده کند و آنها را بهشدت قابل تماشا کند.