فیلم نبودن به کارگردانی علی مصفا و بازیگری خود او در نقش «روزبه» در همان نگاه اول تداعیگر شخصیت احمد در فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی است که خود او بازی کرده است. آنجا احمد به فرانسه سفر میکند تا مسئلهای را در گذشته حل کند. مسئلهای که به نوعی به هویت او به عنوان یک همسر گره میخورد و حالا در «نبودن» روزبه به کشور چک و شهر پراگ میرود تا باز در یک جستجوگری و رمزگشایی هویتمندانه، مسئلهای از گذشته را فهم و روایت کند. منتها این بار او در مقام پسر در جستجوی هویت پدرش است که ۵۰ سال پیش در پراگ میزیسته و قبلا کمونیست و عضو حزب توده در ایران بوده است. حالا روزبه که قصد دارد زندگینامه او را بنویسد در این سفر مکاشفهای به شناخت تازهای از پدر میرسد. شناختی که بیش از آنکه فرصت آشنایی بیشتر باشد، بیشتر یک آشنایی زدایی است. در این پست به نقد و بررسی فیلم نبودن می پردازیم.
نقد و بررسی فیلم نبودن
او از شخصیت و شیوه زیست پدرش به اطلاعاتی دست مییابد که ذهنیت قهرمانانه از او را مخدوش کرده و انگار به تدریج اسطوره قهرمان بودن پدر در ذهن پسر میشکند. در واقع قصه «نبودن» قصه پشت پرده پدری کمونیست است که در ذهن پسرش قهرمان و در نزد دیگران همچون دجال است. دجال لقبی بود که اطرافیان پدر روزبه به او داده بودند. پدری که ۵۰ سال پیش بعد از اینکه در کودتای ۲۸ مرداد دچار جراحت در ناحیه چشم شده به چکسلواکی سابق پناهنده شده بود و زندگی کرد. وقتی احمد پس از جستجو آپارتمانی که پدرش در آن می زیسته را پیدا می کند و به آنجا میرود با مامور پلیسی مواجه میشود که مشغول بررسی صحنه یک خودکشی است.
حضور روزبه و کنجکاویاش در مورد آپارتمان برای افسر پلیس شکبرانگیز می شود؛ به خصوص وقتی در مییابد که نام پدر روزبه با نام پدر ساکن آپارتمان یکی است. در این مواجهه روزبه متوجه میشود آنکه در این آپارتمان میزیسته و خودکشی کرده برادر ناتنی او بوده است و پدرش بیآنکه آنها خبر داشته باشند وقتی به چکسلواکی آمده بود عاشق زنی چک شد و با او ازدواج کرده بود. فارغ از سویههای فردی و زندگی شخصی پدر که در نزد روزبه پنهان بوده، شخصیت اجتماعی و سیاسی او هم با تصویری که او از از پدرش به عنوان یک قهرمان و مبارز سیاسی داشته متفاوت بوده است.
در واقع روزبه در این سفر به تصویر جدیدی از پدرش میرسد که با تصورات ذهنیاش همخوانی نداشته و همین به یک پارادوکس و دوگانگی در او نسبت به پدرش ایجاد کرده. به عبارت دیگر این سفر یک مکاشفه شوکآور برای روزبه بوده که به یک آشنایی زدایی بنیادی نسبت به پدرش انجامیده است. این در حالی بود که او گمان میکرد پدرش را به خوبی میشناسد. حسی که یادآور این سخن معروف هگل در کتاب «دیالکتیک» است که گفته بود: «امر آشنا لزوما امر شناخته نیست». سفر روزبه در این فیلم روایت این معناست که حتی پسری میتواند پدرش را که آشناترین انسان روی زمین برای اوست هم نشناخته باشد.
اما در لایه درونی و در عین حال کلانتر درام میتوان رد پای نقد نسل جدید و تنفر آنها از برخی شخصیتهای تاثیرگذار متعلق به گفتمان چپ را هم دریافت. به نظر میرسد علی مصفا این فیلم را متاثر از نقدهای رادیکالی که نسل جدید به چهرههای شناخته شده چپ در ایران در حوزههای مختلف داشتهاند در پس ذهن خود داشته و قصه فیلم خود را با ارجاع به این فضا روایت کرده است. چهرههای چپ به ویژه آنها که به حزب توده در ایران تعلق داشتند در چند سال اخیر مورد نقد رادیکال و حتی خشونت بار نسل جدید قرار گرفتهاند و بسیاری از آنها که در ذهن همین نسل، روزگاری به عنوان قهرمان شناخته میشدند سقوط کرده و به ضد قهرمان تبدیل شدند.
در اینجا هم تصویر قهرمانانه از پدر در ذهن روزبه و احتمالا مخاطبان به تدریج از یک قهرمان در گذشته به یک ضد قهرمان در حال تبدیل میشود. از این حیث فیلم «نبودن» را میتوان ناظر بر جدلهای سیاسی و گفتمانی در ایران متاخر بر سر تفکر چپ و چپ گرایی به ویژه حزب توده و کمونیستها دانست که حالا نسل جدید ریشه بسیاری از ناکامیها و تباهیهای موجود را حاصل اندیشه و عملکرد آنها میدانند. فارغ از سویههای مضمونی فیلم باید به سویههای بصری و زیبایی شناسی آن هم اشاره کرد که تصاویر و قابهای جذابی از شهر پراگ به تصویر میکشد. ضمن اینکه فیلم از خلال قصه خود به ویژه از طریق فلاشبکها به گذشته، یک نوع تطبیق تاریخی را هم در قصه خود امکان پذیر میکند. فیلم «نبودن» فیلم آرام با ریتم کندی است اما تعلیق دراماتیک و رازآلود بودن قصه، مخاطب را با خود همراه میکند تا با قصه همراه شود.
نوشته بودید احمد در فیلم قهرمان که خود او بازی کرده است..
باید اصلاح شود به فیلم (گذشته) نه قهرمان!!
به نظر من این فیلم لایه های عمیقتری داشت
به سکانسی دقت کنید که روزبه اثر انگشت ندارد..
و یا سکانسی که تصویر خودش در اینه ماشین همسرش و پسرش می افتد..
یا سکانسی که جغد شوم بر بالای پنجره مینشیند..
و پنجره روبرو پرستار را نشان میدهد.
این سکانسها یاداور چه هستند؟!