«آنچه دالی انجام داده و تصور کرده است قابل بحث است، اما در نگاه او، شخصیت او، نجابت و نجابت یک انسان وجود ندارد. فیلم Dalíland را در ادامه بررسی کرده ایم.
او مثل یک شخص ضد اجتماعی است. واضح است که چنین افرادی نامطلوب هستند و جامعه ای که در آن می توانند شکوفا شوند مشکلی در آن وجود دارد.» بنابراین جورج اورول در سال 1944 در مقاله ای که ظاهراً مروری بر زندگینامه سالوادور دالی بود، بیان کرد. این روزها از اورول به قدری (و در بسیاری از موارد به صورت نادرست) به عنوان نوعی پیامبر سکولار و قدیس ایدئولوژیک یاد میشود که اغلب فراموش میشود که او نیز کمی متعصب بود.
مانند بسیاری از هم سن و سالان – من در اواخر دهه 1960 از طرفداران بزرگ دالی بودم. من هنوز هم از نقاشی او در سال 1931 به نام تداوم حافظه، ساعتهای ذوب یک – نه فقط به خاطر بی ارزشی واقعی تصویر، بلکه به دلیل کاردستی او در شگفتم. واقعاً دقیق است و روی بوم چنین کوچک! فقط نه در یازده اینچ است.
اجزای واقع گرایانه آن – صخره های موجود در پس زمینه – جزئیات زیبایی دارند اما نور واقعی نیستند. در عوض، مانند جزئیات راکول – به نظر من آنهم خوب است! آنها از نظر شاعرانه واقع بینانه هستند. در حالی که از آن زمان تا آنجا که سوررئالیست ها میگویند، مکس ارنست را بیشتر از دالی تحسین میکنم، هنوز هم اذعان میکنم که کار او، در حالی که استاندارد بالایی از هنر را حفظ میکند، یک «هنر واقعی» نیست.


در دهه 1970، سالوادور دالی چیزی بیش از یک نقاش تحریک کننده بود. او مانند هنرمند پاپ آن زمان، اندی وارهول، یک برند بود. یک خودخواه نیز بود. سال ها قبل از همکلاسی سوررئالیستیاش، کوشید دالی را با نام مستعار «آویدا دلار» محکوم کند، که هنرمند عملاً آن را پذیرفت. او و همسرش گالا خود را به عنوان افراد اجتماعی پولدار معرفی کردند، و در حالی که با دان هنلی آشنا نشدند – همانطور که در این فیلم به تصویر میکشد، مهمانی های ظالمانه برپا کردند و قبوض ظالمانه پرداخت کردند.
فیلم Dalíland به کارگردانی مری هارون («I shot Andy Warhol»، «American Psycho»)، دالی دهه 1970 را از نگاه یکی از جیمز لینتون نشان میدهد. داستان فیلم مربوط به اوایل دهه 80 است، پس از آتشسوزی فاجعه بار در اقامتگاهی در اسپانیا، دالی را که اکنون مجرد شده بود، عملا سرخ کرد. جیمز در حال تماشای گزارشی از تلویزیون، به گذشته بازمیگردد. تازه از یک مدرسه هنری آیداهو، حالا دستیار گالری نیویورک است که دالی را تکرار میکند، جیمز (کریستوفر برینی) فرستاده میشود تا از دالی در حالی که برای نمایش آماده میشود مراقبت کند. یا قرار است او طعمه ای برای گالا باشد، که به گفته جیمز، میل جنسی یک مارماهی الکتریکی است؟ گفتنش سخت است. آنچه مشهود است این است که چرخش اجتماعی دالی گیج کننده است. آلیس کوپر وجود دارد، آماندا لیر، مدل قد بلند که ممکن است یک زن تراجنسی باشد (با بازی آندریجا پژیک، که قطعاً چنین است)، پسری به نام «جسوس» وجود دارد که واقعاً جف فنهولت است که در شرکت برادوی سوپراستار است. و دالی وجود دارد که در مورد اینکه آیا او خدا را آفریده است یا خدا او را آفریده است، از برنامه های خود برای ساختن آلت تناسلی غول پیکری میگوید که “سهم خود در صلح جهانی” است. او خسته کننده به نظر میرسد.
دالی توسط بن کینگزلی در داستان اصلی و توسط ازرا میلر در فلاش بک به دوران جوانی دالی به تصویر کشیده شده است. یک چیز مشترک در هر دو بازیگر این است که به دلیل نبود عبارت بهتر، کاریزمای دیوانه کننده است. کینگزلی در صحنه هایی که در آن اتفاقات عجیب و غریب مالیاتی دالی به بدبختی ها و ناتوانی های دوران پیری منتهی میشوند، به آن ابعاد میافزاید.
او در یک خط مستقیم زمانی که در خیابان های پاریس راه میرفت «تا زمانی که کفش های من پر از خون شد» به دنبال فروشنده ای برای فروش نقاشی های دالی میگشت. او اکنون در یک وضعیت شدید فقدان تنفس، حمایت مالی از فنهولت بی استعداد (که حتی نمیتواند گیتار الکتریک خود را هم نگه دارد) در حالی که با اکراه از همسرش مراقبت میکند.
هوشمندی هایی که این فیلم دارد نشان میدهد که این متعارفترین ملاحظات زندگینامه ای هارون است. این فیلمنامه نوشته جان والش، داستان فرعی برگرفته از «Almost Famous» را به تصویر میکشد که در آن یک زن گروه دالی (هنرمند به نام «ژینسترا» نامیده میشود – نام اصلی او لوسی است، درست همانطور که جیمز «سن سباستین» نامیده میشود) به جیمز میگوید: “پدرم فکر میکند دالی یک پورنوگرافیست است که من عاشقش هستم.” او در شام با پدر، میگوید: “من باید ظاهر شوم، وگرنه پدرم به پرداخت اجاره من ادامه نمیدهد.”
من میدانم افرادی از این دست وجود داشته و دارند، اما مطمئناً باید راه های تازه تری برای نوشتن آنها وجود داشته باشد. سوکی واترهاوس تمام تلاش خود را با آنچه که داده است نشان میدهد. کلیت فیلم به موضوع منحصر به فرد آن – دوستش داشته باشید یا از او متنفر باشید – به خوبی جواب نمیدهد.