نقد و بررسی کتاب نهمین روز از ماه نوامبر

172
0
نقد و بررسی کتاب نهمین روز از ماه نوامبر

کتاب نهمین روز از ماه نوامبر رمانی عاشقانه از نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌ تایمز، کالین هوور است. این رمان داستان آشنایی دختری هجده‌ساله به نام فالن، با نویسنده‌ای به نام بن را روایت می‌کند. آن‌ها با وجود زندگی در دو شهر مختلف، هر سال در یک روز مشخص یکدیگر را ملاقات می‎‌کنند. این دیدارها عمق رابطه‌ی آن‌ها را بیشتر می‌کند تا این‌که فالن متوجه رازی درباره‌ی بن می‌شود. این کتاب موفق به دریافت جایزه‌ی نقد کتابِ رمانتیک تایمز شده است. در این پست به نقد و بررسی کتاب نهمین روز از ماه نوامبر می پردازیم.

نقد و بررسی کتاب نهمین روز از ماه نوامبر

فالن دختری هجده‌ساله است که مادر خود را از دست داده و با پدرش که بازیگرِ هالیوود است، رابطه‌ی خوبی ندارد. آثار سوختگی که بر بدن فالن نمایان است به حادثه‌ی دو سال گذشته مربوط می‌شود. فالن پدر را مسبب سوختنش در حادثه‌ی آتش‌سوزی می‌داند؛ چراکه او حضور فالن را در خانه فراموش کرده بود. علاوه‌ بر این، او مردی بی‌بندوبار است که در حق مادر فالن جفای بسیار روا داشته. فالن در روز نهم ماه نوامبر تصمیم دارد لس‌آنجلس را به مقصد نیویورک ترک کند. در آخرین شب، قرار ملاقاتی با پدرش در رستوران می‌گذارد، اما تحمل چند ساعت هم‌نشینی با او برای فالن بسیار سخت است. فالن در رستوران مردی را می‌بیند که از همان ابتدا به او جذب می‌شود. مرد که بن نام دارد سر میز پدر و دختر می‌آید و خودش را دوست‌پسر فالن جا می‌زند. فالن ابتدا جا می‌خورد، اما خیلی سریع در این نمایش با بن همراه می‌شود.

این مقدمه‌ای خوب برای شروع رمان نهمین روز از ماه نوامبر (November 9) است. کالین هوور (Colleen Hoover) در شروع رمان، فضا و آدم‌های داستان را به‌خوبی معرفی می‌کند و هیجان لازم را برای خواندن ادامه‌ی داستان در مخاطب پدید می‌آورد.

برخورد اتفاقی بن و فالن، سبب می‌شود فالن آخرین روز از اقامتش در لس‌آنجلس را با بن بگذراند. با پیش رفتن داستان، متوجه می‌شویم که بن رمان‌نویس است. زندگی پرماجرای فالن به منبع الهامی برای رمانِ بن تبدیل می‌شود. آن‌دو هر سال در روز نهمِ ماه نوامبر همدیگر را ملاقات می‌کنند. هم‌زمان با عمیق‌تر شدنِ رابطه‌شان، روزی فالن به این فکر می‌کند که بن تا چه اندازه با او صادق است؟ آیا او تمام حقیقت را به فالن گفته و یا ماجرایی ساختگی بنا کرده تا به‌واسطه‌ی آن رمانش را پیش ببرد؟ طرح این سؤال در ذهن فالن، سبب می‌شود رازی را درباره‌ی بن کشف کند.

کتاب نهمین روز از ماه نوامبر با ترجمه‌ی زهرا گلشاهی، توسط انتشارات کتاب کوله‌پشتی به چاپ رسیده است.

نکوداشت‌های کتاب نهمین روز از ماه نوامبر

کتاب نهمین روز از ماه نوامبر یک رمان نفس‌گیر دیگر از کالین هوور است که در هر صفحه و هر کلمه احساسات عمیق انسانی را بازتاب می‌دهد. (آنا تاد، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌ تایمز)

سبک بی‌نظیر داستان‌سرایی کالین هوور در کتاب نهمین روز از ماه نوامبر به نهایت خود می‌رسد. (وبلاگ Vilma’s Book)

پیشنهاد می‌کنم هر مشغله‌ای را کنار بگذارید و هرچه زودتر رمان نهمین روز از ماه نوامبر را بخوانید. (RT Book Reviews)

هوور با این کتاب به جمع نویسندگان محبوبی چون جوجو مویز می‌پیوندد. (Library Journal)

کتاب نهمین روز از ماه نوامبر برای چه کسانی مناسب است؟
کسانی که به رمان‌های عاشقانه و پرپیچ‌وخم علاقه دارند، این کتاب را مطالعه کنند.

در بخشی از کتاب نهمین روز از ماه نوامبر می‌خوانیم

دیروز غروب وقتی در را باز کرد و پس‌ از یک سال او را دیدم، می‌توانستم درد را در هر بخشی از وجودش احساس کنم، انگار مرگ برادرش او را پنج سال پیرتر کرده بود، اما حالا شبیه زمانی شده است که نخستین‌بار دیدمش؛ ژولیده و بی‌خیال، دوست‌داشتنی و زیبا. از زمانی‌که رسیده‌ام تا حالا، او را ‌این‌قدر آرام ندیده‌ام.

لباس‌هایم را می‌پوشم و از اتاقش بیرون می‌روم. از پله‌ها پایین می‌روم تا ببینم پیش‌ از اینکه بخواهم او را بیدار کنم و خداحافظی کنم، اگر به تمیزکاری نیازی هست، انجام دهم.

ساعت تقریباً چهار صبح است. اصلاً انتظار ندارم کسی در آشپزخانه باشد، اما جوردین کنار بار نشسته است. همین‌که وارد می‌شوم، به من نگاه می‌کند. چشم‌هایش قرمز و پف‌کرده‌اند، اما گریه نمی‌کند. یک جعبه‌ی کامل پیتزا جلویش است و دارد یک قطعه پپرونی را گاز می‌زند. از اینکه سرزده وارد شده‌ام احساس بدی دارم. بر اساس صحبتی که با بن داشتم، او در این دو روز گذشته دوست داشته تنها باشد. فکر می‌کنم به اتاق بن برگردم تا او راحت باشد. احتمالاً متوجه تردیدم می‌شود؛ چون جعبه را به‌سمتم هل می‌دهد و می‌پرسد: «گرسنه‌ای؟»

کمی گرسنه هستم. در صندلی کنار او می‌نشینم و تکه‌ای پیتزا برمی‌دارم. کنار هم در سکوت می‌نشینیم تا او تکه‌ی دوم پیتزایش را هم تمام می‌کند. بعد بلند می‌شود و جعبه‌ی پیتزا را در یخچال می‌گذارد. وقتی به بار برمی‌گردد، یک بطری سودا به من می‌دهد.

«پس تو همون دختری هستی که بن داره درباره‌ش کتاب می‌نویسه؟»

بطری را روی لبم نگه می‌دارم و از اینکه او می‌داند شوکه شده‌ام. دیشب، به‌نظر نمی‌رسید هیچ‌یک از افرادی که سر میز شام بودند، ماجرای کتاب را بدانند. با سر تأیید می‌کنم و جرعه‌ای می‌نوشم. به‌زور لبخند می‌زند و به دست‌هایش نگاه می‌کند که روی بار در مقابلش به هم گره شده‌اند.

می‌گوید: «اون نویسنده‌ی خوبیه. فکر کنم این کتاب موفقیت خوبی براش می‌شه. ایده‌ی هوشمندانه‌ایه!» گلویم را صاف می‌کنم و امیدوارم متوجه تعجب موجود در صدایم نشود. «چیزی ازش خوندی؟»

امتیاز این مطلب
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس