هر وقت که پای پلیس در میان باشد، مخاطب عادت کرده که فیلم را با برچسب پلیسی بخواند. در نتیجه بدون اینکه فیلم پلیسی یک ژانر یا زیرژانر مستقل در تقسیمبندیهای سینمایی باشد، فیلمهای پلیسی بهعنوان مدلی رایج شناخته میشوند و طرفداران زیادی هم دارند. نکته اینجاست که عبارت کلی فیلم پلیسی میتواند دامنه وسیعی از لحنها و ژانرها را در بگیرد، از اکشن-کمدی گرفته تا تریلرهای جنایی. در این پست به معرفی بهترین فیلم های پلیسی جهان می پردازیم.
بهترین فیلم های پلیسی جهان
در این فهرست پس از قیاس چند لیست متفاوت – که کمترینشان ۱۰ فیلم و بیشترینشان ۵۰ فیلم پلیسی را شامل میشدند – به این آثار سینمایی شاخص رسیدیم که در تمامی آنها مشترک بودند و بر اساس امتیاز میانگینشان در سایت معتبر جمعآوری آرای منتقدان «متاکریتیک» (و در یک مورد بر اساس امتیاز منتقدان برتر سایت «راتن تومیتوز») گزینش کردهایم.
فیلم شب دوازدهم | ۲۰۲۲ | The Night of the 12th
کارگردان: دومینیک مول
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰ بر اساس ۸ نقد
این محصول مشترک فرانسه و بلژیک که اولین نمایش جهانیاش در جشنواره کن ۲۰۲۲ بود و در نهایت جوایز سزار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه اقتباسی ۲۰۲۳ را برنده شد، از کتاب غیرداستانی پولین گوئنا با عنوان «۱۸.۳ – یک سال در پیجی» (۱۸.۳ – Une année à la PJ) اقتباس شده است. میگویند هر بازپرسی یک پرونده جنایی دارد که فکر و روحش را تسخیر میکند، پروندهای که بیش از بقیه به او آسیب میزند بدون اینکه بداند چرا. این پرونده برای یوهان، قتل کلارا است.
فیلم پلیس خفن | ۲۰۰۷ | Hot Fuzz
کارگردان: ادگار رایت
امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰ بر اساس ۳۷ نقد
این فیلم پلیسی اکشن-کمدی ادگار رایت – که دومین قسمت از سهگانه او با سایمن پگ با عنوان «سه طعم کورنِتو» است یک پاستیش تمامعیار از سایر فیلمهای پلیسی به شمار میرود و مثلا ادای دینی دارد به «پسران بد ۲» (Bad Boys 2) و «نقطه شکست» (Point Break). داستان درباره پلیسی شهری به نام نیکلاس انجل (پگ) است که وقتی میبینند در کارش بیش از حد خوب است، او را به منطقهای در حومه انتقال میدهند که تقریبا هیچ جرم و جنایتی در آنجا روی نمیدهد. همه مردمان دهکده سَندفورد مهربان هستند و خوشحال میشوند تا جای ممکن به گروهبان پلیس جدید کمک کنند؛ اما اتفاقی انجل را مشکوک میکند و او تحقیقاتش را شروع میکند. در این میان، دنی باترمن (نیک فراست) پلیس دیگری است که انجل را همراهی میکند و جالب اینکه عاشق فیلمهای پلیسی رفاقتی است؛ پس طبیعی است که وقتی انجل به روستا میآید مشعوف میشود که حالا تجربه زیستن در یکی از این فیلمها را خواهد داشت. «پلیس خفن» که فیلمنامهاش با الهام از بیش از صد فیلم اکشن و پلیسی نوشته شد، با بودجهای حدود ۱۵ میلیون دلار به فروشی ۸۰ میلیونی در سراسر جهان دست یافت. نشریه «امپایر» در سال ۲۰۲۰ آن را در رتبه ۶۷ از فهرست بهترین فیلمهای سده ۲۱ قرار داد.
فیلم رفتگان | ۲۰۰۶ | The Departed
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰ بر اساس ۳۹ نقد
این اثر اسکورسیزی بزرگ، بر اساس ساختار داستانی فیلم هنگکنگی «امور دوزخی» (Infernal Affairs) محصول ۲۰۰۲ (که خودش هم فیلم تحسینشدهای است) شکل گرفته و گروهی از شخصیتهایش هم به دارودسته تبهکاری وینتر هیل در باستن ایالت ماساچوست شباهت دارند. علاوه بر این، شخصیتهای اصلی با الهام از زندگی واقعی خلق شدهاند از جمله کالین سالیون با بازی مت دیمن که بر اساس مامور افبیآی جان کانِلی شکل گرفته است و فرانک کاستلو با بازی جک نیکلسن با الهام از وایتی بالجِر. سالیون به عنوان مامور پلیس ایالتی مخفیانه برای کاستلو کار میکند که رییس خلافکاران ایرلندی است. از سوی دیگر، بیلی کاستیگِن جونیور (لئوناردو دیکاپریو) مامور ویژهای است که به تشکیلات تبهکاری کاستلو نفوذ میکند. «رفتگان» به محض اکران با استقبال گسترده تماشاگران و منتقدان روبهرو شد و در جوایز آکادمی هم اسکارهای بهترین فیلم، کارگردان، فیلمنامه اقتباسی و تدوین را نصیب سازندگانش کرد. این فیلم هم جملههای نقلشدنی زیادی دارد از جمله این که «نمیخواهم محصولی از پیرامونم باشم بلکه میخواهم پیرامونم محصولی از من باشد.»
فیلم محرمانه لسآنجلس | ۱۹۹۷ | L.A. Confidential
کارگردان: کرتیس هَنسِن
امتیاز متاکریتیک: ۹۱ از ۱۰۰ بر اساس ۲۸ نقد
بهترین فیلم های پلیسی جهان
این فیلم نئونوآر بر اساس رمانی از جیمز اِلروی به همین نام شکل گرفته است و گای پیئرس، راسل کرو، کوین اسپیسی، جیمز کراموِل، کیم بسینگر و دنی دِویتو ستارگان آن هستند. داستان که در لسآنجلس ۱۹۵۳ روی میدهد درباره چند پلیس لسآنجلسی و فساد در اداره پلیسی است که درگیر هالیوود و ستارگان پرشمارش هم شده است. تحقیقات مرکزی فیلم پیرامون قتلی حلنشده جریان دارد و ۳ مامور با انگیزههای شخصی خود میکوشند به راز این پرونده پی ببرند. «محرمانه لسآنجلس» در هفتادمین جوایز آکادمی (که آن زمان اعتباری داشت) در ۹ رشته نامزد شد و تندیسهای طلایی اسکارِ بهترین بازیگر مکمل زن (بسینگر) و فیلمنامه اقتباسی را برنده شد.
فیلم فارگو | ۱۹۹۶ | Fargo
کارگردان: برادران کوئن
امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰ بر اساس ۲۵ نقد
این کمدی سیاه که جوایز اسکار بهترین بازیگر زن (فرانسیس مکدورمند) و بهترین فیلمنامه اریژینال را برنده شد و نامزد تندیسهای طلایی بهترین فیلم و کارگردانی هم بود، داستان زن بارداری را روایت میکند که در ایالت مینهسوتا رییس پلیس است. او روی قتلی سهگانه تحقیق میکند که نتیجه استخدام ۲ تبهکار توسط فروشنده خودرویی برای ربودن همسر و باجگیری از پدر زن ثروتمندش است. «فارگو» که از نظر تجاری هم بسیار موفق بود و با بودجهای ۷ میلیون دلاری به فروشی بیش از ۶۰ میلیون دست یافت، جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن را هم برنده شد.
فیلم مخمصه | ۱۹۹۵ | Heat
کارگردان: مایکل مان
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰ بر اساس ۲۲ نقد
آل پاچینو و رابرت دنیرو که نقشهای اصلی این فیلم پلیسی-سرقتی فراموشنشدنی را بازی کردهاند، دههها بود که بهترین بازیگران فیلمهای جنایی به شمار میرفتند و با اینکه هر دو در «پدرخوانده قسمت دوم» نقشهای مهمی را بازی کردند ولی هیچ صحنه مشترکی نداشتند؛ تا اینکه سرانجام «مخمصه» آنها را مقابل هم قرار داد و دنیرو نقش جنایتکار و پاچینو نقش کارآگاه پلیس لسآنجلس را بازی کرد. آنها در این فیلم هم چند دقیقه بیشتر مقابل هم بازی ندارند اما دو صحنه بهیادماندنی تاریخ سینما را رقم زدهاند که در هر دو، شاهد احترام متقابل آدمهایی حرفهای هستیم که بنا به کارشان میتوان آنها را دشمن هم خواند. «مخمصه» با اینکه بسیار مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت، هیچ نامزدی یا جایزه خاصی را به دست نیاورد. مایکل مان ۲۵ سال پس از اکران فیلم افشا کرد که زمانی قرار بود دنبالهای بر آن بسازد.
فیلم هفت | ۱۹۹۵ | Se7en
کارگردان: دیوید فینچر
امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰ بر اساس ۲۲ نقد
بهترین فیلم های پلیسی جهان
امتیاز میانگین بهنسبت پایین منتقدان در سایت جمعآوری آرای منتقدان «متاکریتیک» یکی از آن معماهای حلنشدنی درباره این فیلم است! (باورتان میشود فیلمبرداری تیرهوتار، خشونت ضمنی و پایان غمانگیز از مواردی هستند که برخی منتقدان آنها را نکوهش کردهاند؟!) «هفت» که برد پیت، مورگان فریمن، گویینت پالترو و کوین اسپیسی نقشهای اصلیاش را بازی کردهاند، در شهری بینام و غوطهور در جرم و جنایت میگذرد. کارآگاهی در آستانه بازنشستگی به نام ویلیام سامِرسِت (فریمن) و همکار جدیدش که تازه به واحدشان منتقل شده به نام دیوید میلس (پیت) میکوشند قاتلی زنجیرهای را متوقف کنند که میخواهد قتلهایش بر اساس هفت گناه کبیره را کامل کند. «هفت» در نمایشهای آزمایشی اولیه چندان مورد توجه قرار نگرفت و استودیو به دلیل خشونت و محتوای بزرگسالانه فیلم، انتظار موفقیت تجاری آن را نداشت اما فیلم با بودجهای حدود ۳۴ میلیون دلار به فروشی بیش از ۳۲۷ میلیون دست پیدا کرد و یکی از پرفروشترین آثار سینمایی سال نمایشش شد.
«هفت» که با آرای کاربران «آیامدیبی» نوزدهمین فیلم برتر تاریخ سینما است، امروز جایگاه واقعی خودش را پیدا کرده و حالا یکی از بهترین فیلمهای جنایی، معمایی و تریلر تاریخ سینما به شمار میرود؛ فیلمی که تاثیرش را بر شیوه فیلمسازی در این ژانر هم گذاشت و از نظر زیباییشناسی و سبک، الهامبخش آثار پرشماری شد؛ و همینطور از بابت کارآگاهانی که قاتلان زنجیرهای با شیوهها و انگیزههای متمایز را تعقیب میکنند. علاوه بر این، عنوانبندی ابتدایی فیلم – که آماده شدن قاتل برای اقدامهای بعدیاش در طول فیلم را تصویر میکند – خلاقانه ارزیابی شده و بر آینده عنوانبندیهای سینمایی تاثیر گذاشت. پیچش داستانی فیلم در پایانبندیاش هم امروز یکی از بهترینهای تاریخ سینما است.
فیلم سکوت برهها | ۱۹۹۱ | The Silence of the lambs
کارگردان: جاناتان دمی
امتیاز متاکریتیک: ۸۶ از ۱۰۰ بر اساس ۲۰ نقد
این اثر سینمایی درخشان هم از رمانی به همین نام از تامس هریس اقتباس شده است و با اینکه نخستین اقتباس از آثار این نویسنده نیست اما بیشک بهترین آنهاست. داستان روی مامور جوان افبیآی، کلاریس استارلینگ متمرکز است که باید هویت قاتلی زنجیرهای ملقب به «بوفالو بیل» را پیدا کند. او زنان را به دام میاندازد و به دلیلی نامعلوم پوستشان را برمیدارد. کلاریس برای کمک گرفتن به سراغ قاتل زنجیرهای دیگری میرود به نام دکتر هانیبال لکتر که زندانی است؛ قاتلی مخوف و آدمخوار که روانپزشک فوقالعادهای است و ذهنهای جنایتکار را خوب درک میکند. «سکوت برهها» که بیستودومین فیلم برتر تاریخ سینما بر اساس امتیاز کاربران سایت «آیامدیبی» است، ۵ جایزه اسکار رشتههای اصلی یعنی بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر اصلی مرد (آنتونی هاپکینز)، بازیگر اصلی زن (جودی فاستر) و فیلمنامه اقتباسی را برده و از این حیث یکی از ۳ فیلم تاریخ سینما است که چنین موفقیتی را کسب کرده است.
فیلم سرپیکو | ۱۹۷۳ | Serpico
کارگردان: سیدنی لومت
امتیاز متاکریتیک: ۸۱ از ۱۰۰ بر اساس ۱۵ نقد
بهترین فیلم های پلیسی جهان
«سرپیکو» داستان زندگی واقعی فرانک سرپیکو کارآگاه اداره پلیس نیویورک را بر اساس کتابی به همین نام از پیتر مس روایت میکند و مبارزه این کارآگاه با فسادی بسیار گسترده در اداره پلیس را به نمایش میگذارد که سالهای سال در بزرگترین اداره پلیس آمریکا جریان داشت. از این رو عجیب نیست که فیلم به محض اکران، مورد انتقاد ماموران پلیس قرار گرفت. سرپیکوی واقعی که خبرچین هم بود – و فیلم با تیراندازی به صورتش آغاز میشود – به آل پاچینو کمک کرد تا خودش را برای ایفای این نقش آماده کند. «سرپیکو» بارها در فهرستهای مختلف از بهترین فیلمهای تاریخ سینما – از جمله فهرست بنیاد فیلم آمریکا – قرار گرفته است. این اثر تحسینشده سیدنی لومت بزرگ که چگونگی ترسیم مجریان قانون در سینما را بهشدت تحت تاثیر قرار داد، در رشتههای بهترین بازیگر مرد (پاچینو) و بهترین فیلمنامه اقتباسی (والدو سالت و نورمن وِکسلِر) نامزد دریافت جوایز اسکار بود.
فیلم هری کثیف | ۱۹۷۱ | Dirty Harry
کارگردان: دان سیگل
امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰ بر اساس ۱۰ نقد
کلینت ایستوود بیشک ستاره اکشن دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است و شخصیت هری کالاهِن یکی از مشهورترین بازرسهای تاریخ سینما؛ پلیسی با موهای خاکستری، متنفر از جرم و جنایت و ماموری که اول تیراندازی میکند و بعدش بازجویی! «هری کثیف» که اقتباسی آزاد از قتلهای زودیاک است، ایستوود را در نقش پلیسی قوی و تقریباً ساکت در بازی موشوگربهای با قاتلی به تصویر میکشد که دختری را ربوده است. جالب اینکه برخی فیلم را پدربزرگ تریلرهای پلیسی خواندهاند که با در نظر گرفتن جملههای معروفی از فیلم که بین سینمادوستان ردوبدل میشود – مثل «من احساس خوششانسی میکنم؟» – ایده غریبی به نظر نمیآید. فقدان موسیقی در نقطههای اوج، موقعیتهای فیلم را پرتعلیقتر هم کرده است.
فیلم ارتباط فرانسوی | ۱۹۷۱ | The French Connection
کارگردان: ویلیام فریدکین
امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰ بر اساس ۱۸ نقد
اواخر دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰ سینمای آمریکا بهواسطه واقعگرایی (رئالیسم) جسورانه آثار سینمایی تغییر کرد و بالاخره زرقوبرق هالیوودی از فیلمهای آمریکایی گرفته شد. «ارتباط فرانسوی» در چنین بستری دستاوردی مهم و یکی از بهترین فیلمهای ویلیام فریدکین (کارگردان جنگیر) به شمار میرود. فیلم که بر اساس رویدادهای واقعی شکل گرفته است، داستان جیمی دویل معروف به باباغوری (پاپآی) را تعریف میکند؛ کارآگاهی در اداره پلیس نیویورک که با همکارش بادی روسو ملقب به گرفته (کلودی)، روی پرونده داروهای مخدر کار میکند. «ارتباط فرانسوی» که جین هاکمن، فرناندو رِی، روی شایدر و تونی لو بیانکو از جمله ستارگانش هستند، تنها فیلم پلیسی یا اکشن جنایی است که برنده اسکار بهترین فیلم شده و جالب اینکه فریدکین آن را به شکلی غیرمنتظره و اریژینال با سبکی نزدیک به سینما وریته کارگردانی کرده است. البته فیلم در جوایز آکادمی نامزد ۸ اسکار بود و جوایز بهترین بازیگر مرد (هاکمن)، کارگردانی، تدوین و فیلمنامه اقتباسی را هم برنده شد. فیلم در گیشه نیز با بودجهای کمتر از ۲ میلیون دلار به فروشی ۷۵ میلیون دلاری دست پیدا کرد. «ارتباط فرانسوی» که یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینما است، صحنههای بهیادماندنی خاص خودش را دارد که مشهورترینشان تعقیبوگریز خودروها در خیابانهای نیویورک با سرعتی سرسامآور است.
فیلم در گرمای شب | ۱۹۶۷ | In the Heat of the Night
کارگردان: نورمن جویسِن
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰ بر اساس ۱۵ نقد
بهترین فیلم های پلیسی جهان
این فیلم هم بر اساس رمانی به همین نام از جان بال شکل گرفته است و داستان کارآگاهی به نام ویرجیل تیبس را روایت میکند که تحقیقات درباره قتلی در شهر کوچکی از میسیسیپی را بر عهده میگیرد. البته او زمانی درگیر این پرونده میشود که در ایستگاه قطار به دلیل رنگ پوستش و نه مظنون بودن به جنایت دستگیر میشود. آنچه در ادامه میآید تحقیقاتی پرجزییات پیرامون قتل توسط مردی سیاهپوست است که در روزگار جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده صورت میگیرد. «در گرمای شب» که جمله «آنها مرا آقای تیبس صدا میزنند!» از آن بسیار معروف است، در چهلمین جوایز آکادمی، ۵ اسکار از ۷ نامزدیاش را برنده شد، از جمله بهترین فیلم، فیلمنامه اقتباسی و بازیگر مرد (راد استایگر).
فیلم ام | ۱۹۳۱ | M
کارگردان: فریتس لانگ
امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰ بر اساس ۲۰ نقد
فریتس لانگ که شاهکار صامتی چون «متروپلیس» (Metropolis) را خلق کرده بود با این فیلم وارد قلمروی سینمای ناطق شد؛ فیلمی پلیسی که در ژانر آثار جنایی و تریلر از چند جهت نوآورانه و پیشگام است. «ام» نهفقط اولین فیلمی است که از نغمه معرف (لایتموتیف) برای شخصیتی مهم استفاده میکند (سوتهای شوم شخصیت قاتلِ پیتر لوره) بلکه اولین فیلمی است که رویه پلیسی تحقیقات برای یافتن قاتل را به نمایش میگذارد. در پایان هم استفاده پلیس از جدیدترین فناوریها (تحلیل دستخط و انگشتنگاری) راه به جایی نمیبرد و این جنایتکاران شهر هستند که دستشان به قاتل داستان میرسد. هانس بِکِرت قاتلی زنجیرهای است که کودکان را هدف قرار میدهد و به همین خاطر هم هدف مجریان قانون قرار میگیرد و هم سایر تبهکاران به دنبال او میافتند. «ام» که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما قلمداد میشود، تاثیری ناگزیر بر فیلمهای جنایی و تریلر بعد از خودش گذاشته است.