مارگو رابی، برد پیت و دیگو کالوا در این داستان واقعا پوچ و جذاب از هالیوود اولیه بازی می کنند. بررسی فیلم بابیلون را در ادامه بخوانید.
دیمین شزل همیشه دوست دارد فیلمهایش را با صدای بلند شروع کند، چه از طریق تکنوازی شدید درام در ویپلش، چه از طریق یک شماره رقص الهام گرفته از ژاک دمی در لالا لند، یا یک سقوط هواپیمای دلخراش که توسط نیل آرمسترانگ در آخرین فیلمش، First Man، خلبانی شد. اما جدیدترین فیلم او، بابیلون، همه این روزنه های انفجاری را شرمنده می کند.
در گشایش بابل، اتاقهایی وجود دارد که به طور کامل به ذخیرهسازی هر نوع مواد مخدری که قابل تصور باشد، بدنهای برهنهای که دور یک مهمانی خشمگین میپیچد، مردی که کاملاً پوشیده از فیلهایی است که مستقیماً از منبع میآیند، و یک برخورد جنسی که شامل انبوهی از کوکائین و پیس و این فقط پنج دقیقه اول است.


شزل با بابیلون، داستانی فوقالعاده از هالیوود قدیمی و تغییر از فیلمهای صامت به فیلمهای ناطق، عیاشی – هم به معنای واقعی و هم استعاری – از جنون ایجاد کرده است که نمیتواند جز یادآوری ماجراهای وحشیانه The Wolf of باشد. وال استریت و شب های بوگی. حماسه سه ساعته و تغییر شزل اغلب مضحک، شیدایی و مدام به گونه ای تشدید می شود که مطمئناً دقیق نیست.
با این حال، برداشت پوچ گرایانه شزل از این دوره جدایی ناپذیر در تاریخ سینما، کمتر به جزئیات مربوط می شود و بیشتر در مورد ادامه این سفر است، بیش از حد افراطی که منجر به یکی از بهترین و منحصر به فردترین تجربه های فیلم در تمام سال می شود.
اما درون این فضای مهمانی در درجه اول داستان سه بازیکن و عشق آنها به فیلم است. نلی لاروی (مارگو رابی) بازیگر مشتاقی است که اتفاقاً در زمان مناسب در مکان مناسب (این مهمانی دیوانهوار) قرار میگیرد و برای بازی در یک فیلم انتخاب میشود.
در مهمانی، او با مانی تورس (دیگو کالوا)، یک مکزیکی-آمریکایی که آرزوی حضور در سینما را نیز دارد، ملاقات می کند و پس از نشان دادن ابتکار عمل در مهمانی، دستیار جک کنراد (براد پیت)، ستاره فیلم صامت می شود.
در میان دیوانهها، روزنامهنگار سرگرمی الینور سنت جان (ژان اسمارت)، نوازنده ترومپت جاز، سیدنی پالمر (جوان آدپو) و لیدی فی ژو (لی جون لی) هستند که کلمات را روی کارتهای نشانه مینویسد و تمایل دارد بیشتر داشته باشد. حس بهتر از هر کس دیگری در هالیوود.


مربوط:
اولین واکنشهای «بابل» آن را آشفتگی پختهشده با کوکائین با تصاویر شیدایی و هرزگی خیرهکننده مینامند.
در حالی که مطمئناً برخی از پایههای تاریخی در اطراف بابل وجود دارد، زیرا انتقال به تصاویر صوتی فیلم را بهطور عمدهای تکان داد، و ما با شخصیتهایی آشنا میشویم که در آن زمان در هالیوود وجود داشتند – مانند مکس مینگلا در نقش ایروینگ تالبرگ یا سامارا ویوینگ در نقش کالین مور. ، بازیگران خنده دار به عنوان رقیب رابی نلی – این فقط راهی برای شزل برای تفریح در این زمین بازی است.
به عنوان مثال، شزل اولین روز فیلمبرداری نلی و مانی را به عنوان یک جنون از فعالیت، مواد مخدر، رابطه جنسی و مرگ نشان میدهد، جایی که چندین فیلم از یکدیگر فاصله میگیرند و همه در حال مسابقه دادن هستند تا پروژههای خود را قبل از غروب خورشید به پایان برسانند. این واقعاً غرب وحشی است، سرزمینی رام نشده و آماده برای گسترش. اما باز هم، در میان دیوانگی و هرج و مرج به سختی کنترل شده، شزل – که فیلمنامه را هم نوشته است – نشان می دهد که این بار چقدر باید هیجان انگیز بوده باشد، و تجربه این نوع فیلم سازی چقدر زیبا و بداهه می تواند باشد.
وقتی خورشید درست در زمان مناسب غروب میکند، یا لحظهای غیرمنتظره از زیبایی رخ میدهد که نمیتوان برنامهریزی کرد، یا اجرایی که از راه میرسد و شما را از پا میاندازد، به راحتی میتوانید جادوی ذاتی فیلمسازی اولیه را ببینید.
Chazelle از نشان دادن سختی فیلمبرداری با صدا و محدودیت های روزهای اولیه به همان اندازه لذت می برد که همه برای کشف این فناوری جدید تلاش می کردند. شزل با نشان دادن فیلمبرداری تنها یک صحنه، روشن میکند که چگونه یک پیشرفت بزرگ در این فرم میتواند زندگیها را خراب کند، حرفهها را خراب کند و آنچه مردم از یک فیلم میخواستند را کاملاً تغییر دهد. شزل در حال آموزش سکانس های گسترده تاریخ سینما به ما است، در عین حال به شیوه ای ظالمانه و همیشه سرگرم کننده.
این ضرب و شتم برای کار بابل کافی است، اما Chazelle این داستان را با شخصیت هایی پر کرده است که شکنندگی زندگی را در کانون توجه نشان می دهند و چقدر آسان است که مردم به جلو حرکت کنند و ستاره های خاصی را پشت سر بگذارند. رابی در نقش نلی لاروی عالی است، ستارهاش درخشان و سریع میدرخشد، اما پس از آن با تصویر عمومی از همه چیز مبارزه میکند.
وقتی رابی روی صفحه نمایش است، غیرممکن است که چشم از او بردارید، حتی زمانی که او در یک عمارت شلوغ در حال رقصیدن است. اما این قدرت ذاتی ستاره است که این نقش را برای او عالی می کند.
ما به خصوص می بینیم که رابی وقتی سر صحنه است چقدر عالی است و تغییرات جزئی از همان صحنه را به ما می دهد، با این حال توانایی او برای متفاوت کردن هر یک به سادگی با رفتار و انتخاب هایش در صحنه. از لحظه ای که نلی را بازی می کند، می دانیم که او یک ستاره است، و یک بار دیگر نقش عالی دیگری را دریافت می کنیم که رابی می تواند نشان دهد که چقدر می تواند فوق العاده باشد.


پیت همچنین در نقشی کمرنگ فوقالعاده است، زیرا ستارهای که از تغییر صدا میلرزد، نگران نسل بعدی است که از پشت سر میآید، و صنعتی که ممکن است او را در غبار رها کند. حتی با وجود سوءمصرف مکرر مواد و کنار گذاشتن همسران جدید، این یک اجرای آرام برای پیت است، و زمانی بهترین نتیجه را می دهد که او به میراثش فکر کند. در یکی از صحنههای اواخر فیلم، جک کنراد و الینور سنت جان درباره وضعیت حرفهاش صحبت میکنند و یک «متشکرم» بیصدا که جک بیان میکند در متن صحنه کاملاً دلخراش است.
با این حال، برجسته واقعی در اینجا کالوا است، زیرا ما شاهد صعود او در ردیف های هالیوود هستیم و می بینیم که چگونه این دوران برای کسانی که به اندازه کافی جاه طلب بودند، سرزمین فرصت ها بود. کالوا چسبی است که کل این داستان را به هم پیوند میدهد، و تکامل او در سراسر بابل شگفتانگیز است، چه زمانی که عشقش به نلی را در هم بپاشد، یا متوجه شود که صنعت سینما چه هزینهای برای او در طول فیلم داشته است. این یک نقش ستارهآفرین برای کالواست و بهترین بازی در فیلمی پر از نامهای بزرگ است.
با این حال، این Jovan Adepo و Li Jun Li هستند که به راحتی در این داستان دیوانه وار کنار گذاشته می شوند، زیرا لحظاتی را برای نشان دادن عظمت خود در صنعت خود دارند، اما خود داستان زمان بسیار کمی را برای آنها صرف می کند. شاید این تفسیر شازل در مورد اینکه چگونه در این دوره با اجراکنندگان غیرسفیدپوست بد رفتار میشد، یا شاید فقط این است که علایق شزل بیشتر به سه ستاره کلیدیاش مربوط میشد، اما حیف است که زمان بیشتری برای نمایش در اختیار ندارند. اما بابیلون با فیلمهای کمنظیر باورنکردنی، با اسپایک جونز بهعنوان کارگردانی بیصدا، و ظاهر روانپریشی توبی مگوایر که ممکن است دلهرهآورترین افزودههای فیلم باشد، پر شده است.
مانند همه فیلمهای شزل، بابیلون با فیلمبرداری خیرهکننده از همکار مکرر او، لینوس ساندگرن، به زیبایی ارائه شده است. اگرچه بابیلون نشان میدهد که هالیوود در این زمان چقدر میتواند بیاهمیت باشد، این لحظات ملایم زیبایی است که در سراسر جهان پراکنده شده است که نشان میدهد چرا این افراد در جای خود ماندند و رویاهای خود را رها نکردند. پس از مهمانی که فیلم را شروع می کند، نلی و مانی با طلوع خورشید ترک می کنند و رنگ بنفش آسمان آرامشی را به ارمغان می آورد که در داخل خانه وجود نداشت.
و وقتی ساعت جادویی فرا می رسد، تقریباً انگار سکوتی بر سر بازیگران و گروه می افتد، حتی زمانی که آنها برای صدا ضبط نمی کنند. در بابل، هالیوود میتواند مکانی تاریک و بیرحم باشد، اما زیبایی که سردی را نشان میدهد تقریباً همه آن را ارزشمند میکند. امتیاز حیرتانگیز و تند جاستین هرتویتز را بیاندازید و سخت است که در جادوی فیلمها نیز گم نشوید.
مانند بسیاری از فیلمهای دیگر امسال، بابیلون جشنی برای جادوی فیلم است، با این حال انتقادی است از خود صنعت و دور ریختن افرادی که در جلو و پشت دوربین هستند. هیچ کس بدون آسیب از کانون توجه خارج نمی شود. اما حتی اگر افرادی که این تصاویر را ساخته اند ممکن است محو شوند، خاطرات آنها برای همیشه در سلولوئید باقی خواهد ماند. دادن و گرفتن فیلمها این است: فیلمها تمام تلاش خود را میکنند، اما میراث آنها بیوقفه است. اما شزل تنها به تمرکز بر زیبایی فیلمهای این دوران بسنده نمیکند، او همچنین در یک مونتاژ برجسته نزدیک به پایان، تمام تاریخ سینما، تغییرات دورههای آن و قدرت تصویر متحرک را ارائه میکند.
دوره کمی بیش از یک قرن باز هم شازل به ما نشان میدهد که این فیلمها چقدر قدرتمند هستند، و در حالی که سازندگان این فیلمها کمی بیش از ارواح هستند، تصاویری که از خود به جای گذاشتهاند جاودانه هستند.
بابل یقیناً خودپسند و بیش از حد است، تقریباً به گونهای که گویی شازل میخواهد بعد از چند کار نسبتاً محدود نشان دهد که میتواند رها شود و دیوانه شود، اما این افراط در هیستری به زیبایی کار میکند زیرا شزل تاریخ فیلم، تنهایی را بررسی میکند.
ستاره بودن، و اینکه چگونه فیلم ها می توانند کمتر احساس تنهایی کنیم. برای فیلمی که عمدتاً در مورد دیوانگی صنعت سینما است، بابل یک هسته عاطفی بسیار واقعی در مرکز فیلمش دارد که انسانیت، عشق ها و دردهای زیر همه ما را بررسی می کند. بابیلون اغلب یک ضرب و شتم خالص است، اما زیبایی زندگی و خود فیلم است که این فیلم را به یکی از بهترین فیلمهای سینمایی امسال و یکی از بهترین فیلمهای 2022 تبدیل میکند. نظر شما درباره بررسی فیلم بابیلون چیست؟