«بتمن The Batman» مت ریوز یک فیلم ابرقهرمانی نیست. نه کاملا. همه چیز وجود دارد: بت موبایل، کت و شلوار زمخت، وسایلی که توسط پیشخدمت چیده شده است. البته، در مرکز آن، Caped Crusader قرار دارد: در حال فکر کردن، شکنجه دادن خلافکاران، و به طور کلی به فکر گستراندن عدالت در شهر گاتهام.
در فیلم ریوز، همه چیز به طرز خیره کننده ای زنده و جدید است. او به عنوان کارگردان و نویسنده، داستانی آشنا را پذیرفته و آن را حماسی، حتی اپرایی کرده است. «بتمن» او بیشتر شبیه یک درام جنایی متعلق به دهه 70 است تا یک فیلم پرفروش جدید. فیلم هایی مانند «The Wariorrs» و همچنین یکی از بهترین های این ژانر، «The French Connection» را به یاد میاندازند. با وجود یک سری قتل های زنجیره ای که طرح را هدایت میکنند، گاهی اوقات احساس میشود که قاتل زودیاک شهروندان گاتهام را به وحشت میاندازد.
مت ریوز در اینجا همان کاری را که با آثار جذابش در مجموعه «Planet Of Apes» انجام داد انجام میدهد: منظره ای هیجان انگیز و سرگرم کننده خلق کرد. اما این یک فیلم بتمن است که از جایگاه خاص در جامعه برخوردار است. در حقیقت فیلم، شخصیت کتاب های مصور را تصدیق میکند، فقط با روشی قابل توجه و جسورانه. فیلمنامه ریوز و پیتر کریگ این قهرمان را مجبور میکند تا تاریخچهاش را زیر سوال ببرد و با هدفش مقابله کند و با این کار، دریچه ای برای ما به عنوان بیننده ایجاد میکند تا روایت هایی را که در زندگیمان به آن چسبیدهایم به چالش بکشیم.
با به عهده گرفتن رابرت پتینسون در نقش بروس وین، ما بازیگری داریم که نه تنها آماده است، بلکه حریص است تا غرایز عجیب و غریب و تاریک این شخصیت را کشف کند. او وارث بی فکری نیست که به ارثیه عمیق خود ضرر برساند. این تراویس بیکل با لباس بتمت است، جدا و سرخورده. دو سال از دوران انتخاب او به عنوان بتمن میگذرد و جنایتکاران را از بالا در برج وین ردیابی میکند – تغییری الهام گرفته از پراکندگی معمول وین مانور، که حاکی از انزوای بیشتر از جامعه است. او در صدای آغازین گفت: “آنها فکر میکنند من در سایه ها پنهان شده ام.” “اما من سایه هستم.” در روشنایی شدید روز، پتینسون حال و هوای ستارگان راک خمار را به ما میدهد. اما در شب، میتوانید عجلهای را که او از وارد شدن به داخل و اجرای نسخه انتقام جویی اش به دست میآورد، حتی در زیر ابزار تاکتیکی و سیاه مشاهده کنید.


او تقریباً در تمام نقش هایی که از زمان «Twilight» که او را به یک سوپراستار جهانی در سال 2008 تبدیل کرد، نشان داده است، و با نویسندگانی از دیوید کراننبرگ گرفته تا کلر دنیس و برادران سافدی کار میکند، پتینسون بهترین حالت خود را دارد وقتی در نقش شخصیت هایی بازی میکند که شما را ناراحت میکنند. حتی بیشتر از کریستین بیل در این نقش، پتینسون بسیار ماهر است که ویژگی های زیبا و زاویه دار خود را ناراحت کننده جلوه دهد. بنابراین هنگامی که او برای اولین بار از زوئی کراویتز در نقش سلینا کایل جاسوسی میکند، به سمت وسایل موتور سیکلت چرمی او خم میشود و به دنبال عدالت شبانه خودش از محل فرار میکند، یک برق غیرقابل انکار در چشمانش وجود دارد: اوه، او همیشه عجیب است.
پتینسون و کراویتز ترکیب دیوانه کننده ای با یکدیگر دارند. او از نظر جسمی و عاطفی همتای اوست. این زن یک مبارز و یک بازمانده با قلبی وفادار و احساس قوی نسبت به آنچه درست است دارد. کراویتز پس از نقش اصلی خود در فیلم هیجان انگیز «Kimi» به کارگردانی استیون سودربرگ، همچنان یک کاریزمای شدید دارد.
او در قسمت بازیگران قاتل است که همگی نقش های خشن را بازی میکنند. جفری رایت آرمان گرا و دارای نجابت به عنوان کمیسر نهایی گوردون بازی میکند. جان تورتورو در نقش کارمین فالکون، رئیس جنایتکار است. اندی سرکیس – در نقش آلفرد، خرد و صمیمیت پدرانه را به ارمغان میآورد. کالین فارل بهعنوان اسوالد کوبلپات شرور که بیشتر با نام پنگوئن شناخته میشود، کاملاً غیرقابل تشخیص است. پل دانو در نقش The Riddler ترسناک است که انگیزه او برای انتقام در داستان را فراهم میکند. او در اینجا به گونه ای رفتار میکند که یادآور کار خیره کننده او در «There Will Be Blood» است. آشفتگی او آنقدر شدید است که ممکن است به طور غیرمنتظره ای بخندید تا تنش ایجاد شده را بشکنید. اما هیچ چیز سرگرم کننده ای در تصویر او وجود ندارد. دانو به شما این حس را میدهد که انگار در حال تماشای مردی هستید که عمیقاً آشفته است.
این به این معنی نیست که «بتمن» یک داونر است. علیرغم مدت زمان طولانی نمایش نزدیک به سه ساعت، این فیلمی است که به طور مداوم از نظر ظاهری جذاب است. جالبترین بتموبیل تاکنون – یک وسیله نقلیه غول پیکر که مستقیماً از «Mad Max : Fury Road» بیرون آمده است – در یکی از اصلی ترین سکانس های فیلم قرار دارد. این یک تعقیب و گریز زنجیره ای است که با یک سکانس خشمگین به پایان میرسد که به معنای واقعی کلمه باعث شد در حین نمایش فیلمم کف بزنم. در طول دعوا در یک کلوپ شبانه، که با نورهای قرمز مشخص میشود، میتوانید هر مشت و لگد را احساس کنید. (این یکی از جذابترین عناصر این ابرقهرمان در روزهای اولیه اوست: او شکست ناپذیر نیست.) تیراندازی در یک راهروی سیاه و سفید، که فقط با انفجار تفنگ ساچمه ای مشخص میشود، هم دلخراش و هم خیره کننده است. موسیقی متن آهنگساز کهنه کار مایکل جیاکینو، قدرت صحنه هایی از این دست را بسیار بیشتر میکند. او که بیشتر به خاطر موسیقی فیلم پیکسار شناخته میشود، با «بتمن» کار کاملاً متفاوتی انجام میدهد: ضربی و بوق دار، عظیم و پرمشقت است و شما آن را در اعماق قلب خود احساس خواهید کرد.
ریوز با همکاری هنرمندان و صنعتگرانی که در راس بازی خود فعالیت هستند، فیلمی ساخته است که در عین حال اثیری و در عین حال سنگین، قابل توجه و حتی امپرسیونیستی است. گریگ فریزر، فیلمبردار، همان ترفند جادویی خیره کننده ای را انجام میدهد که با اثر نامزد اسکار خود در «The Dune» دنیس ویلنوو انجام داد: از طریق قطرات باران و نورهای نئون، تصاویر او هم گیجی و هم سنگینی دارند. استفاده او از سایه و سیلوئت استادانه است و برای انتقال حس پیشگویی و تنش بسیار مفید است. من میتوانم یک مقاله کامل و جداگانه در مورد استفاده های زیاد فیلم از رنگ قرمز بنویسم تا انرژی، خطر و حتی امید را نشان دهم. طراحی لباس از ژاکلین با دیو کراسمن و گلین دیلون که لباس خشن پتینسون را طراحی میکنند – به خوبی حال و هوای جذاب و هیجانانگیز فیلم را تکمیل میکند.
این زیباترین فیلم بتمن است که تا به حال دیده اید – حتی اگر واقعاً یک فیلم بتمن نباشد.