غرور هنرمندی شکنجهشده و از نظر اجتماعی ناسازگار که تعقیب وسواسآمیز حرفهاش آنها را با نتایج وحشتناک به سمت جنون سوق میدهد، مقدمهای آشنا در فیلم ترسناک است، که موضوعاتی از مجسمهسازان بیتنیک را پوشش میدهد (راجر کورمن کلاسیک «یک سطل خون»، با دیک میلر افسانه ای که مردم را می کشد و آنها را با خاک رس می پوشاند) تا باله (“قوی سیاه”) تا آرایش مو (“استایلیست”). در «استاپموشن»، اولین فیلم از رابرت مورگان، رسانه – فرآیند پر زحمت و زمان بر انیمیشن استاپ موشن – ممکن است غیرعادی باشد، اما فیلم حاصل، یک نوک انگشت غیرقابل انکار وحشیانه اما در نهایت خسته کننده از طریق استاپ موشن، مطمئنا . این ناامیدکنندهتر است، زیرا در میانهی آن اجرای ایسلینگ فرانسیوسی به قدری قوی و متعهد است که بینندگان آرزو میکنند کاش بقیه فیلم همان تلاشی را انجام میداد که او به وضوح انجام داد.
او نقش الا بلیک، زن جوانی را بازی میکند که در حال حاضر از مهارتهای غیرقابل انکار خود در زمینه انیمیشن استاپ موشن برای کمک به مادرش (استلا گونت)، اسطورهای در این زمینه که آرتریت فلجکنندهاش باعث ناتوانی در دستکاری مجسمهها شده است، استفاده میکند. در حال تکمیل فیلمی که قرار است آخرین فیلم او باشد. با توجه به آنچه می بینیم، این دقیقاً یک همکاری خوشحال کننده نیست – مامان یک مدیر کار سختگیر است که دخترش را از نظر عاطفی به همان روشی که زمانی شخصیت هایش را دستکاری می کرد، دستکاری می کند – و در حالی که الا مشتاق جدا شدن و انجام پروژه های خود است، او هیچ چیز واقعی ندارد. ایده هایی در مورد آنچه ممکن است به همراه داشته باشند. زمانی که فاجعه رخ می دهد، الا با کمک دوست پسر وفادارش تام (تام یورک) به آپارتمانی خالی نقل مکان می کند تا فیلم مادرش را تمام کند و سپس برای اولین بار در زندگی خود به تنهایی دست به کار می شود.
همه چیز با آمدن یک دختر کوچک مرموز (کائولین اسپرینگال) تغییر می کند، که پروژه فعلی الا را کسل کننده می داند و در عوض روایتی را در مورد دختر جوانی پیشنهاد می کند که در جنگل گم شده است که توسط یک موجود بدخواه معروف به مرد خاکستر تحت تعقیب قرار می گیرد. خیلی زود، دختر همچنین به الا پیشنهاد میکند که در مورد مواد مورد استفاده برای جان بخشیدن به شخصیتها تجدید نظر کند و او را به استفاده از چیزهایی مانند استیک خام و حیوانات مرده برای ساختن عروسکهای گوشتی واقعی سوق دهد. به ناچار، مرز بین زندگی و هنر به روشهای کابوسآمیز بهطور فزایندهای شروع به محو شدن میکند، زیرا الا بیشتر و بیشتر درگیر پروژهاش میشود و در یک نقطه توهم میکند که این اوست که توسط مرد خاکستر تعقیب میشود. در مرحلهای از جریان، شخصیتی ادعا میکند که «هنرمندان بزرگ همیشه خودشان را در کارشان میگذارند» و من فقط میگویم که الا مطمئناً این گفته را به بدترین شکلی که میتوان تصور کرد به دل میگیرد.

جای تعجب نیست که مورگان خود یک انیماتور استاپ موشن است که فیلمهای کوتاهش در جامعه ترسناک مورد تحسین قرار گرفتهاند و سکانسهای استاپموشن که در اینجا دیده میشوند جذابیت خاصی دارند، بهویژه بهویژه چیزها پیشرفت می کنند مشکل اینجاست که داستانی که او و رابین کینگ یکی از نویسندگانش ساخته اند تا این لحظه ها را در کنار هم بسازند، چیزی بیشتر از بازخوانی کلیشه های معمولی ناپایدار هنرمند با کمک انبوه (و در نهایت بالا رفتن) از “دفعه” است که در ترکیب قرار گرفته است. برای اندازه گیری خوب برای فیلمی که یک هنرمند را در حالی که در حال فرود آمدن او به وجودی ناآرامکنندهای است که در آن تلاش میکند تا تعیین کند چه چیزی واقعی است و چه چیزی نیست، ترسیم میکند، ضربها کاملاً آشنا هستند – حضور دختر مرموز بینام بهویژه نامشخص است – و توسط زمانی که سرانجام به نتیجه وحشتناک خود می رسد، تعداد کمی از بینندگان به طور خاص شوکه یا شگفت زده خواهند شد. همچنین به نظر می رسد که فیلم واقعاً علاقه زیادی به الا به عنوان یک شخصیت ندارد – پس از مدتی، شروع به دستکاری او به همان اندازه که مادرش انجام می داد و نزدیک ترین چیزی که به کاوش روانشناختی می رسد زمانی رخ می دهد که شخصی بی وقفه چنین می گوید: «شما عروسکی هستند که در ریسمان های خودشان گرفتار شده اند.»
علیرغم فقدان ظرافت واقعی در فیلمنامه، هنوز هم می توان حداقل برای مدتی از الا و وضعیت اسفناک او مراقبت کرد و این تا حد زیادی به خاطر کار فرانسیوزی است که چند سال پیش با او سروصدای زیادی به پا کرد. کار سخت و قدرتمندی به عنوان یک قربانی تجاوز به عنف مصمم به تعقیب مهاجم خود در «بلبل» – فیلمی به قدری تلخ و بیدردسر که باعث میشود «استاپموشن» در قیاس با یک خرخر به نظر برسد – و همچنین سال گذشته در فیلمهایی که متأسفانه دیده شده بودند، کار خوبی انجام داد. “آخرین سفر دمتر.” در نقش الا، او باز هم یک بازی بسیار جذاب دیگر ارائه میکند و حتی با وجود اینکه هرگز نمیتواند کاملاً از ماهیت غالباً کلیشهای فیلمنامه عبور کند و فیلم را به نوع مطالعه شخصیتهای جذاب و بهطور عجیبی دلسوزانه تبدیل کند که ممکن است در دستان محکمتری باشد. ، او همه چیزش را می دهد. همانطور که او را تماشا می کنید، احساس می کنید که او بیشتر از فیلمنامه نویسان برای ساختن شخصیت خود فکر و تلاش کرده است.
اگرچه به وضوح میخواهد بهعنوان نوعی کاوش توهمآمیز وحشیانه در قلب جنون دیده شود، «Stopmotion» در نهایت نشان میدهد که چیزی بیش از مجموعهای از تصاویر بصری و قراردادهای خستهکننده است که گهگاه با برخی انیمیشنهای زیبا و جذاب جان میبخشد. عملکرد قوی فرانسیوزی مورگان مطمئناً می داند که چگونه تصاویر ناراحت کننده ایجاد کند، اما کمتر مطمئن است که بداند چگونه آنها را در خدمت یک روایت کامل قرار دهد. علاقه مندان به انیمیشن های غم انگیز و استاپ موشن ممکن است از ارائه آن عناصر لذت ببرند، اما هرکسی که به دنبال آن نوع داستان متناوب ترسناک و دلخراشی باشد که مشخصاً هدف آن است، بدون شک از آن ناامید می شود.