فیلم «گودزیلا منهای یک» به نوعی احساسات پرشور فیلمی مثل «روز استقلال» را هم دارد که با سخنرانیهای هیجان انگیز کامل میشود؛ داستان فیلم حول محور یک خلبان سابق کامیکازی به نام کویچی شیکیشیما میچرخد. در این پست به نقد و بررسی فیلم گودزیلا منهای یک می پردازیم.
نقد و بررسی فیلم گودزیلا منهای یک
این فیلم که سی و هفتمین اثر در فرانچایز سینمایی «گودزیلا» به حساب میآید و از حدود یک هفتۀ دیگر (اول دسامبر) اکران گستردۀ آن آغاز خواهد شد، آنطور که کیتی رایف (منتقد وبسایت IGN) میگوید، از هر جهت یک بمب واقعی است؛ یک شاهکار تماشایی که حتی اگر طرفدار گودزیلا نیستید نباید آن را از دست بدهید.
اگر چه این فیلم فقط با هزینۀ ۱۵ میلیون دلاری تولید شده است، از لحاظ بصری کاملا باشکوه و پرهزینه به نظر میرسد؛ بهویژه با صحنهپردازی هوشمندانهاش و استفادهاش از پهپادهایی که از پهنۀ بیکران اقیانوس تصویربرداری میکنند. صحنههای تخریب توسط گودزیلا نیز فوقالعاده تأثیرگذار از کار درآمدهاند؛ دیدن این هیولای ویرانگر که تمام صفحه را پر کرده است واقعا مو به تن مخاطب راست میکند!
به علاوه، «گودزیلا منهای یک» به نوعی احساسات پرشور فیلمی مثل «روز استقلال» را هم دارد که با سخنرانیهای هیجان انگیز کامل میشود. داستان فیلم حول محور یک خلبان سابق کامیکازی به نام کویچی شیکیشیما (با بازی ریونوسوکه کامیکی) میچرخد که برخوردش با گودزیلا در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم او را در مسیر انتقام و رستگاری قرار میدهد.
ما اولین بار شیکیشیما را در حال فرود اضطراری در جزیره اودو در تابستان سال ۱۹۴۵ میبینیم. او ادعا میکند موتور هواپیمایش خراب است، اما مکانیک سوساکو تاچیبانا (با بازی مونتاکا آئوکی) مشکوک است که شیکیشیما با این بهانه از انجام وظیفه خود طفره میرود. اما به هر حال این دو مرد فرصتی برای گفتگو دربارۀ جنگ و وظیفه ندارند، زیرا خیلی زود یک هیولای تی رکس مانند به پاسگاه حمله میکند، ساختمانهای موقت را درهم میریزد و سربازان را به طور کامل میبلعد.
دو سال بعد، شیکیشیما در میان آوارهای توکیوی پس از جنگ همراه با نوریکو (با بازی مینامی هامابه)، زنی که در جنگ با او آشنا شده و دخترخواندهشان آکیکو، زندگی میکند؛ دو نفری که شیکیشیما حاضر است جانش را برای آنها بدهد. شیکیشیما به عنوان یک مینروب روی یک قایق چوبی همراه با خدمهای که ترکیبی از افراد عجیب و غریب هستند مشغول میشود.
این شغل شیکیشیما و همکارانش را با اسرار دولتی آمریکایی و ژاپنی درگیر میکند. در ماه مه ۱۹۴۷، آنها با لاشه یک کشتی مواجه میشوند که توسط چیزی بزرگ و ناشناس در خلیج توکیو پاره پاره شده است. معلوم میشود که این «چیز» در واقع گودزیلا است که به خاطر آزمایشهای هستهای آمریکا در زیستگاهش در اقیانوس آرام جنوبی به اندازه یک هیولا رشد کرده است.
در این فیلم نیز گودزیلا تجسم و نمادی از خشونت و آسیب جنگ اتمی است؛ این موضوع در یکی از ابداعات یامازاکی برای شخصیت گودزیلا نیز منعکس شده است: نفس اتمی این موجود در اثر برخورد مانند یک بمب هیدروژنی منفجر میشود و ابر قارچی و شعاع انفجار عظیمی تولید میکند.
این فیلمی است که برای وادار کردن تماشاگران به برخاستن و تشویق کردن طراحی شده است و دقیقا همین هدف را هم برآورده میکند. در یک کلام: «گودزیلا منهای یک»، یک بلاکباستر هیجانانگیز است که پادشاه هیولاها را به ریشههایش در ژاپن پس از جنگ جهانی دوم بازمیگرداند؛ داستانی شخصیتمحور که در عین حال سرشار از صحنههای هیولایی تاثیرگذار و باشکوه است.