فیلم Assassin Club به طور دقیق این تریلر خسته کننده را نشان میدهد که یک هیتمن جوان (هنری گلدینگ) را دنبال میکند که در سراسر جهان گردش میکند و تلاش میکند هر کسی را که جایزه میلیون دلاری روی سرش گذاشته است شناسایی و نابود کند. اما بیننده ایدهآل «Assassin Club» احتمالاً محدودیت های این اثر را درک کرده و میپذیرد، حتی فیلم هایی خارج از این ژانر میتوانند بهتر از «Assassin Club» عمل کنند.
پیش فرض، مانند فیلمی که در ادامه میآید، به اندازه کافی ساده است. ستاره طلایی در نقش مورگان، یک تک تیرانداز سابق تفنگداران دریایی تبدیل به آدمکش اجاره ای شده است که ممکن است به اندازه کافی شیک به نظر برسد، اما در حال حاضر به فکر بازنشستگی است. مورگان رویای شروع یک زندگی جدید با نامزدش سوفی (دانیلا ملکیور) را در سر میپروراند، اما او ابتدا باید آخرین کار پردرآمد را به پایان برساند و بدیهی است که خیلی خوب است: کشتن شش جنایتکار شرور به ازای یک میلیون دلار.
به زودی، شکارچی شکار میشود زیرا مورگان متوجه میشود که شش هدف خودشان قاتل هستند، و اوه بله، جایزه ای نیز بر سر او وجود دارد. برای یافتن پاسخ، مورگان به دنبال «فالک» مرموز، تنها فرد ناشناس در میان شش هدف میگردد. کاراکتر گلدینگ توسط مامور اینترپل با بازی Noomi Rapace تعقیب میشود. فتنه باید دنبال شود، اما، متأسفانه، اینطور نیست.


فیلم Assassin Club علیرغم برخی صحنه های اکشن پر جنب و جوش، اما ضعیف، از یک طرح داستانی برخوردار است. طراحان رقص، بدلکاران و مجریان روی صفحه نمایش ضربه می زنند، اما دوربین ها اغلب آنطور که باید آنها را به تصویر نمیکشند.
قانع کننده ترین بخش های جستجوی مورگان شامل کارگزار مرموز او کالدول است که سم نیل با ذوق آن نقش بازی میکند. مورگان فکر میکند کالدول به او خیانت کرده است، زیرا کالدول همیشه کارهای مورگان را برای او ردیف میکرده و همچنین مورگان را متقاعد کرده است که او کار درستی را انجام داده که فقط افراد بد را میکشد. وقتی مورگان متوجه میشود که کالدول در مورد هویت شش هدف خود دروغ گفته است، احساسش تکان دهنده یا دراماتیک نیست.
انرژی شیطانیای که نیل به صحنه هایش میآورد ممکن است بینندگان را میخکوب کند – شاید حق با کالدول باشد وقتی اصرار میکند که واقعاً به مورگان خیانت نمیکند – یا به طور پراکنده به فیلم Assassin Club عمق عاطفی میدهد. فیلمسازان واقعاً نگران تنش عجیبی که شخصیت کالدول ایجاد میکند نیستند، و وقتی نیل از فیلم خارج میشود، بازی به تعادل میرسد.
بیشتر فیلم به طور قابل پیشبینی به مامور ووس اختصاص مییابد، که سعی دارد با بازجویی از شخصیت های فرعی مختلف با لهجهای خشن، طرح را پیش ببرد. البته قاتلان دیگری هستند که مورگان قرار است آنها را شکار کند. از پتانسیل آنها نیز به طور کامل استفاده نمیشود، که ریشه یابی برای قهرمان محاصره شده گلدینگ را سختتر میکند.
سرمایه گذاری قابل توجه گلدینگ روی کاراکترش چیز زیادی به صحنه های او با ملکیور اضافه نمیکند. او همچنین در تلاش است تا مورگان را مانند یک مرد سخت و با روح جلوه دهد. او در حین رانندگی با آمبولانس دزدیده شده در جریان یک تعقیب و گریز ماشینی متزلزل و از نظر بصری کم خون، سرنگی را در یک زخم باز گردن فرو میبرد، میچرخد. گلدینگ به اندازه کافی تلاش میکند، اما من باور نمیکنم که او یک قاتل بسیار ماهر باشد؛ با تمام ویژگی های شخصیتی: از جمله یک نامزد نگران اما بیخبر، یک همکار احتمالاً خیانتکار و یک مامور عجیب و غریب اینترپل که دنبالش میرود.
اگر بخواهیم منصفانه بگوییم، قدرت ستارگان و توسعه شخصیت ممکن است به کسی که «Assassin Club» را تماشا میکند مرتبط نباشد. لذت های متداول این نوع پروژه میتواند برای جبران گهگاه اجرای کم انرژی سازندگان آن کافی باشد. فیلم های اکشن DTV معمولاً تنها زمانی از رقبای درجه A یا B خود جدا میشوند که سازندگان آنها به طور کامل از کیفیت ویژه X-factor استفاده کرده باشند، برخی از ویژگی های جذاب را جبران میکند. شما واقعاً به هیچ یک از این چیزها برای ایجاد یک فیلم خوب نیاز ندارید. با این حال، شما به چیزی بیشتر از یک بازیگر متعهد از ستاره های B+ (در بدترین حالت) نیاز دارید. بین صحنه های اکشن بی نظیر و دیالوگ های تشریحکننده، «باشگاه آدمکش» اغلب بازیگرانش را خشک میکند.