آیا تا به حال صدای پسری که از مادرش میترسید را شنیده اید؟ فیلم Beau Is Afraid این داستان را برای سه ساعت غم انگیز، گاهی اوقات خسته کننده و اغلب فریبنده تعریف میکند. در مرکز، اجرای جذابی از خواکین فینیکس وجود دارد، که نقش پسری را که دوران رشدش تمام شده را بازی میکند. فونیکس دهانش را طوری کوچک میکند که انگار هنوز در حال شیر خوردن است و صدایش به شدت ضعیف است. چشمان او که اغلب برای نشان دادن طبیعت اولیه استفاده میشود، هرگز به این نرمی به نظر نمیرسید. شخصیت او برای این دنیا بسیار بی گناه است. داستانی که نقل میشود، کابوس Beau و سرنوشت اوست.
نویسنده/کارگردان فیلم Ari Aster است که همیشه آدم بامزه ای بوده است. درام های عالی و نشان دهنده آسیب های اجتماعی نظیر «Hereditary» و «Midsomer» ممکن است مملو از وحشت روابط باشد، اما این شوخی بیرحمانه زیر آن است که نیروی محرکه آنها را فراهم میکند. آنها کمدی های سیاهی هستند درباره ترس جهانی از دست دادن اراده آزاد. “Beau Is Afraid”، یک فانتزی با مسائل مربوط به مادر، درباره محکومیت از بدو تولد است. این خنده دارترین فیلم Aster تا کنون است.
Beau قهرمان اصلی Aster است که آن را در یک منظره جهنمی قرار میدهد. این شخصیت با عشق Aster و طراح تولید فیونا کرومبی جزئیات آن را شرح داده اند. محله مرکز شهر که Beau در آن زندگی میکند با خشونت و جنون تعریف میشود: مردم در وسط خیابان با هم دعوا میکنند، آنها تهدید میکنند که از ساختمان ها پرت میکنند و اجساد مرده در اطراف آن مشاهده میشوند. این یک موزیکال Busby Berkeley است که مرگ و ویرانی به عنوان طراحی اساسی در آن وجود دارد. Aster با همکاری قدیمی پاول پوگورزلسکی، این هرج و مرج مجلل را بررسی میکند، مانند پیتر گرینوی که در «The Cook, the Thief, His Wife & Her Lover» میزهای ناهارخوری طولانی را انجام داد. در اینجا، چنین عکس هایی به طرز شگفت انگیزی دنیایی غمگین را به تصویر میکشند.
این جهان سازی برای Beau مانند یک اورچر خشمگین از اضطراب های عظیمی است که بعداً در زمان حال و در فلاش بک خواهیم دید: کمبود فضای شخصی، تهدید ناتوانی در جلب رضایت دیگران و بدشانسی افسارگسیخته. آستر با در آغوش گرفتن حس شوخ طبعی بی رحم خود، شما را با هر تحول پوچ و کلاستروفوبیک جذب میکند، مانند زمانی که یک همسایه عصبانی مدام یادداشت هایش را میلغزد تا صدا را کم کند، حتی اگر او در سکوت نشسته باشد. این یک کار غوغایی است و ریتمی با ترس ایجاد میکند که فیلم برای نگه داشتن آن ارزشمند نیست. از اینجا به بعد هیچ چیز به همین راحتی نخواهد بود. ناهماهنگی میتواند باعث سردرگمی شود.
دلهره آورترین لحظات زندگی Beau، تماس های تلفنی مادرش، مونا واسرمن، است که حروف اول او بر روی یک لوگوی فانتزی حک شده است که تقریباً بر روی تمام وسایل آپارتمان ویران شدهاش دیده میشود. مونا فوق العاده موفق، تنش های بسیار زیاد و ناراحت کننده ای ایجاد میکند و باعث میشود که Beau حتی کوچکتر به نظر برسد. دیالوگ آستر میدرخشد (مامان میگوید: «من اعتماد دارم که کار درست را انجام خواهی داد). گناه، شرم و تحقیر، همه اینها در یک تماس تلفنی جمع میشود، پس از اینکه او به طور تصادفی پرواز خود را برای دیدن او از دست داد (داستان طولانی است). او اراده آزاد ندارد، اما نیازی دارد که مادرش را ناامید نکند. بهترین لحظات فینیکس در این فیلم، کلوزآپ های طولانیش است، زمانی که با تلفن صحبت میکند و تلاش میکند تا همه چیز را با هم نگه دارد، به خصوص زمانی که بعداً اخبار وحشتناکی درباره مادرش میشنود.
«Beau is Afraid» در فصل هایی با طول و لحن مختلف روایت میشود که در آنها Beau احساس امنیت نوسانی را تجربه میکند. پس از بحرانی که باعث میشود او در خیابان ها فریاد بزند و برهنه بدود، Beau خود را به شدت مجروح و تحت مراقبت والدین در حومه شهر
(Nathan Lane وAmy Ryan) میبیند، که در حین مراقبت از درد خود را با لبخند میپوشانند. به او قرص میخورانند. Beau باید به دیدن مادرش برود و فردا به او کمک خواهند کرد تا این کار را انجام دهد. Beau تبدیل به پسری جایگزین برای پسر سربازشان ناتان شده است و دشمن جدیدی با تونی (کایلی راجرز) پیدا میکند که از این مرد عجیب و غریب که در اتاق خواب رنگین کمانش میخوابد عصبانی است. تاریکی شگفت انگیز را به وحشت خندان در این سکانس تبدیل میکند، اما راجرز یک نقص واضح در شبیه سازی وحشتناک این فصل از یک خانواده هسته ای است. او در هر صحنه، نیروی عظیمی از طبیعت (و تعداد زیادی از آنها در این فیلم وجود دارد) وارد و خارج میشود که اودیسه Beau را گیج کننده تر میکند.
در اواسط فیلم، «Beau Is Afraid» شخصیت فینیکس را وادار میکند تا در یک سکانس استاپ موشن شناور شود، با انیمیشنی خیره کننده به کارگردانی کریستوبال لئون و خواکین کوسینا. این یک فیلم درون یک فیلم است که «Beau Is Afraid» بر قطعات احساسی، توهم آمیز و شاعرانه از فضای پیچیده اش تأثیر میگذارد و دیگر لحظات غیرعادیش را تکمیل میکند. همچنین به ریتم های به شدت نامنظم فیلم میافزاید (مانند شوخی وحشیانه معروف «The Aristocrats»، «Beau Is Afraid» مماس های بی شکل را به خاطر تأثیر وحشتناکش ترجیح میدهد، که در برخی مواقع مبهم، و گاهی اوقات نامفهوم است). این سکانس با استعاره ای اساسی گرد میشود که برای ماهیت غنی و دردناک فیلم مهم است، هنر آنقدر زنده میشود که حتی متوجه نمیشوید چقدر در آن حضور دارید.


«Beau Is Afraid» به گذشته برمیگردد تا درباره Beau جوان (آرمن ناهاپتیان) بیشتر به ما بگوید، که شامل خاطره ای در کشتی تفریحی با دختر جوانی است که مادرش را در معرض خطر قرار میدهد. صحنه ها از نظر بصری چشمگیر هستند، اینکه چگونه ناهاپتیان شبیه ققنوس های پیر شده به نظر میرسد، اما همچنین کمبودی را در بینش حداکثری استر نشان میدهد. او نمیتواند مهربانی را به گونه ای بیان کند که به اندازه کافی صمیمانه احساس شود، و برخی از تحولات سنگین در اینجا آنچه را که به معنای یک تراژدی قلبی است، توخالی میکند.
زوئی لیستر جونز در این صحنه ها نقش مونا را بازی میکند و چه بازی عظیمی است. لیستر جونز در به تصویر کشیدن کنترل و نیاز مونا، پرده چیزی را که چنین هیولایی را در ذهن بیو ساخته است، کنار میزند و در عین حال به ما کمک میکند تا Beau را درک کنیم. او یک سکانس دارد که در آن نور قرمز صورتش را در حالی که در تاریکی با پسرش دراز میکشد، میگیرد و خاطره ای از گذشته را برای او تعریف میکند که برای همیشه Beau را خراب میکند. این یک مونولوگ کاملاً هیپنوتیزمی است.
اکت سوم فیلم، وقایع خاص آن که در اینجا خراب نشده اند را شامل میشود. «Beau Is Afraid» شکل کامل خود را به عنوان یک فیلم استثماری اقتباس شده از دفترچه یادداشت یک درمانگر به خود گرفته است. این یک ترومای عاطفی و روانی کامل در Grand Guignol است، با لحظاتی از وحشت، پوچی غم انگیز و ترکیبی ناخوشایند از گذشته و حال همراه با آهنگ کاملاً انتخاب شده ماریا کری. Aster شخصیت ها، افشاگری ها و انفجارهای بیشتری از تنوع روانشناختی را در خود جای داده است. اما با وجود تمام قدرتی که در این اثر تبآلود وجود دارد، خستگی را ایجاد میکند که به نفع آستر نیست. این سکانس از نظر بصری تحسین برانگیز است – محیط معماری نگران کننده بر روی شخصیت هایش ظاهر میشود. اما مانند رشته های موسیقی بابی کرلیک، ماهیت آتونال فشار دهنده آن در چنین حجم بالایی بی حس میشود. همینطور دیالوگ محوری که باعث ایجاد ادیپی میشود و پیچش هایی که در آستانه تقلید از خود است. «Beau Is Afraid» این خطر را دارد که چینش پیچیده اما آشفته خود را به یک فریاد ساده خنثی کند.
این فیلم شامل بازی های شگفت انگیز بسیاری است که در محیط های دور از فیلم شکوفا میشوند، مانند پارکر پوزی، دنیس منوشت و استفان مککینلی هندرسون. اما مهمترین چهره در «Beau Is Afraid» Aster است که آشکارا با کارهایش در اینجا دست و پنجه نرم میکند. هیچ قاعده ای نمیگوید که فرد قبل از محاسبه نویسندگی به مقدار مشخصی از ویژگی ها نیاز دارد. “Beau Is Afraid” به درستی مانند یک رویای تب در موزه خلاقیت ها و جذابیت های قبلی استر است – این فقط فیلم کوتاه اصلی سال 2011 “Beau” نیست، بلکه فرضیه کوتاه “Munchausen” او است، منظره شهر جهنمی “C’est la Vie” (با بازی بردلی فیشر، مردی که در اینجا نقش “Birthday Boy Stab Man” را بازی میکند) و تثبیت Aster با ضربه های سر، کمونها و غیره. بخشی از فیلم شبیه به بازسازی چیزی میشود که «Hereditary» را ساخته است. با استفاده گیج کننده این فیلم از نماهای دید اول شخص (پسر وحشت زده ای که به مادرش سر تکان میدهد) و صحنه های رزرو آن، به شدت شخصی تر میشود. اولین صحنه “Beau Is Afraid” ماهیت شخصی این فیلم را بیرون میریزد. صحنه پایانی به ما نشان میدهد که چه حسی دارد.
البته همه اینها بر اساس اولین تماشای من از فیلم است. هر طرفدار «Hereditary» و «Midsomer» میداند که این فیلم ها با تماشای چندباره و هر بار نگاه دقیق تر به درک بهتر منجر میشوند. بخشی از مهارت خارق العاده Aster هنگام فاش کردن این داستان های مربوط به روابط وحشتناک، در بازی کردن با میزان دریافتی مخاطب در اولین تماشای خود است، برخلاف تماشای دوم یا سوم. من بیشتر از همه کنجکاو هستم که چگونه احساسات درون «Beau Is Afraid» پیچیدگی بیشتری نشان میدهند، یا زیر وزنشان فرو میروند، وقتی هر سه ساعت آن احساس آشناتر به نظر میرسد. اما مانند فیلم سوم پل توماس اندرسون «Magnolia» (که آنهم سه ساعت است)، جاه طلبی مهم است: حتی بیشتر آشکار میشود که آستر هیچوقت فیلم بلند یا کوتاهی نساخته است که تنبل یا بیش از حد از خودش مطمئن باشد – هرگز نخواهد ساخت. پس از تجربه سرگیجهآور اما فراموشنشدنی «Beau Is Afraid»، اکنون میدانیم که باید از چه کسی برای آن تشکر کنیم.