لئا میسیوس، نویسنده و کارگردان فرانسوی، یک جادوگر جذاب را با فیلم The Five Devils ترکیب میکند، اما نتیجه با چیزی که او میخواست یکسان نیست.
میسیوس با دومین ویژگی خود داستانی در مورد نژادپرستی، تبعیض جنسی، استان گرایی در شهرهای کوچک را روایت میکند که همه در چرخش جذاب یک تریلر ماوراء طبیعی است. یک عنصر سفر در زمان نیز وجود دارد که به همان اندازه که پاسخ میدهد سؤال هم ایجاد میکند. زیاد است. فیلم او دارای بازی های جذابی است – به ویژه از بازیگر جوانی (سالی درام (Sally Dramé)) که در مرکز آن حضور دارد – بازیگران دیگر شخصیت پردازی کمی دارند. با این حال، او خلق و خوی پایدار و مرموز و برخی تصاویر چشمگیر ایجاد میکند که به طور مداوم آن را قابل تماشا میکند.
این فیلم داستان دختر هشت ساله ای به نام ویکی را روایت میکند که در دهکده ای عجیب در کوه های آلپ رشد میکند، جایی که مادرش، جوآن (آدل اگزارچوپولوس)، در جوانی یک ژیمناستیک کار قهرمان و یک زنبوردار بود. در حال حاضر، جوآن از طریق حرکات آموزش ایروبیک در آب به افراد مسن در استخر محلی امرار معاش میکند. ویکی دو نژادی است – پدر آتشنشان او، جیمی (مصطفی امبنگه)، اصالتاً اهل سنگال است – که او را هدف دختران بی ادبی قرار میدهد که به خاطر موهایش او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند، او را به اطراف هل میدهند و او را “برس توالت” صدا میکنند. با این حال، ویکی تک فرزندی است که از تنهایی خود لذت میبرد و وقت خود را با جمع آوری اقلام مختلف در شیشه ها برای خاطراتی که رایحه آنها تداعی میکند، صرف میکند. او یک حس بویایی غیر طبیعی دارد، همانطور که از سکانس اولیه میبینیم که در آن مادرش چشمانش را با روسری میبندد و از ویکی میخواهد که او را در جنگل پیدا کند. حضوری جذاب و توانایی فراتر از سنش دارد، اما هیچگونه ناز یا بی تجربگی در اجرای او وجود ندارد.

زندگی ساده خانواده زمانی که خواهر کوچکتر جیمی، جولیا (سوالا اماتی)، پس از یک دهه دوری برمیگردد، به هم میریزد. ورود او همچنین موجی را در شهر ایجاد میکند، جایی که او نه تنها بدنام است، بلکه به خاطر عمل ویرانگری که مدت ها پیش مرتکب شده بود، یک فرد منفور است. جوآن و جولیا از همان ابتدا تنش شدیدی دارند: تاریخچه ای بین آنها وجود دارد که «The Five Devils» در فلشبک ها به بررسی آن میپردازد.
اما ویکی به سرعت متوجه میشود که رابطه ای قدرتمند و غیرمنتظره با این خویشاوندی دارد که هرگز ندیده بود. یک دم از لباس ها و وسایل شخصی جولیا باعث میشود که او از حال رفته و او را به گذشته منتقل کند، جایی که میتواند در لحظات مهمی از تاریخ مشترکشان به مادر، پدر و عمه اش نگاه کند. این یک مفهوم جالب شبیه به فرضیه “بازگشت به آینده” است: چه کسی نمیخواهد از والدین خود در نوجوانی جاسوسی کند؟ با این حال، این سازه دارای برخی ایرادات آزاردهنده در منطق داخلی خود است. فقط جولیا میتواند ویکی را در این رجوع ها در گذشته ببیند – چرا او در زمان حال چیزی به دختر کوچکش نمیگوید زیرا همه آنها زیر یک سقف زندگی میکنند؟ ما باید تعجب کنیم: آیا جولیا حتی در زمان حال میداند که ویکی به گذشته او حمله میکند؟ هنگامی که ویکی مواردی را از رویدادهایی که یک دهه پیش رخ داده است تغییر میدهد، چه تأثیری بر تجربیات مشترک همه میگذارد؟
در حالی که ما باید به این سؤالات فکر کنیم، حداقل میتوانیم از مناظر متنوع و احشایی قدردانی کنیم. میسیوس در همکاری با فیلمبردار Paul Guilhaume که یکی از فیلمنامه نویسان او نیز هست، تضادهای بصری پر جنب و جوشی ایجاد میکند که داستان را جذاب تر روایت میکند. انزوای سرد کوههای آلپ زیبا، اما پیش بینی شده، با صدای ترق و غرش آتش فاجعه باری که داستان فیلم را به پایان میرساند، برخورد میکند. اینجا وقتی است که جایی برای پنهان شدن از هیچ یک از این خطرات وجود ندارد.
اگزارچوپولوس در مرکز هر دوی این افراط و تفریط ها قرار دارد. همانطور که در فیلم هایی مانند “Blue is the Warmest Color” نشان داده شده است، بازیگر فرانسوی حضوری خام دارد که نشان دهنده یک اتفاق غیرقابل پیش بینی هیجان انگیز است. ما آن سمت از استعداد او را در نهایت در «The Five Devils» میبینیم، اما به میزان کمتر.