نقد و بررسی کتاب اتاق شماره 6

352
0
نقد و بررسی کتاب اتاق شماره 6

دکتر آندره یفیمیچ در یک بیمارستان روانی کار می‌کند و مسئول اتاقی است که پنج بیمار در آن بستری هستند؛ اتاق شماره‌ی شِش. آنتون چخوف در کتاب صوتی اتاق شماره 6، ماجرای ارتباط میان دکتر یفیمیچ با یکی از بیمارانش به نام ایوان را روایت می‌کند. چخوف این نوولا را به‌عنوان تمثیلی از جامعه‌ی روسیه، مشکلات حاکم بر آن و درگیری‌ها و دغدغه‌های متفکرانش خلق کرده است. در این پست به نقد و بررسی کتاب اتاق شماره 6 می پردازیم.

نقد و بررسی کتاب اتاق شماره 6

تصور کنید در بخشی از یک بیمارستان روانی، در میان پنج بیمار – یک نفر که نه صدایی از او می‌شنویم و نه حرکتی از او می‌بینیم و تنها به یک نقطه خیره شده؛ یک پیرمرد که مثل کودکان شادی و جست‌وخیز می‌کند؛ مردی که احساست خود را از دست داده؛ کسی که همیشه سعی دارد چیزی را در مشت یا زیر بالشش قایم کند و در نهایت جوانی به نام ایوان – کسی را پیدا کنید که می‌تواند هم‌صحبت بسیار خوبی برای شما باشد. این تصویر، ماجرای کتاب صوتی اتاق شماره 6 (Ward No. 6)، اثر آنتون چخوف (Anton Chekhov) را می‌سازد.

دکتر آندره یفیمیچ، مسئول رسیدگی به این اتاق پنج‌نفره است. بعد از مدتی متوجه می‌شود که ایوان شخصی با دغدغه‌های فکری مشابه خود اوست و تمایل زیادی برای صحبت کردن با او پیدا می‌کند. رنج، از موضوعات مشترکی است که این دو نفر ساعت‌ها بر سر آن با یکدیگر صحبت می‌کنند. مدتی به همین منوال می‌گذرد تا اینکه یک روز، دکتر دیگری در آن بیمارستان، متوجه ارتباط میان آندره یفیمیچ و ایوان می‌شود و تصور می‌کند که شاید خود دکتر یفیمیچ هم دیوانه شده باشد.

ایوان که از شخصیت‌های اصلی کتاب صوتی اتاق شماره 6 است، تصور می‌کند دکتر آن‌قدر در رفاه زندگی کرده که حتی تصور درستی از رنج ندارد. آنتون چخوف در این کتاب سعی می‌کند از زبان کاراکترهایش، کاوشی در ماهیت رنج انجام بدهد. آیا رنج کشیدن، امری منفی است؟ آیا رنج‌ها موجب ارتقای انسان نخواهند شد؟ آیا کسی که رنج را تجربه نکرده، می‌تواند به مراحل انسانی بالاتر دست یابد؟ به عبارتی، آنتون چخوف در قالب کتاب صوتی اتاق شماره 6، دغدغه‌ها و نظرات فلسفی، انتقادی و اجتماعی خود را مطرح کرده و با این وجود داستانی ادبی و قابل ستایش را آفریده است.

کتاب صوتی اتاق شماره 6 را نشر صوتی رادیو گوشه با صدای تایماز رضوانی و براساس ترجمه‌ی آبتین گلکار منتشر کرده و نسخه‌ی متنی کتاب را نیز انتشارات هرمس به چاپ رسانده است.

نکوداشت‌های کتاب صوتی اتاق شماره 6

در کتاب اتاق شماره 6 که بهتر است هیچ‌کسی آن را در نیمه‌شب نخواند، آنتون چخوف یک بیمارستان روانی را به تصویر می‌کشد که اگر بتوانیم آن را منطبق بر واقعیت و بخش‌هایی از روسیه بدانیم، متوجه می‌شویم که این جامعه از زمان خلق کتاب بازرس به دست نیکلای گوگول هیچ تغییری نکرده و هیچ پیشرفتی نداشته است! (ویلیام لیون فلپس، منتقد ادبی)

یکی از شاهکارهای چخوف؛ داستانی تمثیلی درباره‌ی تمام روشنفکران و متفکران ناامید روسی در قرن‌های هجدهم و نوزدهم. (ادموند ویلسون، منتقد ادبی)

خواندن این کتاب در من شور انقلابی برانگیخت. احساس می‌کردم این من بودم که در اتاق شماره 6 گیر افتاده‌ام. (ولادیمیر لنین)

اتاق شماره 6 آنتون چخوف، چه کتاب درخشانی است! (لئو تولستوی)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب صوتی اتاق شماره 6

لوچیان پینتیلیه (Lucian Pintilie) با اقتباس از این داستان، فیلمی به نام اتاق شش (Ward Six) را ساخت. این فیلم که محصول کشور یوگسلاوی بود، در سال 1978 اکران شد.

سریال هندی کاتا ساگار (Katha Sagar) نیز که با اقتباس از داستان‌های نویسندگان مشهوری مانند لئو تولستوی و گی دو موپاسان ساخته شده، کتاب اتاق شماره 6 را هم یکی از منابع اقتباسی برای فیلم‌نامه‌ی خود قرار داده است.

سال 2009، فیلمی با همین نام (Ward No. 6) و به کارگردانی الکساندر گورنووسکی (Aleksandr Gornovsky)، در سینمای روسیه اکران شد.

کتاب صوتی اتاق شماره 6 برای چه کسانی مناسب است؟
گوش سپردن به کتاب صوتی اتاق شماره 6 را به تمام علاقه‌مندان به آثار چخوف و ادبیات روسیه توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی اتاق شماره 6 می‌شنویم

آندره یفیمیچ بعد از بدرقه‌ی دوستش می‌نشیند پشت میز و دوباره مشغول کتاب خواندن می‌شود. سکوت شب و بعد نیمه‌شب، با هیچ صدایی شکسته نمی‌شود. انگار زمان ایستاده و همراه دکتر در کتاب غرق شده است. به نظر می‌رسد جز این کتاب و چراغ و حباب سبزرنگش، چیز دیگری در دنیا وجود ندارد. چهره‌ی زمخت و دهاتی دکتر، کم‌کم با لبخند تأثر و تحسین در برابر قدرت‌نمایی عقل بشر روشن می‌شود. با خود می‌گوید:

«آه… چرا انسان زندگی جاودان ندارد؟ این‌همه شیارها و کانون‌های مغز به چه درد می‌خورند؟ قوه‌ی بینایی، گفتار، احساس، نبوغ به چه درد می‌خورند اگر قرار است همگی بروند زیر خاک و در نهایت به همراه پوسته‌ی زمین سرد بشوند و بعد، میلیون‌ها سال، بدون معنا و بدون هدف، همراه زمین دور خورشید بچرخند؟ برای سرد شدن و چرخیدن که هیچ لازم نیست انسان را با این عقل والا و تقریباً الهی، از نیستی آورد و بعد انگار برای ریشخند کردنش، دوباره او را به گِل تبدیل کرد! تبدیل ماده به ماده‌ی دیگر. ولی چه بزدلی بزرگی است که خودمان را با این شِبه‌جاودانگی تسکین بدهیم. پدیده‌های فاقد شعور و آگاهی که در طبیعت اتفاق می‌افتند، حتی از حماقت انسانی هم پایین‌ترند. چون در حماقت هم به‌هرحال شعور و اراده‌ای وجود دارد، ولی در این پدیده‌ها مطلقاً چیزی نیست. فقط ترسویی که به جای سرافرازی در برابر مرگ، از آن بترسد، می‌تواند این‌طور خود را تسکین دهد که بدن او با گذشت زمان، در علف و سنگ و وزغ و غیره به زندگی ادامه خواهد داد.»

امتیاز این مطلب
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس