نقد و بررسی کتاب یک شب فاصله

209
0
نقد و بررسی کتاب یک شب فاصله

کتاب یک شب فاصله، نوشته‌ی جنیفر ای. نیلسن، داستانی مهیج و نفس‌گیر برای مخاطبان نوجوان است که داستان آن در آلمان و در میانه‌ی جنگ سرد می‌گذرد. در این کتاب، گرتا که یکی از ساکنان برلین شرقی است، باید برای آزادی خود و خانواده‌اش که توسط دیوار برلین از هم جدا شده‌اند، راهی بیابد. در این پست به نقد و بررسی کتاب یک شب فاصله می پردازیم.

نقد و بررسی کتاب یک شب فاصله

جنگ سرد، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین وقایع جهان در قرن بیستم بود. در طول جنگ سرد، کشورهای بلوک شرق و کشورهای بلوک غرب در کشمکشی دائمی به رقابت با یکدیگر می‌پرداختند. ریشه‌های جنگ سرد را می‌توان در پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم و پایان اتحاد بین آمریکا و شوروی علیه آلمان نازی یافت. آلمان پس از جنگ به دو نیمه‌ی شرقی و غربی تقسیم شده بود و در این میان، شهر برلین با اینکه در آلمان شرقی قرار گرفته بود، به علت اهمیت فراوانی که برای طرفین داشت، میان چهار کشور اصلی پیروز در جنگ تقسیم شده بود.

از آنجا که آلمان غربی، نسبت به همتای شرقی خود، آزادی و ثروت بیشتری داشت، بسیاری از شهروندان آلمان شرقی برای دستیابی به زندگی بهتر به آلمان غربی فرار می‌کردند و این مسئله باعث شده بود سیاستمداران شوروی و حاکمان دست‌نشانده‌شان در آلمان شرقی، تصمیم به بستن مرز‌های بین آلمان شرقی و غربی و همینطور برپا کردن دیواری در شهر برلین بگیرند. این دیوار در سال 1961 برپا شد و بعدها آن را نمادی از یک پرده‌ی آهنین نامیدند که اروپا را به دو نیمه تقسیم کرده بود.

داستان کتاب یک شب فاصله (A Night Divided)، دقیقاً در شب برپایی دیوار برلین آغاز می‌شود. گرتا که دختری ساکن برلین شرقی‌ست، با شنیدن سروصدای ساخت‌و‌ساز ساختمانی در میانه‌ی شب از خواب بیدار می‌شود و دیوارِ در حال ساخت را از پنجره می‌بیند. زمانی که او به طبقه‌ی پایین می‌رود، مادر و برادر گریانش را می‌بیند که نگران پدر و برادر بزرگ‌ترشان هستند که برای جست‌و‌جوی کار به آلمان غربی رفته بودند. آن‌ها سربازان آلمان شرقی را می‌بینند که به هر کسی که به دیوار نزدیک شود شلیک می‌کنند و این مسئله باعث می‌شود پدر و برادر بزرگ‌تر گرتا دیگر قادر نباشند به نزد خانواده‌شان برگردند.

در ادامه‌ی کتاب یک شب فاصله، گرتا در مسیر برگشت به خانه، پدرش را از آن‌سوی دیوار می‌بیند که به شکل عجیبی می‌رقصد. او از این حرکت پدرش این پیام را دریافت می‌کند که پدرش از گرتا و برادرش می‌خواهد زیر دیوار برلین تونل بزنند و خودشان را به برلین غربی برسانند. اما اگر آن‌ها موقع تونل زدن دستگیر شوند، مجازاتی مرگبار در انتظارشان خواهد بود. آیا آن‌ها می‌توانند به کسی اعتماد کنند؟ آیا گرتا و خانواده‌اش قادر خواهند بود به آزادی برسند و خانواده‌شان را دوباره متحد کنند؟

جنیفر ای. نیلسن (Jennifer A. Nielsen) این کتاب را بر اساس شواهد و مدارک تاریخی در مورد زندگی در آلمان شرقی و سرکوب وحشیانه‌ی حکومت این کشور نوشت. او ترس و وحشت زندگی در یک کشور دیکتاتوری را به شکلی ماهرانه تصویر کرده است و نشان می‌دهد برپایی دیوار برلین چه تأثیری بر زندگی خانواده‌های آلمانی داشته است. این کتاب توسط انتشارات پرتقال و به ترجمه‌ی عادله قلی پور منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب یک شب فاصله

برنده‌ی جایزه‌ی نوجوان Whitney در سال 2015
فینالیست AML در سال 2015
کتاب منتخب نوجوان Mighty Girl Books در سال 2015
نامزد جایزه‌ی Rhode Island Teen Book در سال 2017
نامزد جایزه‌ی Vermont Golden Dome Book در سال 2017
دریافت مدال نوجوان California Young Readers در سال 2018
نامزد جایزه‌ی Truman Readers در سال 2018
دریافت جایزه‌ی Rebecca Caudill Young Readers در سال 2018

نکوداشت‌های کتاب یک شب فاصله

گرتا در این کتاب نشان می‌دهد، زنده ماندن و بقا حتی در تاریک‌ترین و تلخ‌ترین شرایط هم ممکن است. (پابلیشرز ویکلی)

گرتا، برادر بزرگترش، فریتس و در نهایت مادرش، که تونل را می‌کنند و با گرسنگی، خستگی و خطر دستگیری مواجه می‌شوند، خوانندگان را با خود همراه می‌کنند. (کرکوس رویوز)

رمانی تاریخی و شگفت‌انگیز درباره‌ی شجاعت، استقامت و اراده‌ی بقا. یک شب فاصله در تمامی جنبه‌ها و ابعادش موفق می‌شود. (The Times Herald).

فضایی که رمان تصویر می‌کند و اوج نفس‌گیر آن، خوانندگان را در خود غرق می‌کند و آن‌ها را تا آخرین صفحه‌ی داستان به خود جذب می‌کند. (School Library Journal)

یک اثر باشکوه. (VOYA)

کتاب یک شب فاصله برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانانی که به مطالعه‌ی داستان‌های تاریخی علاقه دارند و همینطور کسانی که می‌خواهند از فضای جنگ سرد و سرکوب در آلمان شرقی اطلاعات بیشتری کسب کنند، از شنیدن این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب یک شب فاصله می‌شنویم

از همان جمعه غروب، دو روز پیش از ساخته شدن دیوار که در خانه‌مان را زدند، می‌دانستم که اتفاق بدی در راه است. سر شام بودیم. مثل همیشه پدر و مادرم داشتند درباره‌ی اخبار روز حرف می‌زدند. اختلافات بین غرب و شرق، هر روز بیشتر می‌شد و برلین وسط معرکه‌ای به نام جنگ سرد گیر افتاده بود. معرکه‌ای که در آن همه برای هم سینه سپر کرده بودند و عربده می‌کشیدند. امیدوار بودیم که کار دو طرف به تفنگ و تفنگ‌کشی نرسد. آلمان هنوز کاملاً از جنگ قبلی بهبود نیافته بود.

آن طرف میز، روبه‌روی من، فریتس و دومینیک نشسته بودند و بحث می‌کردند که ته‌مانده‌ی پودینگ میوه‌ای را چه کسی باید بخورد؛ آن‌که از همه بزرگ‌تر است؟ یا آن‌که گرسنه‌تر است؟ من داشتم بهشان می‌گفتم ساکت باشند که صدایی شنیدم. یک بار دیگر در زدند. این بار، همه ساکت شدیم. پدر دهنش را با دستمال پاک کرد و بعد از آن که با نگاهش به ما فهماند که باید ساکت بمانیم، رفت که در را باز کند.

5/5 - (2 امتیاز)
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس