«خدا و کشور» تصویری از آن معمای کلاسیکی است که بسیاری از مستندهای سیاسی با لحنی هشداردهنده با آن روبرو هستند. حتی زمانی که نگرانی‌های آن موجه باشد، چنین پروژه‌ای به جای تطمیع به بیگانگی گرایش دارد و کسانی که تمایل دارند با نکات آن موافق باشند، احساس می‌کنند که جهان بینی آنها تقویت شده است، در حالی که بینندگانی که مسلماً بیشترین نیاز را به دیدن آن دارند. از آن بی خبر می ماند یا آن را به عنوان تبلیغات رد می کند. نمی‌دانم پاسخ اینجا چیست، یا اگر پاسخی وجود دارد، می‌توان گفت که هدف واقعی فیلمی مانند این، گردآوری وفاداران برای نبردی است که در پیش است. 

انتخاب زبان دینی در آن جمله آخر عمدی است. به تهیه کنندگی راب راینر و کارگردانی دن پارتلند (که همچنین مستندی در مورد تشخیص ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا با تشخیص اختلال شخصیت خودشیفته و ناسازگاری ذهنی او برای پست) “خدا و کشور” به بررسی ظهور باورهای ناسیونالیستی مسیحی در ایالات متحده می پردازد. (که توسط مسیحیان انجیلی رهبری می‌شود، اما در فرقه‌های دیگر مانند کاتولیک‌های محافظه‌کار سیاسی نیز حضور دارند) و تأثیر بر قانون‌گذاری و سیاست‌های انتخاباتی شبکه‌ای از کلیساها که با آن دیدگاه‌ها همدل هستند و در موقعیت ایده‌آلی برای خروج از رأی قرار دارند. این فیلم به خودی خود یک حساسیت انجیلی (با یک “e” کوچک) دارد: آخرالزمان نزدیک است و ما به خطر خود چشم و گوش خود را می پوشانیم. 

همانطور که یکی از کارشناسان خاطرنشان می کند، در آمریکا یک اقلیت متعهد می توانند کنترل دستگاه های دولت محلی، منطقه ای یا ملی را به دست بگیرند، زیرا شهروندان به دلیل عدم رای دادن حتی زمانی که خطرات بحرانی است بدنام هستند. این تهدید است و می توان آن را در ممنوعیت کتاب در کتابخانه های محلی و مدارس به عنوان واکنشی به افرادی که در جلسات هیئت مدیره مدارس شرکت می کنند که نه تنها فرزندشان در منطقه صفر است، بلکه اغلب از خارج از ایالت هستند، مشاهده کرد. این فیلم توضیح می دهد که جناح ارتجاعی رای دهندگان ایالات متحده بیش از آنکه پرشور باشد، پر سر و صدا است. این در واقع حدود یک سوم رای دهندگان ثبت نام شده را شامل می شود (بسیار کمتر از “نیمه” افسانه ای که توسط افرادی که شکایت دارند که دیدگاه های سیاسی لیبرال فلان سرگرم کننده با “نیمی از کشور” بیگانه شده است). اما اینها افرادی هستند که از نظر درصدی، بسیار منظم‌تر از، مثلاً رای‌دهندگان چپ‌گرای زیر 30 سال، رای می‌دهند، که یک بازی بزرگ را به صورت آنلاین صحبت می‌کنند اما در روز انتخابات به تعداد آن‌قدر مهم شرکت نمی‌کنند که دستگاه به چه چیزی اهمیت دهد. آنها باید بگویند. 

بیشتر بخوانید :  نقد و بررسی فیلم Ghostlight

فیلم توضیح می‌دهد که ناسیونالیست‌های مسیحی در پشت صحنه و در روز روشن برای بازسازی ماشین‌های سیاسی از طریق سرکوب رأی‌دهندگان، و نصب قضات فدرال دوستانه تلاش می‌کنند تا اجازه حکومت دائمی توسط یک اقلیت را بدهند: آنها. ما می خواهیم حکومت مسیحی را در این کشور تحمیل کنیم! ریک وایلز، کشیش و موسس TruNews، وب‌سایتی که توصیف می‌شود «نظراتی درباره رویدادها و روندهای جهانی با جهان بینی محافظه‌کار و مسیحی ارتدکس» ارائه می‌دهد، اعلام می‌کند. دیوید فرنچ، ستون نویس محافظه کار نیویورک تایمز، این جنبش را به انجام “بدخواهی، ظلم، تفرقه و حزب گرایی” برای پیشبرد اهداف خود متهم می کند، در حالی که اسقف ویلیام جی باربر سوم، وزیر جماعت، پرستش ثروت مادی و اسلحه را مورد انتقاد قرار می دهد و می‌گوید که این جنبش «درباره چیزی که خدا در مورد آن کم می‌گوید، بسیار پر سر و صدا است، و در مورد آنچه خدا در مورد آن بسیار می‌گوید، بسیار آرام است»، مانند پایان دادن به فقر و «مراقبت از کمترین‌های تو». 

بهترین بخش‌های فیلم زمانی است که بیشتر به یک درس تاریخ تبدیل می‌شود – به عنوان مثال، در بخشی که با اشاره به اینکه دولت در واقع، با صحبت‌های نادرست درباره اینکه ایالات متحده همیشه «یک ملت مسیحی» بوده است مقابله می‌کند. مسلماً نه بر اساس ده فرمان، که جورج واشنگتن در برف در دره فورج نماز نمی خواند، برپایی نماز در مدارس در خلال وحشت در دهه 1950 بر سر کمونیسم اتفاق افتاد، اینکه کتاب مقدس در مورد سقط جنین حرفی برای گفتن ندارد، که «در خدا ما اعتماد» تا سال 1864 به پول اضافه نشد و ظهور مسیحیت انجیلی به عنوان یک نیروی سیاسی مدرن در دهه 1980 اتفاق افتاد، عمدتاً به عنوان واکنشی علیه تبعیض‌زدایی مدارس توسط دولت در دهه‌های 60 و 70. 

فیلم خدا و کشور 

با این حال، در پایان، حقیقت ناخوشایند این است که در اینجا چیزهای زیادی برای دیدن وجود ندارد که با پایین رفتن از سوراخ خرگوش ویکی‌پدیا یا تماشای «نمایش روزانه» یا «هفته گذشته امشب» یا ریچل مدو نتوانید آن‌ها را جذب کنید. نقل‌قول‌ها برای حداکثر موج و قابلیت اشتراک‌گذاری در رسانه‌های اجتماعی انتخاب شده‌اند. از جمله موارد آتش زا گرگ لاک، کشیش کلیسای انجیلی گلوبال ویژن است که به جماعت خود می گوید: “اگر به دموکرات رای دهید، من حتی نمی خواهم شما در اطراف این کلیسا باشید! شما می توانید بیرون بروید، ای شیطان! می توانید بیرون بیایید. ای دزد انتخاباتی قصاب! 

بیشتر بخوانید :  نقد و بررسی سریال کابوی کپنهاگ | Copenhagen Cowboy

مجموعه ای از تصاویر با مصاحبه های سر صحبت در هم می آمیزد تا جلوه ای را ایجاد کند که احتمالاً کمی شبیه تماشای 180 آگهی سی و دومی کمیته اقدام سیاسی است که از انتها به پایان می رسد. موسیقی متن فیلم ترسناک/حمایت‌آمیز «تروریست‌ها بمب‌هایی کار گذاشته‌اند، آیا قهرمانان ما می‌توانند به موقع آن‌ها را پیدا کرده و خنثی کنند؟» است. نوعی موسیقی، اگرچه چند قطعه گرم و آرام‌تر از سیم‌های گیتار آکوستیک و پیزیکاتو وجود دارد (اما فقط زمانی که بچه‌های خوب روی صفحه هستند). تصور چیزی در آن سخت است که بتواند رژیم غذایی مخالف ارائه شده توسط کانال های فاکس نیوز، OANN، الکس جونز، یا هر یک از بسیاری از دی جی های محلی در شهرهای بزرگ را که به شنوندگان می گویند که آمریکا در حال انجام است، خنثی یا غلبه کند. ارتشی متشکل از متجاوزین، تروریست ها و فروشندگان مواد مخدر از جنوب مورد تهاجم قرار گرفته است. 

طرف دیگر، به قولی، فیلم هایی از این دست را در جهت مخالف می سازد. برش به طور نفس گیری سریع است. شاید من برای انواع مستندهایی که دوربین را به یکی از کلیساهایی که در این فیلم به اختصار به آنها اشاره شد، یک دوربین می‌بردند و اجازه می‌دادند کلیساها و روحانیون با بیننده و یکدیگر صحبت کنند و به ما احساس فرهنگ و نظام اعتقادی بدهند، دلتنگم. که آنها را به وجود آورد و همچنین تهدیدی که برای دموکراسی ایجاد می کند. یا شاید من فقط چیزی شبیه به حالت مستند آمریکایی غالب در اواسط قرن بیستم می‌خواهم، جایی که هدف اصلی مستندسازی بود، و احتمالاً جزئیات شگفت‌انگیز یا مرموز سرگردانی وجود داشت: پاشش رنگ‌ها که مانع سیاهی و سیاهی می‌شد. -خوانش های سفید 

بیشتر بخوانید :  نقد و بررسی فیلم Caught by the Tide (جشنواره کن ۲۰۲۴)

رسانه های دیگر، راه های دیگری برای انجام کاری که این فیلم انجام می دهد وجود دارد. من تقریباً با سیاست آن موافق هستم، اما باز هم ترجیح می‌دهم یکی از آن فیلم‌های اکشن دست راستی بی‌رحمانه، از نظر سیاسی و اخلاقی لغزنده توسط شخصی مانند مل گیبسون یا اس. کریگ زالر یا یک درام رئالیستی اجتماعی از شخصی مانند اسپایک لی را ببینم. یا کن لوچ، که ارزش‌هایش منعکس‌کننده ارزش‌های من است، زیرا در این صورت مقداری هنر می‌بینم. 

امتیاز این مطلب
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *