من می توانم به خوبی به یاد داشته باشم که اولین نسخه نینتندو “Super Mario Bros” را بازی کردم. وقتی در دهه 80 پسری بودم. فیلم برادران سوپر ماریو را در ادامه معرفی کرده ایم.
در خانه یکی از دوستانم بود، اولین دوست من که NES گرفت، و من به خانه رفتم و رویای بازی را دیدم. لوله کش احمق و پرش از آن زمان بخشی از زندگی سرگرمی من بوده است. من عشق خود را به این فرنچایز به پسرانم منتقل کردهام، که همگی فیلم خیرهکننده «Super Mario Odyssey» را بیش از یک بار بازی کردهاند.
ماریو از نسخه مخوف 1993 ماجراجویی خود با بازی باب هاسکینز و جان لگوئیزامو راه درازی را پیموده است، اما فیلم جدید «فیلم برادران سوپر ماریو» به هیچ وجه خلاقیت فرنچایز را منعکس نمی کند. آخرین بلاکباستر انیمیشنی از Illumination بیروحترین فیلم تا به امروز آنها است، فیلمی که احساس میکند ChatGPT پس از وارد شدن دادهها و تصاویر بازیها به رایانه آن را تولید کرده است.
این «نمایش کریس فارلی» سرگرمی خانوادگی است، به اشتباه ارجاع دادن به چیزی که برای ساختن یک فیلم «معمولا» بود. و این یکی از غرق در ناامیدی ترین فیلم های انیمیشنی است که تا به حال دیده ام.
“این را به خاطر بسپار؟!؟ یادته چقدر دوست داشتی؟!؟ لطفا دوباره لایک کنید!» خیلی دلم میخواست چیزی را ببینم که تخیل بچه را در من برانگیزد، مانند همان بازی اول، یا با لذتی که از بازی در قسمتهای مختلف در چندین پلتفرم نینتندو داشتم صحبت کنم. در عوض، فیلمی گرفتم که به اندازه تریلر توخالی است، چیزی که عمداً از هر چیز خلاقانه یا جاه طلبانه اجتناب می کند. ماریو و لوئیجی لایق خیلی بهتری هستند.
«فیلم برادران سوپر ماریو» با لوله کش ماریو (کریس پرت) و برادرش لوئیجی (چارلی دی) در بروکلین اکران می شود که تلاش می کنند تجارت جدید خود را راه اندازی کنند. برخی از تخممرغهای عید پاک نینتندو در پسزمینه این صحنههای اولیه باید لبخندی کوچک از مردم نسل من ایجاد کنند، و از نظر ساختاری کمی الهامبخش وجود دارد، مانند یک عکس اولیه هوشمندانه که در آن ماریو و لوئیجی در شهر به شیوهای اسکرول جانبی مسابقه میدهند.
که شبیه بازی های قبلی است. همچنین اشاره ای به The Odyssey در قفسه کتاب در اتاق ماریو وجود دارد که به این معنی است که ما در شرف تماشای سفر یک قهرمان و اشاره ای به بازی باورنکردنی Switch هستیم. آنچه در ادامه می آید مطابق هیچ یک از الهامات نیست.
ماریو و لوئیجی به شیوهای که منطقی به نظر نمیرسد، یک اتاقک عظیم از لولهها را در زیر بروکلین پیدا میکنند، در یکی مکیده میشوند و در نهایت به پادشاهی قارچ میرسند که توسط Bowser شرور (جک بلک) تهدید میشود. مرد بد بدنام سوپر ستاره ای را پیدا کرده است که برای حمله نهایی خود به پرنسس هلو (آنیا تیلور-جوی) و ساکنان پادشاهی او از جمله وزغ (کیگان-مایکل کی) به آن نیاز دارد. Bowser فقط قدرت نمی خواهد.


او میخواهد پرنسس را عروس خود کند و چند آهنگ واقعاً بیالهام درباره عشقش به او بخواند. این که چگونه چنین فیلمی استعداد راک مانند نیمی از Tenacious D را به دست می آورد و به او اجازه نمی دهد چند آهنگ هوشمندانه Bowser را آزاد کند، یکی از معماهای متعدد این فیلم است.
اگرچه لوئیجی وارد خط لوله ای می شود که او را بلافاصله در سرزمین های تاریک رها می کند و او را زندانی بوسر می کند – تصمیمی احمقانه که او را برای یک ساعت به حاشیه می برد – ماریو با پرنسس هلو ملاقات می کند که او را با قدرت ها آشنا می کند. و به این ترتیب همه مکعب های علامت سوال فرصتی برای درخشش پیدا می کنند، زیرا ماریو رشد می کند، کوچک می شود و حتی به یک راکون تبدیل می شود. آنها در نهایت دانکی کونگ (ست روگن) را استخدام می کنند، در جاده رنگین کمان مسابقه می دهند و روز را نجات می دهند. اگر تا به حال فیلمی را دیده باشید، اسپویلر نیست.
طرفداران این فیلم از پشت بام ها فریاد می زنند که فیلمنامه چیزی به نام «فیلم برادران سوپر ماریو» نیازی به نقطه قوت ندارد. و اگر منصف باشیم، چند تنظیمات قوی از نظر طراحی وجود دارد. من از انتخاب های تیم در ساختار Donkey Kong Country لذت بردم و سکانس جاده رنگین کمان “Super Mario Kart” به خوبی کارگردانی شده است. اما میخواهم بپرسم چرا طرفداران فرنچایزی که این همه عشق را برای نسلها برانگیخته است، باید به حداقل مطلق در مورد داستانگویی رضایت داشته باشند.
تصمیمات واقعی در ساخت این فیلم بسیار اندک است. این فقط مجموعه ای از ارجاعات بصری و شخصیت است که با هم ترکیب شده اند تا یک فیلم 92 دقیقه ای را تشکیل دهند. ریسک کن فقط یه کاری بکن هر چیزی.
این باعث شد به اسپینآفهای سرگرمکنندهای فکر کنم، مانند نسخه «مکس دیوانه: جاده خشم» از سکانس «ماریو کارت» که از حرکت بیوقفه انرژی میگیرد. یا نسخهای که مانند «فیلم لگو» را باز میکند و به وضوح از ارجاعات و ساختن جهان آن آگاه است – چیزی که حتی پخشکننده را هم مانند آن فیلم در پایان در خود جای میدهد. من قسم می خورم که تقریباً هرکسی که بازی ای مانند “Odyssey” را بازی کرده است، می تواند چیز مبتکرانه تری ارائه دهد. هک، تقریباً هر ده دقیقه از آن بازی خلاقانه تر است.
این کمکی نمی کند که صداگذاری به طور یکنواخت نیز متوسط باشد. کریس پرت با متریال مناسب می تواند کاریزماتیک باشد، اما به نظر می رسد که او این را در سه ساعت در یک استودیوی صدا بیان کرده است. چارلی دی چنین صدای رسا دارد، اما فیلم به سختی از او استفاده می کند. ست روگن همیشه مورد استقبال قرار میگیرد و حداقل به نظر میرسد که دارد سرگرم میشود. کاش من هم بودم
با ادغام شوق نوستالژی با قدرت نینتندو و ایلومینیشن، «فیلم برادران سوپر ماریو» برای شکست بسیار بزرگ به نظر میرسد. این بدان معناست که ما دنبالهای خواهیم داشت و من انتظار دارم چرخه دیگری از مناظره «منتقدان در برابر طرفداران» را شاهد باشیم. من هر دو هستم. و من دنیایی را میخواهم که در آن افرادی که برای طرفدارانی به همان اندازه فداکار فیلم میسازند، این هواداری را بدیهی تلقی نکنند.
این دور از پایان است. من گمان میکنم که تعداد زیادی فیلم از جهان NES دریافت کنیم، از جمله «Donkey Kong Country» و «The Legend of Zelda» (و نباید «Kid Icarus» را فراموش کنیم). اما ما به سازندگانی نیاز داریم که این بازیها را نه تنها بهعنوان محصولاتی که باید به آنها ارجاع داده شوند، بلکه بهعنوان پایههایی که میتوان بر اساس آنها ایدههای جدید ساخت. آن بچه دهه 80 که رویای ماریو را در سر می پروراند لیاقتش را دارد.