راوی بی نام داستان کوتاه سال 2015 کلر کیگان، فاستر، دختر کوچکی است که در روستایی ایرلند زندگی می کند و برای اقامت نزد اقوامش فرستاده می شود که هرگز آن ها را ندیده است در حالی که مادرش نوزاد دیگری دارد. بررسی فیلم دختر ساکت را در ادامه بخوانید.
در حال حاضر دهان های زیادی برای تغذیه وجود دارد. ممکن است انتظار داشته باشیم که داستان به شکل وحشتناکی از آزار و اذیت، کودک به سوی گرگ ها پرتاب شود. اما اینطور نمی شود. این زوج بدون فرزند اولین مهربانی و مراقبتی را که تا به حال تجربه کرده است به او نشان می دهند. او میگوید: “من مدام منتظرم تا اتفاقی بیفتد، برای راحتی که احساس می کنم به پایان برسد، اما هر روز مانند روز قبل ادامه دارد.” نوشته کیگان ریشه در جزئیاتی دارد که توسط کودک ناظر جذب شده است. کودک دنیا را از طریق تکه ها، چیز هایی که شنیده یا نگاه کرده است به هم می ریزد. فاستر در برانگیختن دیدگاه کودک استاد است.
«دختر ساکت» که برای پرده اقتباس شده و توسط کولم بایراد کارگردانی شده است، این دیدگاه را به طرز تحسین برانگیزی حفظ می کند، در بیشتر موارد، چارچوب مرجع را به جهان که از چشمان دختر می بینیم محدود نگه می دارد. Bairéad تغییراتی در منبع داده است، و داستان را کمی باز می کند، با نوعی پیش درآمد – زندگی او در خانه، خیس شدن در رختخواب، تمایل او به دور زدن ساعت ها در یک زمان. با این حال، تغییر اصلی واضح ترین است. «دختر ساکت» یک فیلم ایرلندی زبان است که 95 درصد دیالوگ ها به زبان ایرلندی است و کلمات انگلیسی فقط گهگاهی در آن نوشته می شود (برای هر دو زیرنویس وجود دارد). «دختر ساکت» (نام ایرلندی «An Cailín Ciúin») اولین فیلم ایرلندی زبانی است که نامزد دریافت جایزه اسکار (بهترین فیلم بینالمللی امسال) شده است. این یک نقطه عطف برای فیلم ایرلندی زبان است.
این دختر که اکنون کایت (کاترین کلینچ) نام دارد، چهره ای محتاط و مراقب است. او با کوچک و آرام کردن خود تا حد امکان از زندگی بی نظم و غفلت آمیز خانگی اش جان سالم به در برده است – پدر مست، مادر عصبانی اش. فیلم برداری حساس کیت مک کالو ما را به چشم انداز گاهاً منفصل اما همیشه هوشیار کایت می کشاند. تمرکز روی جزئیات است: درختان در بیرون از ماشین در تاری گیج کننده ای می چرخند، آسمان آبی مرتفعی که از آن می نگرد، تاریکی سیاه مایل به جوهری در فضای داخلی یک بار در ظهر، نحوه نفوذ نور خورشید در استخر های ساکن. اب. بزرگسالان از پایین یا از پهلو دیده می شوند. آنها برای کایت اسرار ناشناخته ای هستند.
از طراحی تولید – اشیا، ماشین ها، تلویزیون ها – مشخص است که «دختر آرام» در ایرلند کنونی اتفاق نمی افتد، بلکه سال (1981) در رمان با ذکر اعتصاب های غذا در این رمان ایجاد شد. شمال، شکسته نشده است (مگر اینکه آن را از دست داده باشم). «دردسر ها» در هیچ جای شواهدی وجود ندارد و دنیای بیرون نیز چنین نیست. این منظره روستایی جاودانه است، جایی که باید یونجه را وارد کرد، گاو ها را دوشید، غذا ها را آماده کرد و هر یکشنبه مراسم عشای ربانی برگزار می شود. کایت در خانه در فلاکت و بی توجهی زندگی می کند، با پدری که آنقدر مشغول نوشیدن است تا مطمئن شود علوفه به موقع آورده می شود. خانه با بچه ها می خزد، همه دختر. سرنوشت کیت بدون اینکه او بداند تعیین می شود. یک روز او را به وکسفورد می برند و نزد پسر عموی مادرش رها می کنند.
آیبلین (کری کراولی) و شان (اندرو بنت) پنجاه ساله هستند و آنها نیز مزرعه دارند. اما مزرعه آنها به خوبی اداره می شود و منظم است. کیت در آشپزخانه بی عیب و نقص با نور خوب ایستاده و به اطرافش خیره شده است. او نمی تواند وجود چنین پاکیزگی و آرامشی را باور کند. دنیای دیگری است آیبلین یک نگاه به لباس کثیف، دست ها و پا های کثیف کایت می اندازد و فوراً مسئولیت را بر عهده می گیرد. او کودک را حمام می کند، او را به اتاقش نشان می دهد و می پرسد آیا می خواهد شب ها پرده ها کشیده شوند؟ رفتار او ملایم و دردناک است. کایت هرگز یک بزرگسال متفکر را نشناخت، هرگز از او نپرسیدند که او چه می خواهد. شان ساکت و دور است، در ابتدا خواندن آن سخت تر است. آیا از حضور کودک عصبانی می شود؟ او به سختی او را تایید کرد.
زندگی جدید کایت آغاز می شود. Eibhlín به او می آموزد که چگونه آشپزی کند، تمیز کند، و آب را از چاه جمع کند. تشریفات کار های روزانه و مراقبت در اجرای زندگی روزمره برای کایت آرامش بخش است. فیلم مانند یک خاطره باز می شود. نور و سایه، صدا های پرندگان، سبزیجات تازه، آب آینه مانند چاه… مک کالو و بایراد با صبر و حوصله محیط را بررسی می کنند و به آن فضایی برای تداعی می دهند و ما را مجبور می کند به دیدگاه کایت نگاه کنیم.

چیز زیادی در سطح بیرونی اتفاق نمی افتد. او را به تشییع جنازه برده اند. زن شایعه پراکنی کایت را درباره ایبلین بازجویی می کند. اما زندگی از رویداد های دراماتیک تشکیل نشده است. شخصیت های اینجا آدم های رسا نیستند. اما وقتی شان یا آیبلین خود را بیان می کنند، با اصالت است. هر کلمه مهم است. احساسات زیر بسیار زیاد است.
پیشینه ای برای آیبلین و شان وجود دارد – رویدادی که هیچ کدام نمی توانند درباره آن صحبت کنند (و به راحتی قابل حدس زدن است)، اما فیلم درباره فاش شدن بزرگ نیست. این چیز های کوچک است. یک کوکی که روی یک میز قرار می گیرد – بدون کلمه – انفجاری از احساس و معنا را به ارمغان می آورد. کوکی فقط یک کوکی نیست. یک گفتگوی جدی در کنار دریا در یک شب مهتابی عمیق است و به طور بالقوه زندگی را تغییر می دهد. گفته می شود که حتی یک “شاهد” بدبختی کودک نادیده گرفته شده می تواند همه چیز را در چشم انداز آینده آن کودک ایجاد کند. «دختر ساکت» به کایت دو شاهد می دهد. تأثیر این امر به طور کامل بیان نشده است – و کایت فقط در گذشته به آن پی خواهد برد – اما تفاوت ایجاد شده است. این که چگونه این را “دریافت” می کنیم، همه به دلیل مراقبت از بیمار است که در آن بایرید به شخصیت ها اجازه می دهد تا خود را نشان دهند. هیچ چیز عجله ندارد.
در برخی از ارائه ها یکنواختی وجود دارد – عکس های مکرر از آشپزخانه، راه رفتن به سمت چاه، کار های روزمره، و احتیاط کایت به آرامی در حال تبدیل شدن به اعتماد است. یکنواختی به دلایلی وجود دارد و هدفی را دنبال می کند، اما کمی تا حدی زیاد می شود.
اینکه چقدر کم و چقدر طول می کشد، در سکانس پایانی کاملاً مشخص می شود، که کاملاً من را از کار انداخت. تنها در آن زمان بود که متوجه شدم «دختر ساکت» چقدر کارآمد است. این فیلم به صورت مخفیانه کار می کند.
زبان ایرلندی در برنامه درسی مدارس ایرلند اجباری است، اما تاریخ آن سرکوب شده است. تابلو های جاده ای در ایرلند دو زبانه هستند و تلاش می شود این سنت دست نخورده باقی بماند و تداوم فرهنگی را تشویق کند. تاریخچه فیلم های ایرلندی زبان در دهه های اول سینما با «Oidhche Sheanchais» (1935) ساخته رابرت فلاهرتی، اولین فیلم صوتی همگام ایرلندی زبان آغاز شد. (فکر طولانی گم شد، اخیراً کشف شد، و قطعه ای را می توان در یوتیوب دید.) فلاهرتی، معروف، کارگردانی «مستند» – گیومه های لازم – «مرد آران» (1934) را کارگردانی کرد که تا به امروز به خاطر آن مورد انتقاد قرار می گیرد. نسخه تخیلی فلاهرتی از زندگی ایرلندی، به ویژه شخصیت هایی که همگی به زبان انگلیسی صحبت می کنند. دیگر مدخل های قابل توجه در فیلم های ایرلندی زبان جورج موریسون “Mise Éire” (1959) – یک مستند واقعی، این یکی در مورد انقلاب عید پاک 1916 – درام جنایی باب کوین “Poitín” (1978)، اولین داستان داستانی به زبان ایرلندی است. و اخیراً، “Cré na Cille” و “Foscadh” ساخته رابرت کوین، به کارگردانی شان بریتناخ. سایر فیلم های ایرلندی از زبان ایرلندی در کنار انگلیسی استفاده کرده اند و اساساً آنها را دو زبانه کرده اند.
«دختر ساکت» تمام راه را پیش می برد و برای زبانش و همچنین موفقیتش در جنبش اخیر سینمای موفق ایرلند، پیشگامانه است. “A Cailín Ciúin” به این دلایل فرهنگی مهم است، اما قدرت آن در عکس کوچکی از یک کلوچه پر از کرم که روی میز قرار داده شده است، محصور شده است. در آن لحظه همه چیز تغییر می کند. دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد.
این فیلم از 24 فوریه در سینما ها برای تماشا در دسترس است.