کشیش جوان فقط یک بار لبخند می زند. در روزی است که او شهر بی رحم را ترک می کند تا قطاری را بگیرد و به پزشک مراجعه کند. یک موتورسوار در حال عبور او را به ایستگاه می رساند و همانطور که از پشت سر او بالا می رود، فلش پسری را در داخل مرد غمگین می بینیم. روز خوبی است، مسابقه دادن با نسیم لذت بخش است و او روستای آمبریکور را پشت سر می گذارد. فیلم سفر انفرادی کشیش کوچولو را در ادامه بررسی کرده ایم.

کشیش جوان فقط یک بار لبخند می زند. در روزی است که او شهر بی رحم را ترک می کند تا قطاری را بگیرد و به پزشک مراجعه کند. یک موتورسوار در حال عبور او را به ایستگاه می رساند و همانطور که از پشت سر او بالا می رود، فلش پسری را در داخل مرد غمگین می بینیم. روز خوبی است، مسابقه دادن با نسیم لذت بخش است و او روستای آمبریکور را پشت سر می گذارد.

مطلب معرفی 84 تا از بهترین فیلم های سال 2022 دنیا هم شاید برای شما جالب باشد.

برای بقیه زمان در “خاطرات یک کشیش روستایی” اثر روبر برسون (1951)، چهره مرد جوان به سختی احساسی را نشان می دهد. او متین، گوشه گیر و مبهوت از عظمت شغلش به نظر می رسد. ایمان و حرفه او برای او واقعی است، اما اهل محله در آمبریکور او را تحقیر و توهین می کنند و درباره او دروغ می گویند. او نمی خواهد یا نمی تواند از خود دفاع کند. او نمی تواند دشمنی را درک کند. او یک دفتر روزانه نگه می دارد که در آن کارهای خود را که به نظر او بیهوده می آید، ثبت می کند.

این فیلم داستان مردی است که به نظر می رسد در حال تقدیم خود به خدا به عنوان قربانی است. او فقط با نان، شراب و کمی سوپ سیب زمینی زندگی می کند. گوشت و سبزیجات را کنار می گذارد. اینکه آیا این به این دلیل است که معده او چیز دیگری را نگه نمی دارد یا اینکه رژیم غذایی او سلامت او را از بین می برد تا بعداً مشخص نیست. لاغر و ضعیف است، خون سرفه می کند، در خانه های اهل محله غش می کند، یک شب دیروقت در گل می افتد و نمی تواند بلند شود.

زمستان تاریکی است. چشم انداز اطراف کلیسای کوچک او بایر است. اغلب هیچ نشانه ای از زندگی به جز پارس کردن سگ ها از راه دور وجود ندارد. کلیسای او و عمارت کنت محلی در پشت میله‌های زندان بسته شده‌اند، گویی در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند. دخترانی که در کلاس درس تعلیم و تربیت او را فریب می دهند. مردم محلی به دلیل رژیم غذایی اش شایع می کنند که او مست است، اما ما هرگز او را مست نمی بینیم. برسون اغلب قاب را با چهره، منفعل و خیره چشمان غیرمتمرکز خود پر می کند.

«دفتر خاطرات یک کشیش کشور» به همراه «مصائب ژان آو آرک» ساخته درایر، یکی از دو فیلم بزرگ کاتولیک نامیده شده است. من هر دوی آنها را تراژدی درباره مؤمنان واقعی در مواجهه با جوامع ظالم می دانم. هر دو زندگی مانند مسیح به مرگ ختم می شود. کشیش به وظایف خود ادامه می دهد. او می‌گوید که مراسم عشای ربانی روزانه که اغلب تنها یک نفر در آن شرکت می‌کند – و انگیزه او معنوی نیست.

او مردم محله‌اش را صدا می‌زند، آنقدر ضعیف که به سختی می‌تواند با آنها صحبت کند، نام آنها را از فهرست حذف می‌کند و به سردی باز می‌گردد. مردی محلی با او بر سر هزینه مراسم خاکسپاری همسرش دعوا می کند. مردم به عنوان “کشیش کوچک” به او تمسخر می کنند.

او سعی می‌کند تا با فرماندار دختر کنت، که کنت با او رابطه نامشروع دارد، مشورت کند. شمارش به او توهین می کند. دختر با پدرش و همه قهر است. کنتس از ماجرا می داند اما اهمیتی نمی دهد.

فیلم سفر انفرادی کشیش کوچولو
فیلم سفر انفرادی کشیش کوچولو

او پسرش را در جوانی از دست داد و هنوز در سوگ است. در صحنه بزرگی که مرکز فیلم را تامین می‌کند، کشیش کنتس را تشویق می‌کند که ایمان داشته باشد و عشق مسیح را بپذیرد، و او دستخوش یک تولد دوباره معنوی قابل توجه می‌شود. حتی این گفتگو هم به دروغ و علیه او انجام می شود.

روبر برسون هیچ کاری سطحی برای جلب رضایت مخاطبانش انجام نمی دهد. جوایز فیلم‌های او به آرامی از داستان‌هایشان آشکار می‌شود و عمیقاً نفوذ می‌کند. او در مورد طبیعت انسان و بی تفاوتی دنیا بسیار جدی است. او یک کاتولیک نیست، بلکه یک آگنوستیک است که برای هر تسلی که شخصیت هایش می توانند در ایمان یا خارج از ایمان بیابند، ارزش قائل است.

استراتژی بصری او صحنه ها را به عناصر داستان سرایی آسان تجزیه نمی کند، بلکه آنها را به عنوان واقعیت های تسلیم ناپذیر در نظر می گیرد. در این فیلم او بسیاری از معابر را با عکس‌های قدیمی عنبیه باز و بسته می‌کند و بازتولید عمل باز کردن چشمان ما به جهان، دیدن واقعیت آن و بستن دوباره آنهاست. موسیقی پس‌زمینه زیادی وجود دارد، برخی از آن‌ها به‌طور مبهم معنوی، برخی دیگر ساخارین، همه‌اش بیشتر کنایه‌آمیزتر از تسلیت‌بخش هستند.

نگاه در ابتدا تاریک و افسرده‌کننده به نظر می‌رسد، اما فیلم‌های او نه در لحظه، بلکه در طول کامل خود زندگی می‌کنند و در آخرین ساعت من بیشتر از یک فیلم هیجان‌انگیز طلسم شدم. برسون هیچ کاری نمی‌کند تا من را “پسند” کشیش کند، اما همدلی‌ام فوری درگیر شد.

برسون (1901-1999) یکی از چهره های بزرگ سینمای فرانسه بود. در 50 سال او فقط 13 ویژگی ساخت. من آخرین فیلم، “L’Argent” را در جشنواره فیلم کن 1983 دیدم، و به یاد می‌آورم که نمایش مطبوعاتی برخلاف نمایش اکثر کارگردان‌ها بود. شما فکر می کنید منتقدان در کلیسا هستند. طعنه آمیز است که فیلم های او عمیق تر از هر کس دیگری معنوی هستند. او اعتقاد نداشت، اما به اعتقاد و امید احترام می گذاشت.

نه برای شخصیت های او دلداری از طرح های مرتب و گفتگوهای تند. آنها با این دوراهی وجودی روبرو هستند: زندگی چه فایده ای دارد وقتی مقصدش مرگ است؟ در «خاطرات یک کشیش روستایی»، قهرمان جوان از نصیحتی که از پزشک محلی و کشیش پیر یکی از محله های اطراف دریافت می کند، استقبال می کند. دکتر او را معاینه می‌کند، مشاهده می‌کند که همه مردم محلی به دلیل اعتیاد به الکل والدینشان ضعیف شده‌اند، به او هشدار می‌دهد که دچار سوءتغذیه است، به او توصیه می‌کند: “با این کار روبرو شوید!” کشیش (همانطور که فقط یک کشیش فرانسوی ممکن است) برخی از مشکلات خود را به این واقعیت نسبت می دهد که شراب بهتری نمی نوشد. توصیه کشیش مهربانانه، عملی و درگیر با مدیریت یک محله است. او با مرد جوان مانند یک پسر رفتار می کند. ما احساس می کنیم که او یک پیرمرد خوب و یک کشیش خوب است، اما مراقب از خودگذشتگی است که به افراط های خطرناک کشیده شده است.

ستاره این فیلم، کلود لایدو، به سختی می تواند در نقش بازیگری دیده شود. او در زندگی بسیار سرزنده بود و در واقع میزبان یک برنامه تلویزیونی برای کودکان بود. برسون نظریه معروفی داشت که بازیگران «مدل» هستند. او آنها را ملزم به عمل نکرد و در واقع یک شات را بارها و بارها تکرار می کرد تا نشانه های قابل مشاهده “بازیگری” را از بین ببرد. سناریو، استراتژی بصری و ویرایش داستان او را در بر می گیرد. بازیگر نباید بیش از حد فعال به نظر برسد، زیرا شخصیت او در نهایت فقط یک شخصیت است که توسط زندگی و سرنوشت به این طرف و آن طرف رانده شده است. این یک رشته هنری شدید به نظر می رسد، اما نتیجه می تواند پاک کننده باشد. پس از بیرون آمدن از یکی از فیلم‌های او، ممکن است گاهی اوقات بازی‌های معمولی در فیلم‌ها را احمقانه ببینید: شخصیت‌ها در واقع معتقدند که می‌توانند بر نتیجه تأثیر بگذارند!

فیلمی مثل «دفترچه خاطرات یک کشیش روستایی» با ادامه کار قدرتش را جمع می کند. همیشه این حس وجود دارد که برسون دقیقاً می داند به کجا می رود و ساده ترین راه برای رسیدن به آنجا چیست. تأثیر مخرب سفر کشیش برای ملاقات با متخصص در لیزل را در نظر بگیرید. ما حتی نظر دکتر دوم را هم نمی شنویم. ما آن را از طریق مجله یاد می گیریم، با صدای بلند می خوانیم، همانطور که در تمام فیلم لحظات کلیدی روایت می شود. کشیش پس از ترک مطب دکتر به ملاقات یکی از دوستان خود از حوزه علمیه می رود که اکنون به دلیل بیماری در فقر زندگی می کند و به دنبال این مرد (که در گناه زندگی می کند) می رود زیرا او هنوز یک کشیش است. ، و می تواند تسلیت و تبرئه کند.

چیزی که ما از آن مطمئن هستیم این است که “کشیش کوچک روستایی” حرفه و ایمان خود را بسیار جدی می گیرد. فیلم هم آنها را زیر سوال نمی برد. این دقیقاً در مورد معضلی است که همه ما باید با آن روبرو شویم: ایده های ما تا چه اندازه می توانند ما را در نزدیک شدن به مرگ حمایت کنند؟ ایده‌های کشیش جوان در لحظات پایانی ثابت می‌کند که او را حفظ می‌کند، اما آن‌ها کمی زودتر برای دلداری او انجام دادند. او دنیایی از ظلم و جهل کوچک را پشت سر می گذارد. او هیچ کار شایسته ای انجام نداد.

یادداشت: دست و دست خط در فیلم متعلق به برسون است. «دفترچه خاطرات یک کشیش کشور» در سال 2011 در یک نمایش دیجیتالی جدید که به مناسبت شصتمین سالگرد آن سفارش داده شده است، اکران ملی می شود. در مجموعه فیلم‌های بزرگم درباره «جیب‌بر» و «آو هازارد بالتازار» برسون نیز نوشته‌ام.

امتیاز این مطلب
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *