چهار موجود قد بلند و ژولیده در جنگل کتاب داستان قدم می زنند. راه می روند، غذا می خورند، سرپناهی می سازند و تکرار می کنند. این گروه برای برقراری ارتباط، صدای ناهنجار بی کلامی از غرغر، جیغ و فریاد را رد و بدل می کند، اما ما از مکالمات آنها اطلاعی نداریم. مانند یک فیلم صامت، ما معنای زبان آنها را از طریق حرکت، تغییر در زیر و بم و بیان درک می کنیم. در « Sasquatch Sunset»، مخاطب با یک داستان مستند حیوانی شاعرانه از بقا، مراقبه ای در مورد طبیعت و رابطه ما با آن از طریق تجارب چهار ساسکواچ مواجه می شود. فیلم دیوید و ناتان زلنر ممکن است به نظر برسد که از دنیای دیگری است – زمان، بعد، شاید حتی سیاره دیگر – اما صحنه در واقع بسیار نزدیک به خانه است. این روز و عصر ماست. روشی که ما با طبیعت و اسرار درون آن رفتار می کنیم، غیرقابل انتقام است، اما هر یک از ما یا خانواده ما چه کاری می توانیم انجام دهیم؟
خوشبختانه، هیچ صدایی از سند طبیعت برای تجسم ساسکواتچ ها وجود ندارد. این اثر بر دوش بازیگرانش می افتد – جسی آیزنبرگ، رایلی کیو، کریستف زاژاک-دنک و ناتان زلنر. هر کدام شخصیتی را خلق می کنند و زیر لایه ها و لایه های مصنوعی و لباس به آن جان می بخشند. مخلوق زلنر یک نامناسب مسن تر است که به نظر می رسد از همراهان جوان تر و شادتر خود رنجیده است. به نظر می رسد جانور Zajac-Denek جوانترین است، نوزادی با چشمان گشاد و کنجکاو که گاهی اوقات خیلی نزدیک به خطر سرگردان است. خوشبختانه، ماتریارک Keough اغلب برای نجات او وجود دارد و در حالی که انتظار تولد جدید آنها را پیش بینی می کند، به فکر رفاه گروه است. پدرسالار آیزنبرگ روح آرامتری نسبت به ساسکاتهای کیو و زلنر است، و بازیگوشی او تنها توسط مخلوق زجاک-دنک به بهترین شکل ممکن میشود.
اگرچه ممکن است جذاب به نظر برسد، تهدیدهای واقعی برای ساکنان افسانه ای دوپا وجود دارد و ظلم و ستم جنگل به سرعت خود را نشان می دهد. پلنگ ها، سموم و خطرات مرگبار کلی برای ما به همان اندازه خطرناک است که برای آنها خطرناک است. در نهایت، سرگردانی های ساسکوچ آنها را به کشف وجود انسان می کشاند و بیداری بی ادبانه آنها را به موجی از خشم میمون گونه می فرستد. یکی از چیزهایی که مستندهای طبیعت از نمایش آن اجتناب می کنند، چیزی است که زلنر ها برای کمدی به آن تمایل دارند، و آن نشان دادن این است که حیوان در حال رابطه، خراشیدن و بوییدن خود، و نشان دادن نارضایتی خود با ادرار کردن و مدفوع کردن است. زلنرها ممکن است بیشترین مایعات بدن را در هر فیلمی نشان داده باشند، اما این ممکن است تصور همه از زمان سرگرم کننده در سینما نباشد.

از آنجایی که در «Sasquatch Sunset» حتی یک قطره دیالوگ وجود ندارد، ذهن ما آزاد است تا با این موجودات پا دراز در جنگل پرسه بزنیم، از آفتاب صبحگاهی که از لابه لای برگ های درخت می گذرد تماشا کنیم، از مهی که در میان کوهها می پیچد شگفت زده شویم. در مخلوقات دیگری که جنگل را خانه می نامند، به صداهای The Octopus Project، گروهی مبتنی بر آستین که نت های مصنوعی خنک همراه این سفر عجیب را ارائه می دهد، سر و صدا کنید. فیلمبرداری افسونکننده مایک گیولاکیس میتواند به راحتی برای یک تبلیغ گردشگری دو برابر شود، اما به نظر میرسد که این فیلم از انسانها میخواهد که این فضاهای طبیعی را به حال خود رها کنند. دیوید زلنر، نویسنده فیلم، به خانواده ساسکوچ آنقدر می دهد که بدون عوامل انسانی کنار بیایند، اما بدون شک نفوذ ما در فضای آنها احساس میشود. برای بسیاری از ما، داستان آنها ممکن است برای تصور زنده ماندن با توتهای پیدا شده و رودههای ماهی تازه تخیلی به نظر برسد، اما در هسته آن، مبارزه برای زنده ماندن، یافتن همراهی، و حفظ امنیت خانواده، مبارزاتی بسیار قابل ربط است. خوب، وقتی لباس های مبهم را پشت سر گذاشتید و یک کلمه قابل تشخیص برای زمان اجرا به زبان آورید.
اما برای پذیرفتن قبیله ساسکوچ کمی تعلیق ناباوری لازم است، و برخی از جنبه های احمقانه فیلم برای من برای ماندن در حالت متفکرانه اش زیاد شد. برای درک بهتر آنچه که زلنرها روی پرده آوردند، یک نمایش دوم طول کشید، اما برای برخی، این ممکن است برای عبور از برخی از یادداشتهای عجیب تر فیلم کافی نباشد. “Sasquatch Sunset” پروژه ای بسیار جاه طلبانه است که با واقعیت و خیال، آشنا و ناآشنا دست و پنجه نرم می کند تا احساسات و اشتیاق ما به زیبایی طبیعی را از طریق کار چهار بازیگر با لباس هایی بسیار ناراحت کننده تحریک کند. با این حال، یک نکته جدید در این مشاهده پاگنده وجود دارد که ممکن است کنجکاوی فرد را تحریک کند، حتی اگر قرار نباشد باورپذیر باشد.