فیلم اکشن علمی تخیلی ضد پلیسی جف چان فیلم کد 8 که در بهار 2020 اکران شد، به تهیه کنندگی و بازی پسرعموهای رابی و استیون آمل، علیرغم مضامین به موقعش، بیشتر زیر رادار پرواز کرد. اگرچه یک سریال دنباله دار با فروپاشی Quibi از هم پاشید، این فرنچایز با دنباله ای با پشتیبانی نتفلیکس جان تازه ای پیدا کرد. مانند نسخه قبلی خود، «کد 8: قسمت دوم» از مفهوم علمی تخیلی عالی خود برای انتقاد از خشونت فزاینده دولت پلیسی نظامی شده، به ویژه در عصر نظارت استفاده می کند.
داستان پنج سال پس از وقایع فیلم اول، رابی آمل نقش کانر را بازی می کند، یک کلاهبردار کوچک که تازه از زندان بیرون آمده است. استفن آمل نقش گرت، سلطان مواد مخدر را که کانر در تلاشی بد برای نجات مادر در حال مرگش با او شریک شد، بازی می کند. هر دو مرد قدرت هستند، عنوانی که به 4 درصد از جمعیت خیالی لینکلن سیتی داده می شود که دارای ابرقدرت هستند. با این ساکنان به عنوان شهروندان درجه دوم رفتار می شود، در فقر نگهداری می شوند و به شدت تحت نظارت پلیس قرار می گیرند.
فیلم اول به این موضوع پرداخت که چگونه این واقعیت بیحقوق، بسیاری از افراد «قدرتمند» را مجبور کرد که یا تواناییهای خود را پنهان کنند یا برای زنده ماندن به زندگی جنایی روی آورند. همچنین از قدرت آنها برای ایجاد یک داروی اعتیادآور به نام Psyke استفاده شده است که از طریق مایع نخاعی آنها به دست می آید. قاچاق و معاملات با پلیس فاسد انجام می شود.
در آن فیلم، داستان کانر با افسر خوش قلب پارک (سونگ کانگ) برخورد کرد که چشمانش به فساد ذاتی در سیستم پلیسی که در آن خدمت می کرد باز شد. “قسمت دوم” به دنبال بررسی بیشتر این فساد از طریق گروهبان جاه طلب “شاه” کینگستون (الکس مالاری جونیور) است که یک برنامه رباتیک جدید K9 (که آشکارا الهام گرفته از سگ های ربات وحشتناک پلیس نیویورک است) را برای جایگزینی رباتیک خشن تر ایجاد کرده است. نگهبانان» که در فیلم قبلی به طور بی رویه می کشتند. او همچنین در تجارت Psyke نیز دست دارد.
کینگ تلاش میکند تا پلیسهای روبات K9 را از طریق یک مهمانی بلوک به جامعه جلب کند و آنها را با واحدی به نام پایپر آشنا کند. اگرچه K9s طوری طراحی شدهاند که وقتی یک واحد یکی از تاراک (سامی آزرو)، دوندههای گرت را میکشد، نه آسیبی، طراحی شدهاند، ما به سرعت میبینیم که واقعاً یک افسر انسانی میتواند به آنها دستور کشتن بدهد. پاوانی (سیرینا گولامگاوس) خواهر چهارده ساله تارک نیز همینطور است. یک مبدل، Pavi میتواند واحد K9 را مختل و غیرفعال کند، و ویدیوی جنایتآمیز آن را مخابره کند و ثابت کند که پلیس در مورد راهحل غیرخشونتآمیز خود برای حفظ صلح در شهر لینکلن دروغ گفتهاند.
البته، این بدان معناست که کینگ می خواهد او را بمیرد و کانر باید با گرت متحد شود تا او را ایمن نگه دارد. چرخشها و چرخشهای بیشتری وجود دارد، زیرا گرت همچنان به تلاش برای بازی در هر دو طرف بین تجارت مواد مخدر، کمک به جامعهاش و دور نگه داشتن پلیسها ادامه میدهد. اگرچه افسر پارک درگیر در این قسمت ظاهر نمی شود، شریک او افسر دیویس (آرون آبرامز) ظاهر می شود. نقش او در اینجا عمیقاً نوشته شده است و قرار گرفتن او به عنوان متحد کانر و شریک، پیامی متفاوت از نظر فیلم درباره پلیس میفرستد. آیا این موردی است که یک سیب بد سیستم را لکه دار می کند یا کل سیستم غیرقابل جبران است؟ از آنجایی که فیلم به سمت اوج اجتناب ناپذیر خود پیش می رود، پاسخ این سوال همچنان نامشخص است.
بخشی از مشکل این است که طرح داستان به اندازه فیلم اول که فقط توسط کریس پاره نوشته شده بود فشرده نیست. در اینجا او اعتبار نوشتن را با چان، شرن لی و جسی لاورکامب به اشتراک می گذارد، و ممکن است آشپزهای زیادی در آشپزخانه وجود داشته باشد. با این حال، دنیای بصری چان همچنان تیز است. کل فیلم حال و هوای بزرگ و فرسوده ای از کمربند زنگ زده است، از مرکز اجتماعی مخروبه که در آن کانر به عنوان سرایدار کار می کند تا غذاخوری چرب که در آنجا با گرت ملاقات می کند. اینجا همه چیز خاکستری و سرد و تاریک است.
سکانسهای اکشن جذاب، اما سرگرمکننده باقی میمانند، و هر دو آمل عمیقاً به آن متعهد هستند، زیرا آنها به میل خود اجسام را حرکت میدهند یا با جدیت کامل از قدرت رعد و برق استفاده میکنند. یکی از سکانسهایی که دارای قدرتی به نام تامرا (جسیکا آلن) است که میتواند خاطرات را پاک کند، از نظر خلق و خو و تنش بسیار برجسته است. رئیس کانر، مینا (جین یون)، که می تواند گلوله ها را دفع کند، نیز یک بازیکن جدید است.
متأسفانه، جایی که فیلم اول تعادل سالمی بین طرح دزدی خود و لحظات انسانی بین کانر و مادرش پیدا کرد، به نظر می رسد «قسمت دوم» نمی تواند زمانی را برای نشستن با این شخصیت ها پیدا کند تا ما به آنها و شخصیت ها اهمیت دهیم. زندگی هایی که آنها سعی می کنند علیرغم این همه پلیس سنگین داشته باشند. هر مکالمه ای در خدمت نقطه طرح دیگری در اینجا است، یک قطعه توضیح در آنجا. برادران تمام تلاش خود را می کنند تا به روند کار عمق دهند، اما زمان کافی برای نفس کشیدن شخصیت ها به آنها داده نمی شود. چرخشی به سمت پایان در مورد کینگ از ناکجاآباد بیرون میآید، و نقد اضافهتری از همسانسازی در جامعه را آشکار میکند که ای کاش قبلاً به طور کامل کاوش میشد.
اگرچه تحسین برانگیز است که «کد 8: قسمت دوم» قصد دارد دولت پلیسی نظامی شده و خود فیلمهای کوپاگاندا را به چالش بکشد، سکانس پایانی آن به این ایده بستگی دارد که افشای فیلمهای لعنتآمیز از فساد و خشونت مورد تایید دولت در واقع میتواند منجر به مجازات شود. افسران درگیر و اصلاحات در خود سیستم. اگر چهار سال گذشته چیزی به ما یاد داده است، این است که هیچ یک از این چیزها درست نیست. نمیدانم در مورد وضعیت خود جهان یا کیفیت فیلم، باورنکردنیترین چیز این است که یک شهر پول پلیس خود را به نفع یک مرکز اجتماعی کاهش دهد. من نمی دانم. شاید این فقط نوعی داستان تخیلی امیدوارکننده باشد که ما در حال حاضر به آن نیاز داریم.