کتاب این خانه از آن من است رمانی است دربارهی جنگ، مهاجرت، غربت و خانواده. دورته هانزن در اولین رمانِ خود، احساساتِ عمیق و انسانی را در قالب روایتی غیرخطی از زوایای دید مختلف به نمایش میگذارد. این رمان، ماجراهای زندگی دو زن را در خانهای قدیمی در یک مزرعه روایت میکند. آنها طیِ این همزیستی به نقاط اشتراکی میرسند و مفهوم خانواده را از نو تعریف میکنند. این کتاب مفتخر به راهیابی به فهرست نهاییِ جایزهی بینالمللی دوبلین شده است. در این پست به نقد و بررسی کتاب این خانه از آن من است می پردازیم.
نقد و بررسی کتاب این خانه از آن من است
کتاب این خانه از آن من است (This House Is Mine) دربارهی دو زن است که تجربهی زیستِ مشترکشان در یک خانه، آنها را به هم پیوند میدهد. این اثر، اولین رمانِ دورته هانزن (Dorte Hansen) و یکی از پرفروشترین رمانهای آلمانی به حساب میآید. روایتِ غیرخطی و زاویهدیدهای چندگانه از ویژگیهای اثر پیشِ روست. نویسنده هنرِ خود را در زمینهی شخصیتپردازی و دیالوگنویسی به نمایش میگذارد و عمیقترین مضامینِ احساسی را با چاشنی طنز به تصویر میکشد.
ورا اکهوف، کودکی پنجساله، به همراه مادر خود، به روستای آلتلاند مهاجرت میکند. آنها برای فرار از جنگ در آلمان شرقی، به این روستا پناه آوردهاند. شصت سال میگذرد و اینبار ورا از مهمانانی غریبه در خانهی خود میزبانی میکند. این درحالی است که خود ورا هنوز در آنجا احساس بیگانگی میکند. مهمانانِ او نه بهعلت جنگ، بلکه برای فرار از زندگی شهری به آلتلاند پناه آوردهاند. تقابلِ زندگی شهری و مدرن با زندگی روستایی، یکی از مضمونهایی است که کتاب این خانه از آن من است به آن میپردازد.
مهمانهای ورا اکهوف، خواهرزادهاش، آنه و پسرِ کوچکش هستند. آنه پس از جدا شدن از شوهرش، زندگی در هامبورگ را تاب نیاورده؛ پس تصمیم میگیرد نزد ورا در روستای آلتلاند بیاید و آرامش خود را بازیابد. ورا هیچ آشنایی و شباهتی با آنه احساس نمیکند و از آمدنِ او خوشحال نیست، اما بههرحال به تقسیم کردن خانهاش با او راضی میشود. زندگی این دو زنِ قوی و متفاوت در یک خانه، کمکم آنها را به اشتراکاتی میرساند. آنها بهطرزی باورنکردنی چیزی به دست میآورند که هرگز نیازش را احساس نمیکردند: یک خانوادهی واقعی.
ذهن خواننده تا مدتها پس از اتمام کتاب این خانه از آن من است، درگیر خواهد ماند. این رمان تقابلِ دغدغههای زندگی مدرن و زندگی روستایی را به تصویر میکشد. این اثر زندگی سه زنِ متفاوت از سه نسل را روایت میکند که در تلاشند خانهی قدیمیِ آلتلاند را به خانهی خود بدل کنند و راه خود را بیابند. میتوان گفت خانه در این داستان، بهاندازهی شخصیتها تأثیرگذار و پیشبرنده است و نسبتِ آدمها را با یکدیگر تعیین میکند؛ خانه گاه پناهگاهی است ایمن و گاه خود به عامل سرگردانی تبدیل میشود.
انتشارات ققنوس اقدام به چاپ و نشر کتاب این خانه از آن من است با ترجمهی فاطمه اتراکی کرده است.
جوایز و افتخارات کتاب این خانه از آن من است
نامزد جایزهی ادبیات اروپا (2017)
راهیابی به فهرست نهاییِ جایزهی ادبی دوبلین (2018)
نکوداشتهای کتاب این خانه از آن من است
مضامین کتاب دورته هانزن با توجه به بحرانِ پناهندگی و واکنش منفی به مهاجران، تحسین برانگیز است. این رمان بهطرز شگفتانگیزی در آغاز گوتیک است و سپس به درامی خانوادگی و طنزی اجتماعی بدل میشود. (نیویورکتایمز)
داستان رمانِ هانزن از سال 1945 آغاز میشود و تا هفتاد سال بعد ادامه مییابد. این اثر ادبی پیشرفت زنان در طول تاریخ و بار سنگینی که به دوش میکشند را بهخوبی نشان میدهد. (پابلیشرز ویکلی)
کتاب این خانه از آن من است با ترکیبِ مضامین تلخ با طنز، مفهوم خانه و خانواده را به تصویر میکشد. (بوکلیست)
دورته هانزن ضمنِ به تصویر کشیدنِ تضادهای زندگی شهری و روستایی، روابط خانوادگی را به چالش میکشد. او همچنین عشق را میان مادران، پسران، ناپدریها، عاشقان و دوستان بررسی میکند. (Library Journal)
یک رمان زیبا و عمیق دربارهی خانوادههایی که در آنها به دنیا آمدهایم و خانوادههایی که میسازیم. (تاتیانا سولی)
عمیق و درعینحال سرگرمکننده. (Die Zeit)
ترکیبی پویا از طنز و مالیخولیا. (اریکا سویلر)
کتاب این خانه از آن من است برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان به هواداران ادبیات آلمان پیشنهاد میشود. همچنین طرفداران ادبیات رئالیستی و علاقهمندان به موضوعِ جنگ از مطالعهی کتاب این خانه از آن من است لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب این خانه از آن من است میخوانیم
کلهی موقرمزش را کرد توى اتاق بازى. لئون داشت تنهایى لگو بازى مىکرد، لباس پوشیده و آماده شده بود. مربى، درحالىکه زیر میز غذاخورى را جارو مىکرد، ابروهایش را بالا داد و به آنه سلام کرد. عادت کرده بود بهجاى عذرخواهى جملهی «عصر خوبى داشته باشید» را در سالن بشنود. آنه لئون را مثل بمب ساعتى که هر لحظه ممکن است منفجر شود کشید و بهسرعت بیرون برد.
براى لئون یک نانک و براى خودش کاپوچینویى در لیوان کاغذى خرید و کالسکه را بهطرف پارک فیشر هدایت کرد، بعد راهش را به سمت محل اجتماع مادران نمونهی اهل اوتنزن کج کرد، آنهایى که هر روز از آپارتمانهاى قدیمىشان بیرون مىآمدند تا بچههایشان را به هواخورى ببرند، خریدهایشان از سوپرمارکتهاى محصولات ارگانیک را در چرخهاى خرید استاندارد حمل مىکردند، لیوان قهوهیشان را در دست مىگرفتند و در آغوشىهایى از جنس پشم خالص گوسفند بچهی کوچکى داشتند که بستهی خوراکى حاوى غلات در دست داشت.
فکر مىکرد این موضوع هم مثل هر چیز دیگرى در زندگىاش یکجورهایى تصادفى بوده: مادر شدن در محلهی شلوغ یک کلانشهر.
بعدازظهر سردى بود، آسمان همچون سنگى خاکسترى بود و خیلى نمىتوانستند در پارک فیشر، که مادرها به آن فیشى مىگفتند، بمانند ولى لئون بعد از گذراندن تمام ساعات صبح در مهدکودک نیاز به هواى تازه داشت.
فهرست مطالب کتاب
1: درختان گیلاس
2: فلوت سحرآمیز
3: ماندن
4: نجارى نفیس
5: فیلم صامت