نقد و بررسی کتاب شب‌ های بی‌ خوابی

237
0
نقد و بررسی کتاب شب‌ های بی‌ خوابی

الیزابت هاردویک در کتاب شب‌های بی‌خوابی، ترکیبی متفاوت و یکتا از خاطرات، داستان‌ها، جستارها و رؤیاهای خود را ارائه کرده است. این رمان واقع‌گرایانه، تصویری صادقانه و درگیرکننده از زنانگی در قرن بیستم را ترسیم می‌کند که در کنار شخصیت‌پردازی و توصیفات دقیق الیزابت هاردویک، هر خواننده‌ای را جذب خود می‌کنند و به فکر فرو می‌برند. در این پست به نقد و بررسی کتاب شب‌ های بی‌ خوابی می پردازیم.

نقد و بررسی کتاب شب‌ های بی‌ خوابی

الیزابت هاردویک (Elizabeth Hardwick) نویسنده و منتقد ادبی آمریکایی است که یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات آمریکا در قرن بیستم به‌شمار می‌رود. او به همراه همسرش رابرت لاول و چند نویسنده‌ی دیگر، در اعتراض به کیفیت پایین مطالب و مقالاتِ نشریه‌ی «نقد کتاب نیویورک تایمز»، نشریه‌ی «نقد کتاب نیویورک» را راه‌اندازی کردند که در مدت کوتاهی محبوبیت زیادی در بین خوانندگان آمریکایی پیدا کرد. الیزابت هاردویک در کنار نقد کتاب، به نوشتن داستان نیز می‌پرداخت که کتاب شب‌های بی‌خوابی (Sleepless Nights) از آن جمله است. او در این کتاب، به زندگی گذشته‌ی خود با حسرت نگاه می‌کند و وقایعی که از سر گذرانده است را به یاد می‌آورد؛ اما این کتاب، تنها یک سرگذشت‌نامه و خاطرات نیست؛ بلکه الیزابت هاردویک زندگی خودش را مبنایی برای پرورش داستانی جذاب و واقع‌گرایانه کرده است تا نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و فقری که مشاهده کرده بود را نشان دهد.

شخصیت نقش اول کتاب شب‌های بی‌خوابی، هم‌نام با خودِ نویسنده است و در پنجاه سالگی، خاطرات خود از گذشته‌ی پُرفرازونشیبش را به یاد می‌آورد. در این خاطرات، افراد و شخصیت‌هایی هستند که الیزابت سال‌ها آن‌ها را می‌شناخته است و برخی دیگر زنده نیستند. او با به یاد آوردن این خاطرات، تلاش می‌کند بفهمد از زندگی‌اش چه درس‌هایی را آموخته است.

الیزابت در خانواده‌ای با 9 فرزند متولد شده بود که در ایالت کنتاکی زندگی می‌کردند و به اسب‌سواری علاقه‌ی ویژه‌ای داشتند. در حقیقت، علاقه‌ی خانواده‌ی او به اسب‌سواری تا آنجا بود که دو برادر الیزابت در اطراف مسیر مسابقه در سانحه کشته شده بودند. در همان صفحات اول کتاب شب‌های بی‌خوابی متوجه می‌شویم الیزابت رابطه‌ی پیچیده‌ای با خانواده‌ی خود داشته است و هنوز هم نتوانسته است مادر واقعی‌اش را بشناسد.

کتاب شب‌های بی‌خوابی، برخوردها و مواجهات الیزابت با کمونیست‌های جوان آمریکایی را توصیف می‌کند که نمی‌توانند او را از درستی ایده‌های‌شان متقاعد کنند. یادآوری این کمونیست‌ها و رابطه‌ای که الیزابت با آن‌ها برقرار کرده بود، او را به یاد روابط عاشقانه‌اش و زندگی‌اش در هلند می‌اندازند. سفر‌ها و دوستی‌های پیش‌بینی‌نشده‌ی الیزابت، همه در ذهنش زنده می‌شوند و او را درگیر این سؤال می‌کنند که هر فرد چه چیزهایی را باید به یاد داشته باشد و چه چیزهایی را فراموش کند؟

کتاب شب‌های بی‌خوابی توسط فرزانه دوستی ترجمه شده و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است.

نکوداشت‌ های کتاب شب‌ های بی‌ خوابی

مجموعه‌ای از تصاویر و خاطرات زودگذر که با هوش سرشار و نثر زیبای الیزابت هاردویک به هم متصل شده‌اند. (سالی رونی، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس ایرلندی)
یک رمان خودزندگی‌نامه‌ای خیره‌کننده، پیچیده، تکه‌تکه و تاریک. (Kirkus Reviews)
کتاب شب‌های بی‌خوابی برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستان‌ها و رمان‌های زندگی‌نامه‌ای علاقه دارید و یا اگر از خواندن داستان‌های واقع‌گرایانه و رئالیستی لذت می‌برید، خواندن کتاب شب‌های بی‌خوابی به شما توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب شب‌های بی‌خوابی می‌خوانیم

آنجا در هتل شویلر واقع در خیابان چهل‌وپنجم غربیِ شهر زندگی می‌کردم، با جوان لپ‌گلیِ اهلِ کنتاکی که یک‌عمر بود همدیگر را می‌شناختیم. رفاقت ما به خشونت درآمیخته بود و به‌اندازۀ هر زوج عادی دیگری وسواسی، عیب‌جو، حسود و قسی‌القلب بودیم. برآشفتن، به‌هم کوبیدن درها، سکوت‌، پنهانکاری. هرکداممان برای آن ‌دیگری بدل شده بود به منبعی برای بدگویی و گله‌وشکایت. به‌ر‌غم گرایشِ او، حکایت ما شبیه ماجرای هر زن‌ و مرد دیگری بود و خوب که گوش می‌دادید احتمالاً صدای تنافر ژنتیکی ما دو نفر را می‌شنیدید که درست مثل زوزه‌های زناشویی از سمت حیاط بلند می‌شد یا از طرف پله‌های اضطراری به هر سو راه پیدا می‌کرد.

مکان‌های اشتراکی، مشاعاتی که در این هتل‌ها با چنان سازوکارِ بدیعی ساخته شده که می‌تواند از غریبه‌ها تصویری ساختگی از یک خانواده بسازد و خانواده‌ای را به چند غریبه تبدیل کند. همۀ این فضاهای مشترک برای ما معنای «زندگی مشترک» داشت و بااین‌حال، این دوستی‌ آزارنده هر صبح‌ می‌شکفت و به شب نکشیده می‌پژمرد، زمستان‌ها چروک برمی‌داشت و بار دیگر در بهار گل می‌داد.

اغلب اوقات همان‌طور درازکش بیدار می‌ماندم ‌و از دست بعضی کارهای ج. حرص می‌خوردم. اجبار او به تمیز و مرتب بودن گاهی خونم را به جوش می‌آورد، انگار‌نه‌انگار که داشتن چنین عاداتی حق او بود، انگار سمی خطرناک بود که حیاتم را تهدید می‌کرد، مثل تراوش آهستۀ گاز از اجاق‌گازِ هتل.

امتیاز این مطلب
محسن دادار
نوشته شده توسط

محسن دادار

کارشناس سئو و تحلیل ارزهای دیجیتال ؛ علاقه مند به تکنولوژی و اخبار روز دنیای فناوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس