طرفداران فیلمهای B، هیولاهای لاستیکی و نسخههای پشتی سریال Weird War Tales میخواهند «The Lair» را ببینند، یک هیبرید ترسناک/اکشن به اندازه کافی خوب که هیولایی درنده را روی گروهی از سربازان انگلیسی و آمریکایی مستقر در مدرن میخواند. -روز افغانستان. بررسی فیلم لانه را در ادامه بخوانید.
«لانه» بخشهای کیفی برخی از طرفداران ژانر را بررسی میکند، تا حدی به لطف مهارت نیل مارشال، نویسنده/کارگردان، در این فیلم خشونتآمیز، بازیگر فیلمهای جنگی پس از اسپاگتی وسترن، و نگاه کلی به فیلمسازی اکشن، از طراحی رقص گرفته تا نورپردازی خلق و خو همچنین برخی از دیالوگهای کوچک و اجراهای چوبی در سرتاسر و برخی صحنههای ترسناک با گروهی نامشخص از سربازان متخاصم افغان وجود دارد. خوشبختانه، آنچه مارشال («نزول»، «حساب») و همکار نویسنده/ستاره/همسرش شارلوت کرک در اینجا دریافت میکنند، بیشتر از آنچه که نمیگیرند، اهمیت دارد، بهویژه با توجه به یک اجرای مکمل شگفتانگیز و جذاب.
«لانه» با چشمنوازترین و دراماتیکترین صحنههایش آغاز میشود: کاپیتان نیروی هوایی سلطنتی سینکلر (کرک) بدون اخطار یا پاکسازی غیرضروری روایی، بهسرعت توسط جنگندههای افغان از آسمان شلیک میشود. جانسون (الکس مورگان) یکی از هموطنان RAF هنگام تلاش برای نجات سینکلر می میرد. قبل از مکث کوتاهی می گوید: «ببخشید…». “برای ناراحتی.”
سپس سینکلر از دست مهاجمان خود به پناهگاه متروکه ای فرار می کند که حاوی هیولای دندانه ای است که به طور قابل درک در پوسترها و تبلیغات این فیلم دیده می شود. این یک هیولای تمیز و مرتب است، حتی اگر به نظر نمی رسد که یک دست و پا قیمت داشته باشد (در زندگی واقعی)، و همچنین ممکن است محصول آزمایش روسیه (در فیلم) باشد، زیرا پناهگاهی که از ویژگی های آن فرار کرده است. برخی از هشدارهای تزئینی سیریلیک نکته ویژه: “باز نکنید.”


سینکلر روسی نمیخواند و صحبت نمیکند، اما کبیر (هادی خانجانپور)، یک سرباز دلسوز افغان، میخواند. او به همراه سینکلر به یک پایگاه نظامی در همان نزدیکی تگ میکند، جایی که زخمهای مربوط به آنها درمان میشود و برخی اطلاعات پنهانی برای آشنایی با شما رد و بدل میشود. سینکلر همچنین سعی میکند به سرگرد روی فینچ (جمی بامبر) و گروه سهام ناراضیاش، مانند اورت (مارک آرندز)، تازهکار، و لافایت (کیبونگ تانجی)، کلپتو، هشدار دهد.
اما فینچ و تیمش، که شامل سه بریتانیایی نیز میشود به رهبری گروهبان بینظیر اسوالد جونز (لئون اوکندن)، به هیولاها اعتقادی ندارند و همچنین چیزی در مورد پایگاه روسی که سینکلر به تازگی از آن فرار کرده است، نمیدانند. شاید همش توهم داشت؟ کبیر مخالف است و در مدت زمان کوتاهی، هیولا نیز مخالف است، که بر روی گروه فینچ فرود می آید و کارهای کوتاهی از آنها می سازد. در همین حال، سربازان افغانی اطراف هنوز مسلح، نزدیک و ناراضی هستند.
بیشتر لذت شما از «لانه» بستگی به احساس شما نسبت به اجراها و دیالوگهای آن دارد، زیرا بسیاری از فیلم همان کلیشههای فیلمهای جنگی و ترسناک را تکرار میکند که قبلاً تا زمانی که جان کارپنتر و شرکت با آنها درگیر شدند، تکرار میشد. هم در «حمله به حوزه 13» و هم در «چیز». سینکلر حتی به گروه فینچ به عنوان «دوجین کثیف» اشاره میکند و پاسگاه او با یک تابلوی شیک نشان داده شده است که روی آن نوشته شده است: «به فورت آپاچی خوش آمدید». این تماسها لزوماً قاتل خلق نیستند، اما ارائه خط بیتفاوت کرک و ارائهی علامت بهعنوان پانچ لاین ممکن است چنین باشد. و تا آنجایی که زینگرها میگویند، «بتر کن، پسر عوضی» (به زبان فینچ) قابل ستایش یا تاسف نیست.
واقعاً، اجراهای فیلم بزرگترین مانع بالقوه است، زیرا آنچه مارشال و علاقهمندان به این ژانر میدانند، در حال حاضر، در مورد «لانه» یک کلاه قدیمی است. (هواداران «سربازان سگی» قطعاً باید به دنبال «لانه» باشند.) اما فیلمسازی اکشن، از تعقیب و گریز بینالمللی تا مبارزه با رقص، خوب به نظر میرسد، و همینطور هیولا و قربانیان عملاً تحت تأثیر آن.
اکثر بازیگران گروه مارشال به اندازه کافی به نشانه های خود ضربه می زنند. تفاوتی بین بازی ناصاف و بد وجود دارد و خانجانپور با چرخش شکننده اما پرطنین خود در نقش کبیر این را ثابت می کند. خانجانپور به شما این باور را میدهد که حتی پشت یک زوزهکش، یک آدم ترسیده و مصمم وجود دارد که میگوید: «این یه جورایی بود!» من تا زمانی که خانجانپور روی پرده سینما بود به او اعتقاد داشتم، و این در فیلمی که خارجیای مانند کبیر باید نقش انسانی این تمرین ژانر آشنا را تثبیت کند، بسیار تاثیرگذار است.