عنصر فیلم ترسناک حتی قانعکنندهترین بخش فیلم ترسناک Departing Seniors نیست. هیچ تنش واقعی در این معمای قتل وجود ندارد (یا معمایی زیاد، برای این موضوع)، کشتارها هوشمندانه نیستند، و در نهایت این قسمت از داستان به احساس کاملا غیرضروری ختم می شود.
جذاب تر در اولین فیلم بلند سینمایی کلر کونی، توانایی روانی ناخواستهای است که قهرمان نوجوان ما کشف میکند که دارد. خاویر (ایگناسیو دیاز-سیلوریو) عجیب و غریب، مکزیکی-آمریکایی رانده شده، طبق معمول از پلههای مدرسه پایین میآید، در حالی که جوکها او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند، و از یک ضربه جدی روی سرش رنج میبرد. وقتی او در بیمارستان به هوش می آید، متوجه می شود که می تواند گذشته یا آینده افراد را فقط با لمس کردن آنها یا حتی تماس با چیزی که آنها لمس کرده اند ببیند. این دقیقاً اطلاعاتی نیست که او در مغزش به آن نیاز دارد، به خصوص زمانی که یک قاتل در روزهای قبل از فارغالتحصیلی غوغا میکند و متوجه میشود که هیچ کاری برای متوقف کردن خونریزی انجام نمیدهد.
فیلمنامه نویس خوزه ناتراس با این نکته داستانی به شدت از “The Dead Zone” استیون کینگ وام گرفته است، اما آن را از طریق منشور خودآگاه این محیط دبیرستانی به تصویر می کشد که تا حدودی حس طنز تازه ای به آن می دهد. دیاز-سیلوریو در نقش خاویر بسیار دوستداشتنی است: زودباور و نسبت به حماقتهای اطرافش باور ندارد. او با آیرون روچ به عنوان تنها دوستش، بیانکا، شیمی پر جنب و جوش و بی احترامی دارد. روچ چنان حضور درگیرکنندهای دارد و با شوخیهای باهوش و بیافاف بهگونهای است که شما را وادار میکند کاش شخصیتهایش چیزهای بیشتری وجود داشت. همانطور که پیش میآید، تمام دلیل وجودی او این است که خاویر را در شهر ببرد و به او کمک کند تا مشکلاتش را برطرف کند.
خاویر همچنین با پسر خوش تیپ جدید، ویلیام (رایان فورمن) لاس زدن شیرینی ناخوشایند دارد. ویلیام بهعنوان یک دانشآموز دبیرستانی همجنسگرا – و یک گروه موسیقیدان، در سطوح مختلف با خاویر همدردی میکند و با او ارتباط برقرار میکند، اما اتفاقاً در لحظههای مناسب و مناسب در اطراف است. دیگر شخصیتهای کلیدی مکمل، از جمله ورزشکاران متخاصم و تمام ستاره مدرسه (کامرون اسکات رابرتز و ساشا کوزنتسوف)، دختر بدجنس (میزی مرلوک) و معلم انگلیسی مهربان (یانی گلمن) ترسیم شدهاند. درخواست هک شده او از «بولر؟ بولر؟» وقتی هیچ یک از دانشآموزانش در کلاس به او پاسخ نمیدهند، حتی برای قهقهه تشخیص هم خوب نیست.
همه اینها انواع و اقسام آشنا هستند، و فیلم سالمندان در حال خروج کمهزینه زندگی تازهای در آنها دمیده نیست. با این حال، بخشهای دیگر داستان، از جمله جزئیات کشتار در استخر که فیلم را باز میکند، کم یا بیمعنی است. چطور ممکن است وقتی یک قتل در محوطه دانشگاه اتفاق میافتد، هیچ کس عصبانی نشود؟ چرا پدر خاویر تقریباً به طور کامل در این فیلم غایب است، از جمله در بیمارستانی که برای اولین بار قدرت های خود را در آنجا کشف کرد؟ چرا هیچ حروفی روی ژاکت های نامه نگار جوک ها وجود ندارد؟
اگر کاردستی نمایش داده شده مهارت بیشتری داشته باشد، یا اگر قدم زدن با تعلیق تر باشد، ممکن است این حرکات قابل تحمل تر باشد. کیفیت صدا اغلب ناسازگار است و برخی از دیالوگ ها به عنوان کوچک ثبت می شوند. اما همه چیز به یادداشتی ختم میشود که نشان میدهد قاتل نقابدار در این مدرسه ویران نشده است، بنابراین شاید این شانس وجود داشته باشد که همه بار دوم آن را درست انجام دهند.