کتاب 30 روز تألیف مارک رکلاو با ارائهی نکات و تمرینهایی کاربردی به شما میگوید چگونه میتوانید باعث تغییر و رشد زندگی خود شوید. نویسندهی این کتاب معتقد است که شادی شما تنها به خودتان بستگی دارد و نه هیچکس دیگر؛ او به شما میآموزد که چگونه با انجام اقدامات روزانهی مستمر و خلق عادات جدید به اهداف خود در زندگی دست یابید. این اثر در فهرست پرفروشترینهای آمازون قرار گرفته است. در این پست به نقد و بررسی کتاب 30 روز می پردازیم.
نقد و بررسی کتاب 30 روز
تابهحال از خود پرسیدهاید که از زندگی چه میخواهید؟ معنای موفقیت و خوشبختی از دیدگاه شما چیست، ثروت یا آرامش؟ اکنون به محیط پیرامون خود نگاه کنید؛ به شرایط فعلی زندگیتان، شغل، جایگاه اجتماعی، وضعیت جسمانی و روحی، معاشرت با دوستان و آشنایانتان فکر کنید. حال به درون خود بنگرید. آیا احساس رضایت دارید؟ مارک رکلاو (Marc Reklau) در کتاب 30 روز (Days 30) درهای جدیدی را به روی شما باز میکند مبنی بر اینکه موفقیت و خوشبختی چیزی نیست که در بیرون به دنبال آن باشید، بلکه در درون خودتان است.
بسیاری از کارشناسان حوزهی موفقیت معتقد هستند که زندگی بشر را عادتهای او میسازد و این عادتها بهتدریج شخصیت و منش او را شکل میدهد. بسیاری از ما دلیل موفقیت افراد را در زندگی به تقدیر، سرنوشت، شانس و معجزه ربط میدهیم. اما این کتاب به شما میگوید که هر اتفاقی را که برایتان میافتد، خود شما آگاهانه یا ناآگاهانه خلق کردهاید و این اتفاقات هیچ ارتباطی به سرنوشت و تقدیر ندارد.
مارک رکلاو در کتاب 30 روز به مخاطبانش یادآوری میکند که شما خودْ معجزهی زندگیتان هستید و میتوانید تکتک لحظات و روزهای زندگی خود را کنترل نمایید. زندگی کنونی هر فردی حاصل انتخابهای خود او است. ذهن شما بهقدری قدرتمند است که میتوانید هر لحظهی زندگی خود را با افکار، باورها و انتظارات خود خلق نمایید و به هرچه که میخواهید، دست پیدا کنید.
نویسنده در اثر حاضر تمرینها و روشهای کاربردی و مفیدی را به شما معرفی میکند که با تکرار مداوم و اجرای همیشگی آنها میتوانید زندگی خود را بهبود بخشید و به موفقیت و اهداف خود در زندگی دست یابید. شما میتوانید با انجام کارهای کوچک بهطور مداوم و در طول زمان، به نتایج بزرگی در زندگی دست پیدا کنید.
انتشارات یوشیتا کتاب 30 روز نوشتهی مارک رکلاو را با ترجمهی فهیمه قاسمی برای علاقهمندان حوزهی موفقیت و خودسازی منتشر کرده است.
نکوداشتهای کتاب 30 روز
کتاب 30 روز را دوست دارم! انگار با بهترین دوست خود صحبت میکنید. خواندن آن لذتبخش است. (لیندا جانسون)
کتاب شما عالی است. کتاب شما را باید برای جوانان در تمام مدارس جهان پیشنهاد کرد. (تیتو روجاس، کارگردان تلویزیون)
کتابهای شما در زندگی من بهعنوان یک روانشناس، موفقیتآمیز بوده است. امروز آنها را به بیمارانم توصیه میکنم. (بلن برتران، روانشناس)
کتاب 30 روز شگفتانگیز است، قطعاً کتابیست که زندگی را تغییر و موضوعات زیادی را پوشش میدهد. من به نویسنده بهخاطر کار عالیاش درود میفرستم. ممنون آقا، به نوشتن ادامه دهید و موفق باشید. (لیشرام همنته)
کتاب 30 روز برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به دنبال تغییرات بزرگ و رشد و پرورش خود در زندگی هستید، مطالعهی کتاب 30 روز را از دست ندهید.
با مارک رکلاو بیشتر آشنا شویم
مارک رکلاو (نویسنده، مدرس و سخنران حوزهی روانشناسی موفقیت) در سال 1973 متولد شد. کتابهای او بیش از یک میلیون خواننده را به خود جذب کرده و به بیش از پانزده زبان دنیا ترجمه شدهاند. اغلب آثار این نویسنده جزو کتابهای پرفروش بینالمللی هستند. از میان این آثار میتوان به کتاب «اول عاشق خودت باش» اشاره کرد.
جملات برگزیدهی کتاب 30 روز
فکر کنی که میتوانی یا نمیتوانی در هر صورت حق با توست. (هنری فورد)
جهان برگرفته از تغییر است؛ و زندگی ما را افکار ما میسازند. (مارکوس اورلیوس)
در تاریکترین لحظات است که باید روی دیدن نور تمرکز کرد. (ارسطو اوناسیس)
نه موفقیت، پایان مسیر است و نه شکست، اتفاقی کشنده است؛ تنها نکته مهم شجاعت ادامه دادن است. (وینستون چرچیل)
بیشتر افراد حقیقتاً خواهان آزادی نیستند، زیرا بهای آزادی، مسئولیتپذیری است و آنها از مسئولیت هراس دارند. (زیگموند فروید)
در بخشی از کتاب 30 روز میخوانیم
این یکی از بزرگترین و احتمالاً بهترین ترفندهای مدیریت زمان است که من تاکنون یاد گرفتهام. این کار، زندگی شخصی و حرفهای مرا به شکل خارقالعادهای تغییر داد و استرس محیط کار را به نزدیک صفر رساند! بیشتر استرس کاری من از ضربالعجلها نشأت میگرفت؛ من یا بهتر است بگویم ما به عنوان یک شرکت، همیشه درحال کشمکش بودیم. این وضعیت، روزهایی را که قرار بود برای مشتریان خود محصول ارسال کنیم برای ما به روزهایی بسیار پراسترس و وحشتناک تبدیل میکرد. ما همیشه کار خود را سر موقع یا شاید گاهی چند ساعت دیرتر تحویل میدادیم و من مجبور بودم که مشتریان عصبانی و حتی هیستریک را آرام کنم… تا جایی که بدقولیهای من شروع شد. من به این موضوع پی بردم که بیش از 90% تاخیرهای تحویل محصول فقط به خاطر چند ساعت اتفاق میافتادند، بنابراین از رئیس خود اجازه گرفتم که برنامه تحویل محصول را خودم طراحی کنم و کسی غیر از من نتواند به آن دسترسی داشته باشد.
اگر براساس تولید، تاریخ تحویل محصول پنج آوریل بود، من برای ده آوریل به مشتری قول میدادم. پس اگر محصول را هفت آوریل تحویل میدادیم، به جای مشتری که ما را به پرداخت جریمه و دادگاهی شدن تهدید میکرد، با مشتریانی مواجه میشدم که به خاطر سه روز تحویل زودتر، با تمام وجود از ما تشکر میکردند. طولی نکشید که تأخیر در تحویل محصول از 50 % به نزدیک 0 درصد در سه سال کاهش پیدا کرد. از آنجایی که از اجرای این روش، جواب بسیار خوبی گرفتم، آن را به تمام زندگی خود بسط دادم. وقتی رئیس پروژهای به من میداد که 3 روز زمان میبرد، به او میگفتم که به 5 روز زمان نیاز دارم. اگر پس از گذشت 4 روز آن را به اتمام میرساندم که بسیار برای من خوب میشد و اگر کمی بیشتر زمان میبرد کار خود را به موقع تحویل داده بودم و دیگر مجبور نبودم آخر هفته را در اداره بگذرانم. اگر میدانستم که کار من در اداره بیشتر طول میکشد، به همسرم میگفتم که ساعت 9 شب خانه هستم.