نقد و بررسی سریال سنت X | Saint X

668
0
سریال سنت X

استراحتگاهی سرسبز و عجیب، انبوهی از گردشگران سفیدپوست چشمک زن، و جسد مرده در وسط: با دیدن شباهت‌های بین «نیلوفر سفید» و جدیدترین سریال محدود Hulu، سریال سنت X بخشیده می‌شوید.

بر اساس رمان تحسین شده 2020 الکسیس شایتکین، “قدیس ایکس” روی کاغذ، الگوهای معمولی این نوع داستان را زیر و رو می کند. این نمایش بین داستان غم انگیز دو خواهری که زندگی و زمان از هم جدا کرده اند: یکی در گذشته که به سمت مرگ قریب الوقوع حرکت می کند و دیگری در زمان حال که در تلاش برای عبور از تراژدی گفته شده است.

در سال 2005، آلیسون توماس (دوچوونی غربی، دختر دیوید) و خانواده‌اش از طبقه متوسط ​​به یک استراحتگاه در دریای کارائیب پرواز کردند تا در آفتاب غوطه‌ور شوند، پینا کولاداها و (برای آلیسون) پسران بسیار، مهمان و کارمند، او می تواند قبل از اینکه در پاییز به پرینستون برود، با او کنار بیاید. او به خواهر هفت ساله خجالتی خود، کلر، که به اندازه کافی بزرگ شده است تا خواهر بزرگش را بت کند، در حالی که نسبت به ناتوانی های او نابینا است، می گوید: «این فرصتی است که بتوانیم روی شخص جدیدی امتحان کنیم. اما در آخرین شب قبل از عزیمت، آلیسون ناپدید می شود و مقامات جسد او را چند روز بعد پیدا می کنند.

به زمان حال بریده، و کلر اکنون توسط امیلی (آلیسیا دبنام-کری)، که در نیویورک زندگی می کند و تلاش می کند مرگ آلیسون و طوفان رسانه ای پس از آن را پشت سر بگذارد، می رود. اما شرایط او را در مسیر یکی از دو کارمند استراحتگاه سیاه که مشکوک به انجام این کار بودند (کلایو «گوگو» ریچاردسون از جاش بونزی) قرار داد و وسواس او برای پاسخ دادن بیشتر شد. او اعتراف می‌کند که «تمام دنیا بیشتر از من می‌دانند» درباره قتل خواهرش، و باید بداند واقعاً چه اتفاقی افتاده است.

البته، یکی از جذابیت‌های جذاب کتاب شایتکین این بود که از ارائه آن نوع بسته شدن خودداری کرد. هدف حل قتل آلیسون نبود، بلکه بررسی این بود که چگونه این افراد – نه فقط امیلی/کلر، بلکه ده‌ها نفری که دنیایشان در نتیجه از هم پاشیده شد – در غیاب چنین وضوحی به زندگی خود ادامه می‌دهند. نسخه Hulu، با حسن نیت نویسنده/ای پی/نمایشگر لیلا گرشتاین، ما را به سمت پاسخ بسیار قطعی تری هدایت می کند و در نتیجه بسیار کمتر جالب است.

سریال سنت X
سریال سنت X

این سفر، حداقل، به ما امکان می دهد تا ترکیب غم، وسواس، نژاد، طبقه و ثروت را کشف کنیم، به ویژه با توجه به روش متفاوتی که مرگ آلیسون بر افرادی که در هر دو طرف راز هستند تأثیر می گذارد. زمانی که ما واقعاً طرف داستان کلایو را می‌بینیم بسیار قوی‌تر می‌شود: دوستی مادام‌العمر او با مظنون همکار، ادوین (جیدن الیجا، همچنین عالی)، معاشقه دشوار با مادر فرزندش، سارا (بره فرانسیس)، راه ورود یک استراحتگاه و تربیت سخت مسیحی او با زندگی ای که ممکن است بخواهد در عوض زندگی کند در تعارض است. Bonzie برای تماشا قانع کننده است، چشمان غرق در درد درونی. این کمک می کند که او یکی از معدود بازیگرانی است که بدون درگیری با گریم های دوران پیری (با نگاه کردن به شما، مایکل پارک و بتسی برانت در نقش والدین کلر و آلیسون) به هر دو خط زمانی ادامه می دهد.

ساختار شکسته نیز هیچ لطفی به نمایش نمی‌کند، با صحنه‌هایی که به‌طور تصادفی بین سال‌های 2005 و 2023 به عقب و جلو می‌روند. علاوه بر آن، برخی از فواصل زمانی فلش ‌بک به عواقب فوری ناپدید شدن آلیسون و فلش ‌بک‌های متعدد ادوین و کلایو در دوران کودکی وجود دارد. «Saint X» با این حجم از مواد برای دستکاری و زمان زیادی که در آن نمایش داده می‌شود، واقعاً در نیمه اول خود رنج می‌برد، زیرا مخاطب تلاش می‌کند تا خود را جهت‌یابی کند یا به شخصیت‌های لاغر جلوی خود اهمیت دهد.

در نهایت، “Saint X” مانند نمایشی در مورد امتیاز است، در مورد ضعف ضعیف سفیدپوستان که تا حدودی بیدار شده اند وقتی از مزایای خود آگاه هستند اما به شدت می خواهند خود را از آنها رها کنند. آلیسون پدر و مادرش را در مورد استثمار ذاتی زندگی متوسل می کند، اما به هر حال به سرعت به امکانات رفاهی عادت می کند. کلر به سختی احساس غرور مترقی خود را از نقل مکان به بخش کارائیب شهر نیویورک پنهان می کند، گویی که فتوش کردن محله سیاه پوستان نقش او را در حیثیت بخشیدن به آن جبران می کند.

اما این اکتشافات امتیازات نسبتاً ناچیز هستند و به دلیل زمان طولانی نمایش و تعهد به میزبان شخصیت‌های جانبی آن تکراری‌تر می‌شوند. داستان آلیسون با گروهی از افراد سفیدپوست، جوان و میانسال، تلاقی می‌کند که توجه او را به خود جلب می‌کند، اما نقش کمی در کاراکتر ارائه می‌دهد، در حالی که بازیگران مکمل کلر – همکاران، دوست پسر، درمانگر و غیره – برای او سخنگو هستند. وسواس تک فکری خود سخت است که احساس نکنی ساعت را تمام می کنی و منتظر جواب های نهایی هستی که بیایند یا نیایند. شخصیت ها به اندازه کافی جالب نیستند که بتوان به آن ها توجه کرد.

می‌توانید احساس کنید که عناصری که «قدیس ایکس» را به چنین رمان جذابی تبدیل کرده‌اند، با رویکرد بسیار آرام نمایش، کشیده، صاف و از بین می‌روند. این از نوع سریال‌هایی است که به نظر می‌رسد در حال پر کردن زمان است، و ناامیدانه می‌خواهد آنچه را که می‌توانست یک داستان دو ساعته تنگ و آزاردهنده باشد، به شش ساعت مشقت تکراری تبدیل کند. حتی زمانی که می‌خواهد در پایان جذاب‌تر شود، از نظر سبکی از دیگر تراژدی‌های عشقی محکوم به فنا مانند «مهتاب Moonlight» می‌گذرد، دقیقاً تا یک معاشقه در کنار ساحل که عملاً همان ترکیب‌بندی‌های شات را به عاریت می‌گیرد. در اینجا نورهایی وجود دارد که روایت معمولی زن سفیدپوست در خطر را مورد بازجویی قرار می دهد. فقط برای متمایز کردن نمایش از نمونه‌هایی که در حال پخش است کافی نیست.

امتیاز این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس