هنگامی که یک کتاب داستان آراسته صفحه را پر می کند، موسیقی افسانه ها موج می زند. جنیفر لوپز ستاره با جدیت قانع کننده ای می پرسد: “تا به حال داستان آلیدا و تارو را شنیده اید؟” تصاویر کتاب داستان زمانی زنده میشوند که لوپز اسطوره پورتوریکویی را در مورد عاشقان ستارگانی از قبایل متخاصم روایت میکند که توسط خدایان به یک گل قرمز و مرغ مگس خوار آبی تبدیل میشوند. لوپز که «این من هستم… حالا: یک داستان عاشقانه» را که فیلمی همراه با اولین آلبومش در یک دهه گذشته (همچنین این من هستم… حالا» را نوشت و طرح کرد، از این اسطوره برای ردیابی فراز و نشیب های زندگی خود استفاده می کند. به نظر می رسد که سرانجام، داستان پریان خود را از طریق ملاقات دوباره عاشقانه و ازدواج با بن افلک (که ظاهری بسیار گستاخانه ایجاد می کند که یادآور ظاهر SNL خود در سال 2008 است که کیت اولبرمن را مسخره می کند) پیدا کرده است.
پس از این مقدمه جادویی، داستان به جی لو در پشت یک موتورسیکلت می رسد، در حالی که آن دو در حالی که هر دو از یک منظره زیبای ساحلی کوهستانی می گذرند، چهره اش از سعادت خالص به راننده می رسد. این تا زمانی است که موتورسیکلت تصادف می کند، این دو از هم جدا می شوند و تصویر فرو می ریزد و لوپز را در یک کارخانه قلب استیمپانک آخرالزمانی رها می کند. در اینجا اولین میانآهنگ موزیکال فیلم «قلبها و گلها» را دریافت میکنیم که شعر آن به اندازه روایت لوپز جذاب و جدی است. او میخواند: «من توانستم از میان باران، تروما و درد عبور کنم» او و کارگران کارخانه – به سبک «متروپلیس» اثر آل فریتز لانگ – دیوانهوار کار میکنند تا قلب فلزی در حال شکستن را دوباره با گلبرگهای گلهای قرمز پر کنند. به نظر می رسد پژمرده شده است

اگرچه آوازهای لوپز برای سلیقه من کمی بیش از حد اتوکوک است، حرکات رقص او مثل همیشه پرانرژی و واضح است. در سکانس آهنگ «بازگشت»، زوجهایی که در یک خانه شیشهای زندگی میکنند با تکههایی از پارچههای بلند و رنگی به یکدیگر بسته میشوند. وقتی آنها کنار میروند، پارچه آنها را مانند یویوها به هم میچسباند، در طراحی رقص به سبک تئاتر تانز که توسط پینا باوش، رقصنده مدرن فقید آلمانی پیشگام بود. سکانس دیگری که در یک جلسه گروه درمانی تنظیم میشود، از «Mein Herr» از «کاباره» الهام میگیرد و لوپز یک خامی احساسی کمرنگ را به رقص وارد میکند.
این فیلم بین این سکانسهای رویایی با آهنگهایی از آلبوم جدیدش، جلسات درمانی لوپز با دوست خوبش فت جو، و لحظاتی واقعاً بینظیر با گروهی از ستارههای نجومی (با بازی ستارگان واقعی جین فوندا، پست مالون) در هم میپیوندد. ، کیکه پالمر، جنیفر لوئیس، کیم پتراس، جی شتی، سوفیا ورگارا، نیل دگراس تایسون، تروور نوح و سادگورو) معروف به شورای زودیاکال. اگرچه هر ستاره یکی از نشانههای زودیاک مربوطه را بازی میکند، اما به طرز خندهداری هیچ نمادی برای دلو یا برج جدی وجود ندارد. من به دختران طالع بینی اجازه می دهم آن را بفهمند. از میان این عکسها، آنهایی با Fat Joe به دلیل انرژی آرامبخش و رابطه قوی او پس از دههها همکاری حرفهای و دوستی، بهترین کار را دارند. پل راسی، نامزد جایزه اسکار، همچنین حضور ثابت خود را در یکی از موفقترین فیلمها به عنوان رهبر جلسه گروه درمانی رمانتیکهای گمنام به ارمغان میآورد.
لوپز در کنار استفاده از اشعار آهنگهایش و تصاویر فیلم، هم بهعنوان جلسهی درمانی و هم به عنوان اعتراف دربارهی زندگی شخصی ستاره، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه جنبههای فیلمشناسی او بخشی از خودبیانی عاشقانهاش بوده است، چه خوب و چه بد. تصاویر همراه با اولین تک آهنگ آلبوم “Can’t Get Enough” نه تنها سه ازدواج ناموفق لوپز را مسخره می کند، بلکه با شخصیت ستاره او در کمدی های رمانتیک نیز بازی می کند (مخصوصاً در صحنه های عروسی مانند “The Wedding Planner”، “Marry” من» و «عروسی با تفنگ ساچمهای»). بعداً یک مونولوگ جالب او درباره اعتقاد به همجانیها توسط فت جو قطع میشود و میگوید زمان جلسه آنها تمام شده است و بعد از جدایی دیگر، او در حال تماشای «راهی که ما بودیم» را دید که در کنار باربرا صحبت میکرد. خطوط استرایسند. بخشی از چیزی که او را به یک ستاره عاشقانه جذاب تبدیل کرد، ناشی از این بود که لوپز خودش یک رمانتیک ناامید بود. او به نقشهای رام کام خود لطافتی می بخشد زیرا آنها را درک می کند و طرفداران آنها را درک می کند. او هرگز یک بار به پایین نگاه نمی کند. در ژانر به عنوان چیزی کمتر.
“این من هستم … اکنون: یک داستان عشق” هم یک اعتراف درمانی است و هم یک فانتزی بزرگ و عاشقانه. متأسفانه، اغلب با جلوههای بصری ضعیف CGI، ویرایش ناهموار، صحنهسازی و تنظیم دوربینهای نامناسب مانع میشود. کارگردان، دیو مایرز، هیچوقت به چشمانداز لوپز نمیپردازد. در ادای احترام به «آواز خواندن در باران»، لوپز کاملاً با شادی جین کلی در صحنه بارانی نمادین آن فیلم مطابقت دارد، با این حال نحوه کادربندی میرز از ستاره، جادوی مورد نظر صحنه را خفه میکند.
صرف نظر از ایرادات فنی، شجاعت در اینجا وجود دارد، زیرا لوپز زخم های قدیمی خود را برای دیدن همه باز می کند و بزرگترین اشتباهات، عمیق ترین زخم هایش و کاری را که برای التیام خود انجام داده است، قبل از اینکه بتواند برای عشق آماده شود به اشتراک می گذارد. داستانی که او به شدت در آرزوی آن بزرگ شد. اینکه او پایان خوشش را برای خودش نگه میدارد ممکن است برخی بینندگان را سرد کند، اما من فکر میکنم پس از دههها بررسی شدید رسانهای که تقریباً آنها را از هم پاشید، Bennifer 2.0 جایگاه کوچک آرام خود را در زیر نور خورشید به دست آورده است.