شباهت ظاهری دو انسان به یکدیگر تا جایی که آنها را به فکر جا به جایی بیندازد، ایدهای بسیار قدیمی به حساب میآید که بارها و بارها توسط سینماگران مختلف و در ژانرهای گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است. برای نمونه میتوان به فیلم سینمایی مرد عوضی ساخته محمدرضا هنرمند اشاره کرد که یکی از کمدیهای درخشان دهه ۷۰ سینمای ایران به حساب میآید. اما تکرار بیش از حد و مانور فراوان روی این موضوع سبب شده که این کلیشه آشنا برای تماشاگر، آن جذابیت بالقوه خود را از دست داده و فیلمنامهنویسان توانایی خلق جذابیت بیشتر از دل آن را ندارند. در این پست به نقد و بررسی فیلم مفت می پردازیم.
نقد و بررسی فیلم مفت
همچنان سینماگرانی وجود دارند که با نیت بیرون کشیدن قصهای جذاب از دل کلیشهها، به سمت آن رفته و سبب تولید آثاری در این باب میشوند. به ویژه در سینمای کمدی که در سالهای اخیر به یکه تاز میدان رقابت سینمای ایران تبدیل شده و پرده سینماهای کشور را از آن خود کرده است. مفت بر ساخته عادل تبریزی یکی از آنها است.
ایده اصلی فیلمنامه مفت بر براساس همین ایده شباهت ظاهری دو نفر شکل گرفته که از دو طبقه اجتماعی کاملا متفاوت هستند. در یک سو، هومن مدیرعامل شرکت چای بش قرار دارد که با استفاده از زدوبند وام دلاری کلانی برای صادرات گرفته و چای تقلبی روانه کشورهای همسایه کرده است. در طرف دیگر، کامران جوان عشق بازیگری که برای امرار معاش در بندر قشم خوانندگی میکند. دو شخصیت کاملا متفاوت که تنها وجه اشتراکشان ظاهرشان است!
نقطه عطف اول فیلمنامه مفت بر هم جایی است که ماجرای قاچاق ارز هومن لو رفته و از ترس دستگیری و به زندان افتادن سراغ کارچاقکنی به نام اژدر میروند. ایده اولیه او برای بیرون رفتن قاچاقی از مرز هنگامی که هومن و مباشرش پرهام تصادفا به کامران برخورد میکنند، از اعتبار ساقط شده و ایده جا به جایی محور قرار میگیرد. درست همان چیزی که تماشاگر حدس زده و حال باید به دنبال موقعیتهای کمیک شکل گرفته بر این اساس بنشیند.
اتفاقی که به شکلی پراکنده رخ داده و بیشتر آن نیز حول محور شخصیت برونگرا و نمایشی کامران میچرخد. یک عشق فیلم تمام عیار و البته کلیشه شده که حتی لحن و تن صدای خود را هم به دوبلور همیشگی مارلون براندو (زنده یاد چنگیز جلیلوند) نزدیک میکند! ایده خواننده بودناش نیز بیشتر برای جذابتر شدن کامران بوده و بهانهای برای گنجاندن سکانسهای خوانندگی بازیگر این نقش به حساب میآید. در عین حال، علاقه دختر جنوبی به کامران نیز ایدهای تکراری برای خنداندن تماشاگر به حساب میآید. همان طور که علاقه پدر نیلوفر به زنی ثروتمند نیز در همین راستا قرار داشته و یکی دو شوخی بانمک را شکل میدهد.
با دستگیری سیامک محمودی و لو رفتن ماجرای هومن و بازگشت به او تهران، عطف بعدی رقم خورده و مفتبر به سمت پایانبندی میرود. پایانی از جنس خود فیلم که تکلیف تمام شخصیتها را روشن کرده و کامران را به سیاق فیلمهای قدیمی به یکدیگر میرساند. عادل تبریزی از آن دسته فیلمسازهایی است که حسی نوستالژیک به سینمای ایران داشته و در نخستین فیلم خود گیجگاه نیز آن را بروز داده است. فیلمی در ستایش سینمای دهه ۶۰ و قهرمانش جمشید هاشمپور که شوخیهای گاه بامزهای هم در آن گنجانده شده است. اما در مفتبر خبر چندانی از تبریزی گیجگاه نبوده و او صرفا به روایت یک قصه تکراری با پسزمینه کمدی پرداخته است.
در این مسیر نیز از المانهای سینمای قبل از انقلاب هم به وفور بهره گرفته است. به ویژه در پرداخت شخصیتها که همان تیپهای آشنای سینمای یاد شده به حساب آمده و کلیشهها نقش برجستهای در شکل دادن به آنها داشتهاند. به خصوص کامران که تعمدا وجوهی کاملا تیپیکال داشته و نویسندگان کار و خود تبریزی هم بازتولید قهرمان سینمای آن سالها را مدنظر داشتهاند. حتی در انتخاب بازیگر هم سراغ بازیگری به نام حامد بهداد رفتهاند که در خلق شخصیتهای بیرونی مهارت خاصی داشته و در کارنامهاش یک دو جین از نقشهایی با کنش بیرونی غلیظ دارد. با این حال او ستون مفتبر به حساب میآید که مخاطب پیگیر سینمای ایران را کنجکاو تماشای آن میکند.