رقابت می تواند بی رحمانه باشد. و با این حال، وقتی به خون، عرق و اشک ریخته شده برای مسابقات فکر می کنیم، ورزش اغلب شاهکار مرتبط با آن است. مستند فراگیر جاکوب پیاتک فیلم پیانوفورته به تشریح مسابقه شوپن، معتبرترین میدان نبرد موسیقی جهان پرداخته است. مسابقه شوپن که از سال 1927 هر پنج سال یک بار در ورشو برگزار می شود، در چهار مرحله برگزار می شود که حذف ها پس از اتمام هر کدام تا زمانی که برنده اعلام شود، انجام می شود. “Pianoforte” چندین نوازنده جوان را دنبال می کند که در آن شرکت می کنند و استعداد باورنکردنی آنها و فشار بسیار زیادی را که برای برتری در هنر خود متحمل می شوند برجسته می کند.

مسابقه شوپن در 21 روز طاقت فرسا برگزار می شود و پیاتک به طور موثر استرس و استقامت آن ساعت ها را در حدود 90 دقیقه زمان فشرده می کند. آهنگ «Pianoforte» پرش و پرش بین مونتاژهای سریع پیانیست ها در اجرا، انگشتانشان که به طور ماهرانه و قوی ضربه می زنند، موسیقی به شدت سکانس ها را اشغال می کند، و برداشت های طولانی آهسته نوازندگان اعصاب خورده در حال بی قراری، قدم زدن، تمرین، و نشخوار جزئیات جزئی با استادان خود. روح رقابت، هم از لحاظ تحسینبرانگیز و هم در انتظارات طاقت فرسا، در اجرای متفکرانه «Pianoforte» احساس میشود.
با این حال جنبه انسانی فیلم نادیده گرفته نشده است. اگرچه داوران فقط بر اساس مهارت ها و تکنیک ها به این بچه ها امتیاز می دهند، لنز پیاتک به طور جداگانه به آنها علاقه بیشتری نشان می دهد. پیانیست های جوان نگرش متفاوتی نسبت به هنر خود دارند. برخی با انگیزه اشتیاق انگیزه بیاندازهای دارند و برخی دیگر با فداکاری تقریباً خشمگین به جلو حرکت میکنند. برخی از ممنوعیت شرکت در ورزش ابراز تاسف می کنند، زیرا والدین آنها آن را یک فعالیت “مبتذل” می دانند، در حالی که برخی دیگر تمایل خود را برای استراحت و بازی های ویدیویی اعلام می کنند. لئونورا آرملینی، نوازنده جوان ایتالیایی، به شوخی می گوید که پیانیست برنده ممکن است مجبور شود پول جایزه را صرف درمان کند. و بنابراین، در حالی که “Pianoforte” سندی از جاه طلبی جوانی و اخلاق کاری شدید نوازندگان موسیقی کلاسیک است، اما به عنوان یک فیلم در سن بلوغ نیز عمل می کند.
به طور مشابه، روابط بین رقبا و مربیان آنها متفاوت است. «Pianoforte» بسیاری از پیانیستها را مورد بررسی قرار میدهد، اما عمدتاً روی Eva Gevorgyan از روسیه و Hao Rao از چین تمرکز میکند، احتمالاً به این دلیل که تمایلات شخصی و پویایی دانشآموز-معلم آنها کاملاً متفاوت است. مربی ایوا نمونه اولیه یک رویکرد عاشقانه سخت و تماماً تجاری است. او فشار می آورد، بازی اوا را با کف زدن های بلند قطع می کند تا به اشتباهات اشاره کند، و هنگامی که ایوا احساساتی می شود، به او می گوید که این کار را دور از دوربین انجام دهد، خوشحال رفتار کند و در خانه گریه کند.
در همین حال، استاد هائو بسیار مهربان و مهربان است، حتی مادرانه، زیرا اظهار می کند که از زمانی که او را از سنین پایین آموزش می دهد، احساس می کند که او را بزرگ کرده است. آنها در میان نقدها می خندند، و وقتی هائو اشک می ریزد، مالش هایی بر پشت و کلمات اطمینان بخش دریافت می کند.
هیچ اظهارنظری در مورد اینکه کدام رویکرد «کار میکند» وجود ندارد، و همچنین بدگویی و یا پایهگذاری هر یک از مربیان وجود ندارد. با توجه به اینکه هر دو پیانیست در سن خود جزو بهترینهای جهان هستند، مستند این تفاوتها را تنها برای نشان دادن یک تصویر کامل نشان میدهد، زیرا دوربین به ما اجازه میدهد نگاهی به دنیای بزرگ شدن داشته باشیم. اگر فیلم پیانوفورته با چیزی مشخص شود، تحسین برانگیزان جوانی است که از کوه استادی بالا می روند و زندگی خود را وقف هنر خود می کنند. فیلم پیاتک علیرغم ساعتها تمرینات سنگین، شبهای بیخوابی، دستهای دردناک و روحیههای خسته، حواسش به حرکت سیریناپذیر آنها و زیبایی است که این نوازندگان با اطمینان خاطر هدف خود را حتی با وجود این همه زندگی به دست آوردهاند.
این مستند در تحسین انسانگرایانهاش برای پیانیستها و چشم فضولانهاش برای ظرافت و شکوه جاهطلبی عذابآور آنها است. اگرچه داوران قدردانی از اشتیاق به معیارهای قابل سنجش بیشتر این هنر را نادیده می گیرند، فیلم پیانوفورته با نشان دادن فشارهای بی دریغی که در درون و بیرون با آن مواجه هستند، گواهی بر تعالی معنوی و انعطاف پذیری سوژه های واندرکندش است.