نقد و بررسی فیلم یک دختر درخشان A Radiant Girl

89
0
فیلم یک دختر درخشان

W.H. Auden در شعر خود به نام Musee des Beaux Arts از نقاشی سقوط ایکاروس بروگل استفاده کرد تا توضیح دهد که استادان قدیمی چیز مهمی را در مورد تراژدی فهمیده اند: “این اتفاق می افتد حتی در حالی که شخصی در حال غذا خوردن یا باز کردن پنجره باشد یا فقط با بی حوصلگی راه رود.” ماهیت داستان سرایی به طور کلی و فیلم ها به طور خاص این است که تمرکز بر لحظات بزرگ و هیجان انگیز است. نقد و بررسی فیلم یک دختر درخشان را در ادامه بخوانید.

اما همانطور که اودن به ما گفت حتی بزرگ‌ترین و فاجعه‌آمیزترین رویدادها نیز توسط افرادی که زندگی روزمره خود را انجام می‌دهند بی‌اهمیت است و نادیده گرفته می‌شوند. تا زمانی که دیگر امکان پذیر نباشد. مانند اولین کارگردانی خیره کننده سال گذشته شارلوت ولز در فیلم های Aftersun و A Radiant Girl. این فیلم ها به طرز فریبنده ای در مورد لحظات کوچکی است که برای افراد درگیر اهمیت حیاتی دارند.

A Radiant Girl داستان زن جوانی است که به آینده اش فکر میکند. او یک دختر یهودی در پاریس در سال 1942 است. . دیدن اینکه او چقدر امیدوار و خوشحال است، قلب را بیشتر آزار می دهد. زیرا اوضاع یهودیان در آن سال ها بسیار سخت بود.

در فیلم شاهد طراحی های امانوئل یوچنوسکی، طراح لباس هستیم. لباس های این طراح فارغ از زمان هستند یعنی همین الان تقریباً می‌توان آن‌ها را در خیابان‌ها دید، مانند بلیزر کلاسیکی که ایرن برای کارش می‌پوشد. نزدیک پایان فیلم وقتی ایرن برمی‌گردد می‌بینیم که ژاکت او یک ستاره زرد دارد.

Radiant کلمه مناسبی برای توصیف ربکا ماردر در نقش ایرن است، بازیگری خواهان و مشتاق در آستانه عشق اول. از اولین ثانیه‌های حضور او در فیلم ما بلافاصله مجذوب چهره قابل اعتماد و حساس او می‌شویم. در ابتدا به نظر می رسد که حرف های یک عاشق را میشنویم ولی دیالوگ هایی که ایرن میگوید در واقع دیالوگ هایی هستند که او برای نمایش تمرین میکند. صحنه رمانتیکی که او در حال تمرین است از L’Épreuve نمایشنامه ای است که در سال 1740 توسط Pierre de Marivaux ساخته شده است. ایرن می خواهد در هنرستان بازیگری بخواند.

فیلم یک دختر درخشان
فیلم یک دختر درخشان

ایرن با پدر آندره (آندره مارکون)، مادربزرگ فداکارش مارسلین (فرانسوا ویدهف) و برادر موسیقیدانش ایگور (آنتونی باژون) زندگی می کند. آندره از مسئولان هنرستان می‌خواهد که ایرن را جزو نیمه یهودی طبقه‌بندی کنند، به این امید که او وارد هنرستان شود. مارسلین می‌خواهد به اینکه مجبور شده است حروف بزرگ و قرمز رنگی با املای یهودی روی کارت شناسایی‌اش داشته باشد، اعتراض کند و ایگور و ایرن مانند یک خواهر و برادر دعوای بچگانه دارند.

وقتی شریک صحنه بازیگری ایرن ناپدید می شود، نگرانی اصلی او یافتن جایگزینی برای تست بازیگری ست، هرچند که باید یک دانش آموز دختر دیگر باشد زیرا پیدا کردن یک پارتنر مرد سخت است. در این بین او برای مشکل غش کردن خود به پزشک مراجعه می کند و دستیار پزشک مجذوب ایرن میشود.

نویسنده/کارگردان فیلم Sandrine Kiberlain یک هنرپیشه است و دنیای تئاتر و شیوه ای که بازیگران جوان دنیا را مانند صحنه بازیگر می بینند درک می کند. ایرن حتی زمانی که روی صحنه نیست به راحتی میتواند در زندگی واقعی نیز بازی کند. وانمود می کند که نمی تواند نمودار چشم پزشکی را بخواند تا زمان بیشتری را با دستیار دکتر بگذراند. او یک سورپرایز تولد کوچک اما تئاتری برای پدرش برگزار میکند.

بیشتر درام های هولوکاست قطارها، سیم خاردارها و زندانیان گرسنه را به ما نشان می دهند. این فیلم به ما نشان می دهد که قبلا چه اتفاقی افتاده است و با ایجاد هویت افرادی که از دست رفته اند، داستان را واقعی می کند.

1/5 - (1 امتیاز)
سهیل دهقانی
نوشته شده توسط

سهیل دهقانی

علاقه مند به فناوری و تکنولوژی های روز دنیا کارشناس سئو و تولید محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس