نقد و بررسی فیلم Apples

186
0
فیلم Apples

در دنیایی که فراموشی به امری عادی تبدیل شده است، یک مرد یونانی منزوی به نام آریس (آریس سروتالیس) بعد از دست دادن خود به خود حافظه اش، سعی در بازسازی زندگی خود دارد. آریس روحی آرام و رازدار با چشمانی نرم و حسی ملموس از مالیخولیا دارد. فیلم Apples را در ادامه بررسی میکنیم.

پس از اقامت در بخش فراموشی، او در برنامه ای ثبت نام می‌کند که دستورالعمل هایی برای پیوستن مجدد به جامعه به او ارائه می‌دهد. آنها از طریق نوار ‌کاست به آریس داده می‌شوند، زیرا صدای یک پزشک او را از طریق یک “برنامه” راهنمایی می‌کند که شامل فعالیت های عادی مانند رفتن به سینما، لباس پوشیدن برای هالووین و حتی دوست یابی است. بعد از هر تجربه باید پولاروید بگیرد و در آلبوم عکس بگذارد تا پزشکان آن را مشاهده کنند.

در سرتاسر آن آریس به طور مرموزی از تمام این فعالیت ها جدا می‌ماند و به عنوان یک تماشاگر زندگی می‌کند. زمانی که او با یک زن فراموشکار دیگر به نام آنا (سوفیا جورگوواسیلی) آشنا می‌شود که او نیز این «برنامه» را پشت سر می‌گذارد، این وضعیت تغییر می‌کند. او به تکالیف خود با آزردگی کودکانه برخورد می‌کند، بی علاقه به تفاوت های ظریف احساسی هر تعامل.

برای مدتی، اولین کارگردانی کریستوس نیکو به نام «Apples» شبیه یکی از آن فیلم هایی است که درباره مردی تنها است که عاشق زنی جذاب می‌شود و اشتیاق خود را برای زندگی دوباره به دست می‌آورد. دوران آریس با آنا یادآور روابط در درام های مستقل آمریکایی مانند “Garden State” و “Elizabethtown” کامرون کرو است. او مردی آرام است، یک زن متفکر است. این فیلم یک پویایی دارد که مخاطبان رسانه به خوبی می‌دانند. اما نیکو جاه طلبی های بلندتری برای «Apples» دارد و در مورد ماهیت سطحی تعاملات آنها اظهار نظر می‌کند. به نظر می‌رسد که آریس علیرغم شرایط خود، فعالانه از رابطه صمیمی با افراد دیگر و ذهن خود اجتناب می‌کند. آنا کسی است که می‌تواند در او ناپدید شود، با تصویری از یک رابطه و بدون عمق واقعی در پشت آن. آیا آنا جذب آریس می‌شود یا آنقدر موافق است که برای مدت کوتاهی همراه او باشد؟ آیا آریس آنا را دوست دارد یا از اینکه کاملاً تنها باشد می‌ترسد؟

تنها چیزی که آریس – و البته تماشاگران – مطمئناً می‌داند، عشق او به سیب است که در طول فیلم مرتباً در حال خوردن سیب دیده می‌شود. به نوعی این صمیمی ترین رابطه اوست. ما داستان کامل دلبستگی او را نمی‌دانیم، اما اینجاست که کنجکاوی ما حل می‌شود. سیب با ارتباطی که با سلامتی، تندرستی و حافظه دارد، حلقه اصلی آریس به مردی است که قبلا بود.

فیلم Apples
فیلم Apples

تأثیر اسپایک جونز، چارلی کافمن، و یورگوس لانتیموس، کارگردان یونانی دیگر، در سرتاسر «Apples» با توضیحاتی فراتر از پوچ بودن طبیعت انسان و ناهنجاری عشق آشکار است. فیلم زمان خود را می‌گیرد و به ما اجازه می‌دهد در هر لحظه آرام با آریس زندگی کنیم. به آرامی مشخص می‌شود که یک جدایی انجام شده وجود دارد، هر گونه احساسات قوی را قبل از اینکه کاملاً خود را آشکار کنند، از بین می‌برد. این یک مکانیسم مقابله ای عمیقاً انسانی است که ترس مردانه از آسیب پذیری را برجسته می‌کند و خود را به روی جعبه پاندورا از درد عمیق باز کرده و التماس می‌کند با آن مقابله شود.

علیرغم عمق وجودی مضامینش، «Apples» با استفاده بازیگوش از موسیقی، نور و ارجاعات روزمره فرهنگ پاپ، لحنی تا حدی غریب دارد. از آنجایی که قهرمان داستان ما دچار فراموشی است، به ما این امکان را می‌دهد که از جزئیات کوچکی مانند یادگیری داستان فیلم “تایتانیک” جیمز کامرون یا انجام چرخش در یک شب باشگاهی و داشتن حمام برای چیزی که برای اولین بار است لذت ببریم.

آریس در نوعی آینده آنالوگ بدون رسانه های اجتماعی قرار دارد، اما هنوز در تعامل با زندگی اجتماعی و تجربیات جمعی تا حدودی جدا و سطحی است. زندگی مجموعه ای از مناسک است که هر کدام ریشه در درک گسترده ای مبتنی بر فرهنگ مردمی دارد. هر یک از فعالیت های آریس را می‌توان به راحتی در یک آهنگ پاپ، با جزئیات مبهم به اندازه کافی برای احساس جهانی توصیف کرد.

هر دو Servetalis و Georgovassili اجراهای ماهرانه و معتبری را به عنوان دو نفر با رویکردهای بسیار متفاوت برای مقابله با از دست دادن حافظه ارائه می‌دهند. واکنش های پرانرژی آنا به جهان، با تلاش آریس برای درک متوازن می‌شود. آنها با هم کاملا متضاد هستند، با ماهیت متزلزل رابطه آنها که به لحظات مشترک آنها غنا می‌بخشد.

نیکو در اولین تجربه خود به عنوان یک فیلمساز، کمدی ظریف و تراژدی را با هم ترکیب می‌کند تا یک تجربه سینمایی بی سر و صدا ایجاد کند. «Apples» فیلمی است درباره معنای زنده بودن و بخشی از ساختار اجتماعی گسترده تر جهان. این فیلم در مورد راه هایی است که ما خودمان را از خاطرات جدا می‌کنیم که عمیق ترین درد را برای ما به همراه دارد. تنها با شادی های لحظه ای نمی‌توان زندگی کرد و هیچ مدرکی نمی‌تواند جایگزین احساسات واقعی این لحظات اولیه شود. زندگی زودگذر است، اما تنها راه برای یافتن شادی بیشتر، پذیرش شدت درد و از دست دادن است. با توجه به اینکه بیشتر تجارب جهانی هستند، پس هستی به جزییات مربوط می‌شود.

امتیاز این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس