گروهی از دوستان قدیمی در آپارتمان یکی از دوستانشان دور هم جمع میشوند تا همگی زخم هایشان از جنگ جهانی دوم به پایان رسیده است (همانطور که عنوان فیلم Brooklyn 45 مشخص می کند). همه آنها در زمان جنگ کارهایی انجام داده اند که به آنها افتخار نمیکنند و همگی از آسیب های روحی/جسمی رنج میبرند. آنها توسط دوستشان کلایو (لری فسندن) احضار شده اند که همسرش فقط یک ماه قبل در اثر خودکشی درگذشت. او پس از گفتگوی تازه، درخواستی را مطرح میکند: او میخواهد یک جلسه برای برقراری ارتباط با همسر مردهاش برگزار کند. در حال خواندن مطالب غیبی است و به صحت آن منابع اعتقاد دارد. دوستان او، نظامیان سرسخت، مقاوم و بدبین هستند، اما او اصرار دارد: آنها باید به او کمک کنند. آنها باید کمک کنند!
این توضیحی مختصر از آخرین فیلم تد گیگان است. “Brooklyn 45” به طور کامل در یک مکان اتفاق میافتد، اتاقی از سنگ های قهوه ای. «Brooklyn 45» که به عنوان یک فیلم ترسناک فراطبیعی شناخته میشود، چیزی بیش از یک برچسب ژانر نشان میدهد. ارواح و اجنه ظاهر میشوند و چیزهای عجیبی احضار میشوند، اما «Brooklyn 45» واقعاً مراقبهای درباره غم و اندوه و کار ناتمام جنگ است که توسط گروهی تجربه میشود که به سختی با زمان صلح کنار میآیند. پس از مواجهه با وحشت اروپای اشغال شده توسط آلمان ها، چگونه قرار است آنها به زندگی عادی برگردند؟ پس از چهار سال که همه آلمانی ها را دشمن میدانستیم، غیرفعال کردن آن سخت است.
مارلا (آن رمزی) که در اثر انفجار بمب مجروح شده بود، یکی از مخوف ترین و مورد احترام ترین بازجویان نازی ارتش بود. او به تازگی با باب (ران ای. راینز) ازدواج کرد، مردی ملایم که بقیه مردان به خاطر نداشتن تجربه رزمی او را مورد تمسخر قرار دادند. آرچی (جرمی هولم) یک تنه ترسناک از یک مرد است، یک قهرمان جنگ که شهرتش با اتهامات جنایت جنگی وحشتناک و نابخشودنی لکه دار شده است. او محاکمه خواهد شد. هر چه باشد هدف وسیله را توجیه نمیکند. آرچی همجنس باز است، و آشکارا همجنس بازی میکند. نازی ها در هر گوشه ای در کمین هستند و پل به زن آلمانی-آمریکایی که یک فروشگاه مواد غذایی در خیابان (کریستینا) دارد، مشکوک است. ظاهراً، همسر مرده کلایو با پارانویای پل شریک بود و آخرین روزهای خود را با وسواس در مورد جاسوسان نازی که در آمریکا پنهان شده بودند، گذراند.

Geoghegan و گروهش به جای فرار از آن یا اتو کردن آن در یک باینری سیاه و سفید، تمام این پیچیدگی را جستجو میکنند. هر شخصیت تا حدی تحت تأثیر ابهامات اخلاقی و مصالحه اخلاقی قرار دارد. مارلا اکنون همسری خوشبخت است، اما روح بازجوی او – که آزادانه از شکنجه استفاده میکرد – در اطراف او معلق است. آرچی شخصیت قهرمان راستین خود را حفظ میکند، اما شهرت او ضربه سختی خورده است.
او از خودش خجالت میکشد و نمیتواند آن را بپذیرد. در طول جنگ، خشم دائمی پل فضای قابل قبولی برای ابراز وجود داشت. حالا بدون دشمن گم شده است. لری فسندن سال هاست که کارهای عالی و ظریف انجام میدهد (من او را در فیلم «Jakob’s Wife» دوست داشتم)، و تماشای عذاب او در «Brooklyn 45» واقعاً دشوار است. غرق در الکل، دفن شده در غم و اندوه، او مرکزی است که در اطراف آن بقیه با نگرانی، عصبانیت و وحشت از آنچه که جلسه او ایجاد کرده است، میچرخند.
اسکریپت میتواند از کمی اصلاح استفاده کند. زمان اجرا کمی اضافه است و مدتی طول میکشد تا اصل داستان شروع شود. اما این 100٪ منفی نیست (به شما زمان میدهد تا شخصیت ها را بشناسید). پیوند دوستی محسوس است. محبت و صمیمیت را احساس میکنید. این در ایجاد ساختار احساسی داستان بسیار مهم است. “Brooklyn 45” یک داستان ارواح است، بله، اما روح فقط همسر مرده کلایو نیست که از برزخ احضار شده است. این شبح بی گناهی، آرمان ها و یقین است. شبح آن چیزی است که قبل از جنگ بودند، برخلاف آنچه اکنون هستند. گرچه دیگر هیچ دشمنی برای جنگیدن باقی نمانده است، اما همه آنها از اصل خود بازمانده اند.
یکی از آنها فریاد میزند: “هیتلر مرده. تو با توده ای از خاکستر میجنگی!”.
نحوه زندگی با دانستن این برای برخی آسان و برای برخی غیرممکن است. آنچه ما در نهایت میبینیم، ترومای جنگی است که توسط الکل و انکار مدیریت میشود. «Brooklyn 45» شوک های ترسناک و تکان های وحشتناک، رویارویی با پدیده های غیرقابل توضیح دارد، اما علاقه اش در جنبههای روانی و عاطفی نهفته است و گئوگهگان فضایی را ایجاد کرده است که میتوان به همه آن نگاه کرد، یا از آن اعتراف کرد یا از آن فرار کرد. تکذیب کرد. توده خاکستر یک مایل ارتفاع دارد.