فیلم شرق شیرین نوعی عجیب و غریب قانع کننده و معیوب است که آمریکا سزاوار آن است. این نوعی از تجربههای سینمایی است که میتواند شما را مجذوب خود کند، اما در عین حال چیز دیگری برای شما باقی میگذارد، جز اینکه چقدر اوضاع به هم ریخته است. این یک رساله خوش ساخت و هدفمند زشت از آمریکا به عنوان یک پارک موضوعی خراب است. اما هر زمان که آنقدرها هم که فکر میکند خندهدار، باهوش یا عصبانی نباشد، جذابیت آن از بین میرود.
صفحه ضبط صوت شاعرانه درباره ایده های این فیلم از ویلیامز و نویسنده نیک پینکرتون نیز مانند یک تله به نظر می رسد. این فیلمی است در مورد غربال کردن زباله ها، ساخته سینمافیل ها (ویلیام یک فیلمبردار پرکار است؛ پینکرتون منتقد فیلم است) که به درشت ایدئولوژیکی اهمیت می دهند. هنگامی که «The Sweet East» در ابتدا ساختمان کاپیتول را در طول یک سفر مدرسه معرفی میکند، دوربین از پشت سر دانشآموزان دبیرستانی عبور میکند که انگار شروع یک مسابقه در فیلم «Fast & Furious» است. فیلم می خواهد افتضاح و سرگردان باشد. دکمهها را فشار میدهد و همچنین به شما اطلاع میدهد که چند هفته است دستهایش را نشسته است.
فیلم شرق شیرین داستانی شبیه به ماجراهای لیلیان (تالیا رایدر)، یک دبیرستان مستقل از کارولینای جنوبی دارد که از یک قسمت عجیب و غریب از آمریکا به قسمت دیگر پرتاب می شود. در ابتدا، این تیراندازی در یک رستوران پیتزا است که پوچ واقعی زندگی Pizzagate را تکرار می کند. لیلیان در طول هرج و مرج از همکلاسی هایش جدا می شود و به زودی در شورش بیهوده برخی پانک های خشمگین مریلند قرار می گیرد. هنگامی که از آنها جدا می شود، در جمع یک نئونازی (سایمون رکس) که به ادگار آلن پو و جوانی فحش می دهد، کمی آرامش پیدا می کند. شخصیت رکس فرصتهای فراوانی را برای ویلیامز فراهم میکند تا پرچمهای آمریکا در پسزمینه ظاهر شوند، مانند نحوه استفاده مایکل بی از آنها بهعنوان محصول در فیلمهای «ترانسفورمرز» خود.

این فیلم از این چیدمان شل استفاده میکند تا چیزی شبیه به یک ژولیده باشد، که در آن لیلیان توسط کارتونهای خجالتی و خجالتی یکی پس از دیگری طناب زده میشود. همه سعی می کنند او را به روشی پس از دیگری کنترل کنند، به لطف اینکه چگونه او را فرافکنی می کنند و او را عینیت می بخشند. اما لیلیان باهوشتر از این حرفهاست، بهگونهای که فیلمنامه ارزشمند نیست، اما اجرای مرموز و قانعکننده رایدر را به وجود آورده است. این یک اجرای ستارهدار است که با سکانس تیتراژ آغازین شروع میشود که در آن رایدر یک تصنیف پاپ رویایی فوقالعاده جذاب را در آینه حمام برای خودش میخواند.
سفرهای لیلیان او را به سراسر آمریکا میبرد و پر از شخصیتهایی است که باید خندهدار باشند، بهویژه با توجه به گروه بازیگرانی که ویلیامز و شرکت کنار هم قرار دادهاند – آیو ادبیری، جرمی او. او یک ستاره (زمانی که او هر دو عنوان افراد گمشده است، لیلیان نیز یک چهره نوظهور تبلوید است، و این یکی از شوخیهای سرگرمکنندهتر این داستان است.) اما هر بار که با این شخصیتهای جدید ملاقات میکنیم، قوسهای عجیب و غریب آنها حرکت فردی خود را از دست میدهند. فیلمنامه پینکرتون دارای یک خطا است و نکته اصلی آن این است که برای درگیر شدن با کشور مدرن ما باید از چرندیات استفاده کرد. شوخی های خشک در مورد توهم بودن این افراد، دروغ گفتن به خودشان در حالی که سعی می کنند به لیلیان دروغ بگویند، ساده تر و واضح تر می شود. در برخی موارد، فیلم ویلیامز صرفاً از خود راضی است.
اما بهترین صحنه در «The Sweet East» امیدواریم که ویلیامز به تنهایی کارهای کارگردانی بیشتری را به همراه داشته باشد – یک تیراندازی گونزو با صداهای کارتونی که واقعیت نازک آن را می شکند، و دارای بیش از چند ضرب آهنگ دلخراش، بی نقص و با صدای بلند خنده دار است. این یک لحظه عالی برای انگیزههای تحریکآمیز ویلیامز است و شامل ویژگیهای فیلمنامه خیرهکننده مانند تمایل لیلیان به استفاده از کلمه «عقبافتاده» (همه آن را به زبان میآورند) یا هر روش دیگری که «The Sweet East» تلاش میکند ندارد. تفکر غیر رایانهای را برای جذابیت آن انتخاب کنید.
ویلیامز فیلمهای بنیادی را توسط برادران سافدی، الکس راس پری، مایکل آلمریدا و غیره فیلمبرداری کرده است، رزومهای که باعث میشود اولین کارگردانی او در اینجا به یک موقعیت مهم تبدیل شود. ویلیامز در پشت دوربین بهعنوان داستانگوی اصلی، اعتقادات هیجانانگیزی دارد و دیدی متمایز برای ظرافت، از جمله استفاده خشن از نور ملایم، فیلترهای رنگی متمایز، تغییرات ناگهانی در سبکهای دوربین، استفاده خیرهکننده از پسزمینه نقاشی مات فقط به این دلیل، و موارد بسیار زیاد. از موهای در دروازه رویاهای تب فازی «The Sweet East» برای فیلمسازی مستقل چیزی شبیه به یک بازگشت جدی است و آینده ای روشن تر از کشورش را برای کارگردانش نوید می دهند.