سریال لوله کش های کاخ سفیدداستان چند آمریکایی آزموده و واقعی است که میخواستند به رئیس جمهور خود خدمت کنند. این توصیف میتواند به هر سمتی پیش برود، و مطمئناً با میراث عجیب مأمور کارکشته G. Gordon Liddy و همکارش، هوارد هانت، که عملیاتهای جاسوسی فاجعهبار را که بعداً به عنوان رسوایی واترگیت شناخته شد، مطابقت دارد.
همانطور که این مینی سریال مسخره اما ملایم از الکس گریگوری و پیتر هایک، سازندههای همکار، آن را ارائه میکند، این دو فیلم داغی بودند که اساساً بر سر اینکه چه کسی بزرگترین میهنپرست است، بحث میکردند. آنها وفاداری خود به کشور و رئیس جمهور نیکسون را در کارهای مبهم و ناشیانه تثبیت کردند و مافوق آنها مانند دادستان کل جان میچل و دادستان جان دین از آنها حمایت کردند. قبل از واترگیت، لیدی و هانت به خاطر انجام کار معروف شده بودند، البته نه لزوماً به روشی تملق آمیز برای اصطلاح “اطلاعات آمریکایی”.
پیامدهای سیاسی ناشی از لیدی، هانت، اولین همکاران دستگیر شده آنها، دولت نیکسون و غیره، برای ایجاد پارانویا، توطئه و بی اعتمادی استفاده می شد. پنجاه سال بعد، آن مفاهیم کلاه قدیمی در مقیاس ملی است. اکنون واترگیت در مورد زیرساخت های آمریکا شوخی می کند. «لوله کشان کاخ سفید» سبک ترین سرگرمی را در ردیابی مجدد این رویدادهای کشور تعریف می کند، با لیدی و هانت به عنوان راهنمای ما، اما این مجموعه پنج قسمتی در نهایت به یک بازسازی تاریخی ملایم تبدیل می شود که گاهی اوقات با واکنش های کارتونی همراه است.
با هر قسمتی که دیوید ماندل کارگردانی میکند (همچنین یک آلوم «ویپ»، همراه با گریگوری و هایک)، «لولهکشان کاخ سفید» در ابتدا شتاب قابلتوجهی از عجیب بودن دو اجرای اصلیاش میگیرد.
جاستین ترو با سبیلهای سیاه قیرانی و آشکارا جعلی لیدی، به همان اندازه که میتواند باشکوه باشد، با عشق نگرانکننده مامور به سخنرانیها، اسلحهها، و تمایل به نگه داشتن دستش روی شعله به عنوان ژست هیتلر ترکیب شده است.
قابل اعتماد بودن او شی ویگهام قبلاً در سریال «گاسلیت» استارز واترگیت و مارتا میچل با شدت بیشتری نقش این شخصیت بزرگتر از زندگی را بازی میکرد و در مقطعی با مبارزه با موش در زندان، نمایش را از جولیا رابرتز ربود. اما خود سرگرمی تروکس با این شخصیت به اندازه کافی مسری است.
این به شیوهای است که لیدی او به طور شاهانه صحبت میکند، گویی او قبلاً ستاره یک مینی سریال در ذهنش است. مندل اغلب از لنزهای زاویه باز استفاده میکند تا شخصیتهایش حتی بزرگتر از زندگی در قاب به نظر برسند (همچنین این هفته با جلوهای مشابه در «پیتر پن و وندی» دیوید لوری دیده شد)، و این روشی مناسب برای به تصویر کشیدن آثار خشمانگیز تروکس است.
هارلسون حتی بیشتر از هانت زمان روی صفحه نمایش دارد، با نمایش سعی می کند بفهمد که هانت چقدر اشتباه بوده است. «لولهکشان کاخ سفید» از اینکه هانت تنها یک لایه با بیحوصلگی لیدی فاصله دارد یا اینکه او یک پدر دمدمی مزاج با یک شغل مخفی است، میخندد. اما روکش هارلسون و صدای غرغر او، کارهای سنگین را برای یک اجرای کمدی و دراماتیک بینظیر انجام میدهد. شخصیت هانت دارای یک عنصر تراژیک است که هارلسون به آن نمی رسد و این یک فرصت از دست رفته است.


سریال لوله کش های کاخ سفید قبل از رسیدن به واترگیت بهتر است، با نیمهی اول که نشان میدهد لیدی و هانت چگونه در کارشان بسیار خوب بودند، اما به نوعی در کارشان خوب بودند، که به آنها کمک کرد کمیته فاسد نیکسون برای انتخاب مجدد رئیسجمهور را رهبری کنند.
(عنوان برگرفته از این است که چگونه آنها به دلیل “رفع نشت ها” شناخته شده بودند.) این سریال کمی کمدی خود را در اینجا بالا می برد. هارلسون و تروکس به طور آزادانه وقایعی را بازگو میکنند که دارای ذرهای از حقیقت هستند، و در قطعهای درباره تحقیق درباره درمانگر دنیل السبرگ (که معروف اسناد پنتاگون را منتشر کرد) شکوفا میشوند.
لیدی و هانت را میبینیم که با کلاه گیسهای گیجکنندهای تقلبی، کارهای احمقانهای مانند ژست گرفتن در مقابل دوربینی که در هنگام دزدی به کار میروند انجام میدهند (تنها زمانی بدتر میشود که هانت فیلم را قبل از اینکه بعداً به مقامات برسد، بیرون نمیآورد). برادران کوئن با تلخی و شیرینی تاریخ و حسی آشکار از اینکه هر حرکتی تا چه حد بد تصور است. میهن پرستی آنها فقط افزایش غرور آنها نیست. آنها را با مشکل جدی مواجه خواهد کرد.
اما این جذابیت ماندگار نیست. “می توانید باور کنید که این واقعا اتفاق افتاده است؟” زاویه نمایش “لوله کشان کاخ سفید” زمانی که به عواقب واترگیت می رسد، امتیاز خود را از دست می دهد و اجراهای حمایتی آن را تحت الشعاع قرار می دهد.
این سریال خودسرانه تعداد زیادی از افراد حامی خندهدار-جوئل موری، توبی هوس، آیک بارینهولتز، جودی گریر، دیوید کرومهولتز، دامنال گلیسون و غیره را به خدمت میگیرد، گویی که طبیعت سبکتری را نشان میدهد، اما سپس آنچه را که میتوانند ارائه دهند به حداقل میرساند. سپس هوش و ذکاوت قبلی نمایش ضعیف میشود و «لولهکشان کاخ سفید» نمیتوانند روی لحن محکمی تصمیم بگیرند.
سرگرمی های زودگذر آن بیشتر در مورد رویدادها می شود: نیکسون به دروغ اعتراف کرد و فرار کرد. کسانی که زیر نظر او کار می کردند مسیر دراماتیک تری به سمت نوعی مسئولیت پذیری داشتند، از جمله محاکمه و مواجهه با تعریف آنها از وفاداری.
«لولهکشان کاخ سفید» فضای کافی برای خانواده هانت ایجاد میکند و زمان زیادی را صرف مشاهده اینکه چگونه اقدامات هانت بر خانواده هشت نفره تأثیر گذاشته است. در یک نقطه بحرانی، هانت حتی از پسر هیپی-راکر خود می خواهد که شواهد را از بین ببرد. در روندی که گاه در درام داخلی شکارچیان به طول میانجامد، حداقل بازی قابل توجهی برای لنا هدی در نقش دوروتی هانت دریافت میکنیم که همسری را با سابقه ماجراجویی و ستون فقرات خود، حتی زمانی که با همسرش خط میکشد، به تصویر میکشد.
در یک لحظه غافلگیرکننده در قسمت چهارم، رابطه خانوادگی مرگبار می شود و دنده های توطئه را در سر هانت به جریان می اندازد. او چیزهای زیادی می داند که می تواند کاخ سفید را به خطر بیندازد. اما نیکسون هرگز او را که یک وطنپرست بزرگ بود، به دار آویخت، درست است؟
این نشان میدهد که چگونه صحنههای نفوذ واترگیت – چهار مورد از آنها، تلاش سوم زمانی است که سیمها و اشکالات را وارد دفتر DNC کردند – ریتم بدی را برای نمایش ایجاد میکنند، در حالی که باید به همان اندازه که بونگوهای سریع شنیده میشوند، تندتر باشد. نمره. «لولهکشان کاخ سفید» بر این باور است که حماسهی شکسته به جای یک یا دو مونتاژ جذاب ارزش این مقدار تمرکز را دارد.
و بنابراین، ما میبینیم که هر کدام بالا میروند و شکست میخورند، با هانت، لیدی، و همکاران به همان اندازه احمقشان که با مفهوم نامحسوس بودن دست و پنجه نرم میکنند (در یک نقطه، آنها فقط یک اتاق کار در واترگیت اجاره میکنند و منتظر کارگران در حزب ملی دموکراتیک هستند.
دفتر کمیته در طبقه بالا برای پاکسازی). این صحنه ها باید بامزه تر و خنده دارتر باشند. همانطور که با خجالت به گذشته نگاه می کند، “لوله کشان کاخ سفید” ممکن است شامل اتفاقات مضحک و واقعی باشد، اما ما به اندازه کافی نمی خندیم.