مستند نمایه هنرمند قانع کننده «Nam June Paik: Moon is the Oldest TV» مانند یک بیوگرافی غیرداستانی است که همچنین یک آغازگر تاریخ هنر است. زمینههای تاریخی یا انتقادی دقیقتر ممکن است پرتره آموزنده و دوستداشتنی کارگردان فیلم آماندا کیم از هنرمند ویدیویی کرهای Nam June Paik را تقویت کرده باشد. فیلم Nam June Paik: Moon is the oldest TV را در ادامه بررسی کرده ایم.
اما در فیلم کیم چیزهای زیادی وجود دارد – به ویژه در روایت صداپیشگی بازیگر استیون یون و مصاحبه های سر صحبت با همکاران و هم عصران پیک – که این روایت از زندگی کاری پیک هنوز هم طنین انداز است.
ما پیشرفت هنرمند را دنبال میکنیم، به عنوان یک آهنگساز اکشن اشتباه فهمیده شده و تا حدی عمداً گریزان شروع میکنیم، سپس به عنوان یک پیشگام پرکار در رسانههای ترکیبی ادامه میدهیم. انبوهی از فیلمهای مستند، پیک و کارش را بهعنوان یک سوال باز نشان میدهد، و بینندگان را در مورد معنا و پیامدهای اجراها و نصبهای گالریاش، بهویژه کارهای نمادین پیک با دستگاههای تلویزیون قدیمی لامپ اشعه کاتدی (CRT) در گیج قرار میدهد. مطالعه شخصیت جذاب کیم نشان میدهد که چگونه پیک با استفاده از روشهای اکتشافی منحصربهفرد، ایدههای فریبنده ساده و ایدهآلهای اتوپیایی خود، مجموعهای از کار منسجم و هنوز هیجانانگیز را ایجاد کرد. و با واداشتن بینندگان به خواستههای بیشتر، کیم ادای احترام مناسبی به Paik جیوهدار میکند.
«نام جون پیک: ماه قدیمیترین تلویزیون است» با دفاعی موشکافانه و نسبتاً جامع از اولین آثار پیک، بهویژه آثار هنری پرفورمنس او که از جان کیج الهام گرفته شده است، آغاز میشود. پیک یک چند زبان، هگلی و محقق موسیقی پیش از رنسانس بود که برای آن دکترا داشت. هنگامی که در سال 1961 در سالن موقت مری بائرمایستر در کلن اجرا کرد، پیک به یک پیانو حمله کرد، کراوات کیج را با قیچی قیچی کرد و شامپو را روی سر مربیاش انداخت. پیک سپس از ساختمان فرار کرد و نیم ساعت بعد با تلفن تماس گرفت و گفت: کنسرت تمام شده است.
بائرمایستر توضیحات جالبی ارائه می دهد، و همچنین پیتر بروتزمن، ساکسیفونیست پروتئن، که اعتراف می کند که پیک تنها هنرمند آسیایی بود که در اوایل دهه 1960 می شناخت، تا حدودی به دلیل «استعمار پنهان» که ذاتی صحنه هنر اروپا محور است. با این حال، بهترین و همچنین شاید کم اعتمادترین منبع برای اطلاعات در مورد Paik، Paik است. کیم انبوهی از ویدئوهای ضبط شده از هنرمند را با خواندن بی صدا از مکاتبات، مصاحبه ها و نوشته های پیک توسط یون تکمیل می کند.

پیک در ترکیبی از گزیدههای صوتی و توصیفهای توصیفی، مشکلاتی را که در یافتن فرصتها و مخاطبان پذیرا برای اولین کار خود داشت، توصیف میکند. اجراهای زنده چالش برانگیز، مانند زمانی که شارلوت مورمن، نوازنده ویولن سل، سازهای بداهه می نواخت، گاهی اوقات سینه بند طراحی شده با طراحی Paik به همراه خمیرهای مانیتور تلویزیون کوچک می پوشید، همچنین بلافاصله توسط منتقدان هنری تحسین نشد. این لزوماً باعث نمی شود که قطعات قبلی اشتباه یا عالی باشند، اما این صحنه های اولیه در فیلم کیم درک اساسی از Paik و ارزش های او را ارائه می دهد.
در تلویزیون، Paik یک رسانه سازگار شگفتآور برای آزمایش پیدا کرد. پیک با استفاده از آهنربا، دوربینهای قابل حمل و مجموعههای CRT، انعطافپذیری چیزی را که بهعنوان یک شکل ظالمانه و یکطرفه ارتباط جمعی میدید، آزمایش کرد. قبل از اینکه اینترنت به عنصر اصلی زندگی مدرن تبدیل شود، پیک از رویدادها، نمایشگاهها و اینستالیشنهای منحصربهفرد استفاده میکرد تا جایگزینی بازیگوش برای واقعیت هژمونیک تلویزیون پیشنهاد کند.
کیم همکاری های پیک با معاصرانی مانند جوزف بیویز و مرس کانینگهام را به قدری برجسته نشان می دهد. تمرکز او اغلب ارزشهای فردگرایانهای را که آثار پیک را تعریف میکرد، و همچنین طیف وسیعی از تأثیرات اجتماعی او، از جمله حمایت مالی توسط جوناس مکاس، فیلمساز آوانگارد و همچنین قهرمان قدیمی دیوید راس، متصدی سابق ICA و SFMoMA را منعکس میکند. آثار پیک در نهایت در گوگنهایم، تیت مدرن، و ویتنی و دیگران مورد تجلیل قرار گرفت. او بعداً توسط نمایندگان کشورش مورد استقبال قرار گرفت، اگرچه کیم عاقلانه خاطرنشان می کند که این تصدیق فقط به صورت گذشته نگر و با کمی ترس از سوی خود پیک صورت گرفت.
جشن غیرداستانی کیم از Paik شاید در انعکاس نبوغ آزاردهنده سوژهاش کمی خوب باشد. برخی ادعاهای جذاب درباره پیک و آثار پر جنب و جوش او مطرح می شود، مانند «Global Groove»، یک پخش تلویزیونی مرزی در سال 1973 و نمایشگاه هنرمندان چند رشته ای، که در آن اجراکنندگانی مانند کانینگهام و مورمن در قاب های بیش از حد تقسیم بندی شده در قاب دوربین بازی می کنند.
برخی از کارشناسان سر صحبت – که بسیاری از آنها با پیک کار می کردند – پیشنهاد می کنند که تأثیر او بر همه افراد از ال گور گرفته تا پرنس تأثیر آشکاری داشته است. این احتمالاً درست است، اما این ادعاها به اندازه تفسیرهای خوب اندازه گیری شده از کار پیک یا روایت های متفاوت از موفقیت های متغیر او قانع کننده نیستند، مانند زمانی که جورج پلیمپتون در جریان برنامه بین المللی «صبح بخیر، آقای اورول» در تلویزیون به سطل زباله رفت. پخش “نصب” در شب سال نو 1984، که شرکت کنندگان آن شامل لوری اندرسون و آلن گینزبرگ بسیار سنگ خورده بودند.
فیلم Nam June Paik: Moon is the oldest TV همچنین به عنوان یک فیلم بهتر از یک مقاله مصور کار می کند، یک آزمون اساسی اما فریبنده که توسط بسیاری از پروفایل ها درباره هنرمندان ناشناس شکست خورده است. تأثیر تند و تأثیر تحریکآمیز کار پیک را میتوان به صورت نوشتاری توصیف کرد و حتی آن را با موفقیت توصیف کرد. اما شما باید حرکت آن را ببینید تا تصویر واضحی از هنرمند به عنوان یک حضور شادی آفرین برهم زنید.