فیلم خون براد اندرسون می‌خواهد هم به‌عنوان یک تریلر ترسناک و هم به‌عنوان تمرینی در اخلاق موقعیتی عمل کند. موقعیتی به ظاهر غیرممکن را به بینندگان ارائه می دهد و از آنها می پرسد “چه کار می کنی؟” مشکل این است که هرگز کار کردن به عنوان اولی به اندازه کافی گیرا یا ترسناک نیست و هرگز درگیر کار کردن به عنوان دومی نیست.

«خون» محتوای عنوانی فراوانی را ارائه می‌کند، اما به غیر از چند صحنه خوب اینجا و آنجا، نکته‌ی قابل توجه دیگری ندارد. اجرای مرکزی از میشل موناگان در نهایت جالب تر از فیلم پیرامون آن است.

موناگان نقش جس، یک پرستار و معتاد در حال بهبودی را بازی می‌کند که در وخامت یک طلاق مشاجره‌آمیز از همسرش (اسکیت اولریش) قرار دارد. برای شروعی تازه، او به همراه بچه‌هایش، دختر نوجوانش تایلر (اسکایلار مورگان جونز) و پسر کوچک اوون (فینلی ووتاک هیسونگ) به خانه‌ای دورافتاده که متعلق به والدین مرحومش بود نقل مکان می‌کند.

این سه به سختی در آنجا مستقر شده اند که سگشان که ظاهراً به چیزی در جنگل ممنوعه همسایه چسبیده است، تا شب می دود بیرون. چند روز بعد، سگ غرق در خون با درخشش سبز عجیبی در چشمانش باز می گردد. سگ اوون را بیرون می‌آورد که سریعاً به بیمارستان منتقل می‌شود. به نظر می رسد که اوون به عفونت مبتلا شده است که او را تقریباً در آستانه مرگ رها می کند.

جس ناامید می شود – نگران سلامت فرزندش و اینکه چگونه سابقش از این موضوع علیه او در طلاق استفاده می کند – زمانی که یک روز وارد اتاق بیمارستان اوون می شود و متوجه می شود که او کیسه خونی را که برای انتقال خون استفاده می شود برداشته است. طوری می مکد که انگار یک جعبه آب میوه است. او البته منفور است، اما وقتی بلافاصله پس از مدتی عقب نشینی می کند، او می داند چه باید بکند.

او که به کسی در مورد وضعیت اوون نمی گوید، چند کیسه خون را مخفیانه از بیمارستان خارج می کند و او را به خانه می برد تا از او دور از چشمان کنجکاو مراقبت کند. اما پلاسمای پاره شده نمی تواند برای همیشه دوام بیاورد. و هنگامی که او دیگر قادر به دسترسی به منبع خون بیمارستان نیست، عزم او برای زنده نگه داشتن پسرش او را مجبور به اقدامات ناامیدکننده‌ای می‌کند که احتمالاً به این زودی‌ها در کارت‌های روز مادر یادی نخواهد شد.

فیلم خون
فیلم خون

به شما اجازه می‌دهم، فرض اصلی فیلم – چقدر برای زنده نگه داشتن فرزندتان پیش می‌روید – خیلی ظریف نیست، اما یک غارتگر است. مشکل فیلم این است که به محض اینکه فیلمنامه ویل هانلی آن را تثبیت کند، نمی تواند هیچ چیز جالبی با آن انجام دهد. ما قرار است با جس و کارهای وحشتناکی که او مجبور به انجام آنها برای زنده نگه داشتن اوون می شود، همدلی کنیم، اما اقدامات او به قدری متناقض است که به سختی می توان به طور کامل با اقدامات آشفته او کنار آمد.

اندرسون که در گذشته با فیلم‌هایی مانند «جلسه 9»، «ماشینکار» و «ناپدید شدن در خیابان هفتم» در ژانر وحشت با موفقیت بیشتری فعالیت کرده است، در بیشتر زمان‌های پخش فیلم را با مهارت کافی کارگردانی می‌کند.

اما حتی او نمی‌تواند بسیاری از نقشه‌های پیچیده‌تر صحنه‌های پایانی را بسازد، که بیشتر به خنده‌های ناخواسته الهام‌بخش نزدیک می‌شوند تا لرز، و بسیاری از سوالات به ظاهر مرتبط را بی‌پاسخ می‌گذارند.

و با این حال، در حالی که فیلم موفق نمی شود، چند نکته جالب دارد. اصلی‌ترین آنها موناگان است که در گذشته در فیلم‌هایی مانند «Kiss Kiss Bang Bang» و «Trucker» (یک درام مستقل ساده که شباهت‌های مضمونی خاصی به «خون» دارد، کارهای فوق‌العاده‌ای انجام داده است، اما هرگز انجام نداده است. کاملاً نقش ستاره سازی قابل توجهی را داشت که به وضوح سزاوار آن بود. این فیلم اینطور نیست، اگرچه او به وضوح همه چیز را در نقش جس قرار می دهد.

این که “خون” از مسیرها خارج نمی شود و به طور کامل غیرقابل قبول نیست (حداقل تا پایان) تقریباً به طور کامل ناشی از تلاش های قابل توجه او است. چند صحنه نیز وجود دارد که حداقل به صورت فردی کار می‌کنند – در مورد علاقه من، تایلر سرانجام از راز وحشتناک برادرش مطلع می‌شود و مکالمه‌ای که در نتیجه انجام می‌دهند دارای حقیقت و باورپذیری است که در غیر این صورت در فیلم وجود ندارد. فیلم

با وجود این عناصر، من نمی‌توانم «خون» را توصیه کنم. اما من می‌توانم شما را به سمت فیلم دیگری راهنمایی کنم که از همان پیش‌فرض اصلی به شیوه‌ای هیجان‌انگیزتر و قابل تامل استفاده می‌کند: «قلب من نمی‌تواند تپش کند مگر اینکه به او بگویید»، یک تمرین ترسناک مستقل از جاناتان کوارتاس. فیلم کوارتاس به عنوان چرخشی بر روی افسانه‌های خون آشام معمولی عمل می‌کند و جنبه تاریک و ناکارآمد پیوندهای خانوادگی را که به هم پیوند می‌خورد و در نهایت خفه می‌شود، بررسی می‌کند. «خون» همان مسائل را مطرح می‌کند، اما عصب لازم برای کشف آنها را ندارد. فیلم اندرسون اغلب احساس می کند که نیاز مبرمی به انتقال خلاقانه دارد.

4.8/5 - (5 امتیاز)
Shares:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *