کازوئو ایشی گورو در کتاب وقتی یتیم بودیم داستان کارآگاهی به نام کریستوفر بنکس را روایت میکند که در سالهای کودکی -زمانی که او تنها نُه سال داشت- پدر و مادرش به طرز غریبی ناپدید شدند. اکنون سالها از آن ماجرا میگذرد و کریستوفرِ کارآگاه در پی آن است تا از این ماجرای غریب سر در آورد. گفتنی است این کتاب افتخارات متعددی را برای نویسندهاش به ارمغان آورده است. در این پست به نقد و بررسی کتاب وقتی یتیم بودیم می پردازیم.
نقد و بررسی کتاب وقتی یتیم بودیم
کتابی که پیش روی شماست، با نام وقتی یتیم بودیم (When We Were Orphans)، نوشتهی نویسندهی مشهور ژاپنی، کازوئو ایشی گورو (Kazuo Ishiguro) است. نویسنده در اثر حاضر داستان کارآگاهی انگلیسی به نام کریستوفر بنکس را روایت میکند که در تلاش است تا از راز ماجرایی قدیمی پرده بردارد. داستان رمان وقتی یتیم بودیم در اوایل قرن بیستم و در شانگهای و لندن میگذرد. کریستوفر در شانگهای به دنیا آمد و همان جا نیز بزرگ شد؛ یعنی جایی که پدرش سابقاً به عنوان تاجر مشغول به کار بود. در این میان، کریستوفر در کودکی با پسری ژاپنی به نام آکیرا رابطهی دوستی برقرار کرد. داستان از آنجا آغاز شد که یک روز، به شکلی مرموز، پدر و مادر او و آکیرا -هر دو- ناپدید شدند.
پس از آن بود که همه چیز برای کریستوفر و آکیرا تغییر کرد. در مدرسه، دوستان مدرسهشان که همیشه آماده بودند در مورد هر بدبختى آدم شوخى کنند، تا اشارهای به ناپدید شدن پدر و مادر آن دو میشد، به شدت جدّى مىشدند، صورت برخیهاشان به رنگ سرخ در میآمد و ترس این که مبادا همکلاسیهاشان را رنجانده باشند، بر دلشان میافتاد. روزها و سالها به همین منوال گذشت، راستش را بخواهید، هر چقدر هم که عجیب به نظر برسد، با گذر روزها نداشتن پدر و مادر آن قدرها هم موجب ناراحتی کریستوفر نمیشد. توگویی در یک مدرسهی شبانهروزى مثل مدرسهی او، همگى یاد گرفته بودند که بدون پدر و مادر سر کنند. با همهی اینها کریستوفر تنها یک چیز در سر میپرواند: کشف راز ماجرای ناپدید شدن مادر و پدرش.
سالها گذشت و کریستوفر به سن جوانی رسید و به کارآگاهی زبده تبدیل شد. دیگر زمان زیادی از ناپدید شدن ناگهانی پدر و مادرش میگذشت. در این حیص و بیص، رفتهرفته معاشرتهایش را کاهش داد و بیشتر در کارش غرق شد. به مطالعهی پروندههاى مهم گذشته پرداخت و علوم جدیدی را فرا گرفت که ممکن بود روزی به کارش بیایند. با گذر زمان، کریستوفر به کارآگاهی مشهور تبدیل میشد. دستهای زیادی برای همکاری و دوستی به سویش آمد، اما کریستوفر همهی آنها را پس میزد. او همهی این سالها هدفی مهم در سر داشت و به هیچ روی اجازه نمیداد دلمشغولیهای کوچک او را از مسیر منحرف کنند.
کریستوفر مصمم بود که در رابطه با غیب شدن پدر و مادرش پاسخی بیابد. از این رو به شانگهای بازگشت که در آن زمان به خاطر جنگ میان چین و ژاپن دچار تشویش و آشفتگی سیاسی بود. هرچقدر که کریستوفر بیشتر خود را در ماجرا غرق میساخت، رازهای تاریکتری از گذشتهاش کشف میکرد. رازهایی که به نحوی حقایق نگرانکنندهای را دربارهی خانوادهاش برملا میساختند…
راوی داستان وقتی یتیم بودیم، کریستوفر است. با این حال، خاطرات او اغلب به صورت پارهپاره روایت میشوند و او راویِ قابل اعتمادی نیست. همزمان که کریستوفر تلاش میکند از مهمترین پروندهی زندگی خود -یعنی ناپدید شدن والدینش- سر در آورد، با این موضوع که ادراک آدمی تا چه اندازه میتواند غیرقابل اعتماد و سست باشد، دستوپنجه نرم میکند.
کتاب وقتی یتیم بودیم، نوشتهی کازوئو ایشی گورو نخستین بار در سال 2000 منتشر شد. این اثر پس از انتشار، جوایز و افتخارات متعددی را از آن نویسنده خود ساخت و در فهرست نهایی جایزهی من بوکر در سال 1999 قرار گرفت. مژده دقیقی از مترجمانی بهشمار میرود که این اثر را به فارسی برگردانده و انتشارات هرمس ترجمهی او را روانهی بازار نشر کرده است.
جوایز و افتخارات کتاب وقتی یتیم بودیم
در فهرست نهایی جایزهی من بوکر در سال 1999
نامزد جایزهی وایتبرد (Whitbread) برای بهترین رمان در سال 1999
نکوداشتهای کتاب وقتی یتیم بودیم
سریع، متقاعدکننده، پویا و مقاومتناپذیر. (The Baltimore Sun)
کاری خلاقانه فراتر از هوش و ذوق. (Joyce Carol Oates, Times Literary Supplement)
کتابی از نویسندهی برندهی جایزهی نوبل ادبیات و جایزهی رمان من بوکر؛ اثری خیرهکننده. (سایت آمازون)
کتاب وقتی یتیم بودیم کاملترین دستاورد کازوئو ایشی گورو تا به امروز است. (The New York Times Book Review)
شما به ندرت رمانی را مطالعه میکنید که آنقدر متقاعدکننده باشد که امکانات داستانی را گسترش دهد. (Sunday Times (London))
نوآورانه… کتاب وقتی یتیم بودیم شاید تا به امروز پرمخاطبترین اثر کازوئو ایشی گورو باشد. (Pico Iyer, The New York Review of Books)
آقای کازوئو ایشی گورو با ظرافتی مخصوص به خود، داستانی را که شبیه به یک داستان ماجراجویانهی کلاسیک به نظر میرسد، با رنگ و بویی غیرقابل وصف از عجایب به مخاطب عرضه میکند. (وال استریت ژورنال)
پیچ و خمهای حافظهی انسان، روشهایی که ما خود را با آن سازگار میسازیم و تغییر میدهیم، راههایی که با آنها خود را فریب میدهیم و رهایی مییابیم، قلمرویی است که کازوئو ایشی گورو در کتاب وقتی یتیم بودیم برای خود ساخته است. (سایت گودریدز)
کتاب وقتی یتیم بودیم برای چه کسانی مناسب است؟
افرادی که به داستانهای پلیسی و معمایی – جنایی علاقهمند هستند، از مطالعهی کتاب وقتی یتیم بودیم لذت و بهره خواهند برد. علاقهمندان به رمانهای تاریخی از دیگر مخاطبان کتاب نامبرده هستند.
با کازوئو ایشی گورو بیشتر آشنا شویم
کازوئو ایشی گورو به تاریخ هشتم نوامبر سال 1954 در ناگاساکی به دنیا آمد. این نویسندهی ژاپنیتبار در پنجسالگی به همراه خانوادهاش به انگلستان مهاجرت کرد. کازوئو ایشی گورو در مقطع کارشناسی در رشتهی زبان انگلیسی و فلسفه در دانشگاه کنت تحصیل کرده و در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی نویسندگی خلاق در دانشگاه شرق انگلستان در سال 1980 به تحصیل مشغول شده است.
کازوئو ایشی گورو را میتوان یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر انگلستان نامید. کتابهایی که او نوشته، برندهی جوایز معتبری شدهاند. از میان این افتخارت و جوایز میتوان به جایزهی وایت برد برای کتاب «هنرمندی از جهان شناور» در سال 1986 و جایزهی من بوکر برای کتاب «بازماندهی روز» نام برد. همچنین کتاب «هرگز رهایم مکن» توانست به فهرست نهایی جایزهی من بوکر راه پیدا کند. گفتنی است کازوئو ایشی گورو برندهی جایزهی نوبل ادبیات در سال 2017 شد.
مجلهی تایمز در سال 2008، نام کازوئو ایشی گورو را در فهرستی موسوم به «پنجاه نویسندهی برتر انگلیسی از سال 1945» قرار داده است. ایشی گورو در جایگاه سیودوم این فهرست قرار دارد. بد نیست اشاره کنیم آثار این نویسندهی نامآشنا دستمایهی اقتباسهای سینمایی گوناگونی قرار گرفتهاند. از میان این آثار میتوان دو رمان هرگز رهایم مکن و بازماندهی روز را نام برد. رمانهای «منظر پریدهرنگ تپهها»، «کلارا و خورشید» و «غول مدفون» و نمایشنامههای «کنتس سفید» و «غمگینترین موسیقی دنیا» برخی از دیگر آثار کازوئو ایشی گورو هستند.
جوایز و افتخارات کازوئو ایشی گورو
جایزهی نوبل ادبیات در سال 2017
نشان خورشید فروزان در سال 2018
شوالیهی ادب و هنر فرانسه در سال 1998
جایزهی بوکر برای بازمانده روز در سال 1989
نشان افسر والا مقام امپراتوری بریتانیا در سال 1995
جایزهی وایتبرد برای کتاب هنرمندی از جهان شناور در سال 1986
بهترین رماننویس جوان بریتانیایی به انتخاب گرانتا در سال 1983
از 50 نویسندهی برتر بریتانیایی از 1945 به انتخاب تایم در سال 2008
جایزهی یابود وینفرید هولتبی برای کتاب منظره پریدهرنگ تپهها در سال 1982
و …
در بخشی از کتاب وقتی یتیم بودیم میخوانیم
بعد از آن روز، دیگر به چمنزار نرفتم و در مجموع، اقداماتى انجام دادم تا از ابراز هر گونه «دروننگرىِ» بیشتر اجتناب کنم. ولى آن موقع هنوز خیلى کوچک بودم. شبها که در آن اتاق زیر شیروانى دراز مىکشیدم، و به جیر جیرِ تختهها زیر پاى خالهام گوش مىدادم که در خانه ییلاقى این طرف و آن طرف مىرفت و ساعتهایش را کوک مىکرد و به گربههایش سرکشى مىکرد، غالبا در خیال خود باز هم تمام نمایشهاى کارآگاهىِ قدیممان را اجرا مىکردم، درست همانطور که همیشه با آکیرا اجرا کرده بودیم.
ولى اجازه بدهید به آن روز تابستان برگردم که آزبرن در آپارتمانم در کنزینگتن به سراغم آمد. نمىخواهم بگویم این حرفِ او که من «بچه عجیبى» بودم ذهنم را بیش از چند لحظه به خود مشغول کرد. در واقع، خودم هم کمى بعد از آزبرن با روحیه نسبتا خوبى رفتم بیرون، و خیلى زود سر از پارک سَنت جیمز در آوردم؛ دور و برِ باغچههاى گل مىچرخیدم و لحظه به لحظه اشتیاقم براى شبى که در پیش داشتم بیشتر مىشد.
حالا که به آن بعدازظهر فکر مىکنم، مىبینم کاملاً طبیعى بود که قدرى عصبى باشم، اینکه عصبى نبودم کّلاً گواه روشنى است بر تکّبر ابلهانهاى که در آن نخستین روزها در لندن گریبانم را گرفته بود. البته مىدانستم که این شبِ بخصوص سطحش با همه مراسمى که در دانگشاه در آنها شرکت کرده بودم فرق دارد؛ و علاوه بر آن، هیچ بعید نبود با آداب و تشریفاتى روبهرو شوم که هنوز برایم ناآشنا بود. ولى یقین داشتم که با تیزبینىِ همیشگىام هر مشکلى از این دست را حل خواهم کرد و در مجموع بهخوبى از عهده بر خواهم آمد.