نقد و بررسی فیلم سرزمین خدا | Godland

456
2
فیلم سرزمین خدا

فیلم “Godland”در ظاهر اش، درام مبلغین ایسلندی ناهموار به نظر می رسد که هویت را در مکانی بسیار تنها کشف می کند. نقد فیلم سرزمین خدا را در ادامه می خوانید.

«Godland» که در اواخر قرن نوزدهم در ایسلند می گذرد، به دنبال لوکاس (الیوت کراست هوو)، یک کشیش دانمارکی جاه طلب اما از نظر احساسی گوشه گیر است، در حالی که تلاش می کند یک کلیسای مسیحی را در قسمتی دورافتاده از ایسلند تأسیس کند. آب و هوای ممنوعه و ویرانی همراه بلافاصله به لوکاس می رسد که توسط مرد منطقه خشن اما کنجکاو راگنار (اینگوار سیگوردسون) به کلیسای هنوز ناتمام خود هدایت می شود.

خیلی زود، “Godland” شکلی آشنا به خود می گیرد، بیشتر شبیه یک تمثال غم انگیز در مورد راگنار، یک جوینده بی میل، و لوکاس، یک رهبر جامعه خسیس، و آشفتگی و اختلافات آشتی ناپذیر آنها می شود. این داستان در مورد دو مرد است که به یکدیگر نیاز دارند اما نمی توانند به یکدیگر اعتماد کنند، در نهایت به کتاب می پردازد و به معنای “M” بزرگ به “Godland” می دهد، آخرین قطعه خلق و خوی آهسته از نویسنده و کارگردان ایسلندی Hlynur Pálmason (“یک روز سفید و سفید” ”).

برخی از شخصیت ‌های فرعی داستان را پر می ‌کنند و به تعیین تأثیر و ماهیت مکان عنوان کمک می ‌کنند، به‌ویژه کارل (یعقوب هابرگ لومان)، محلی خشن و گوشه‌ گیر، و دو دخترش: دختر بزرگ ‌ترش، آنا (ویک کارمن سون)، شایعه شده است. همسر آینده لوکاس بودن و آیدا (ادا مکین هلینسدوتر)، جوانترین کارل در این فیلم هستند.

فرزندان کارل به ما یادآوری می ‌کنند که «Godland»، مانند بسیاری از وسترن ‌های بزرگ، درباره عدم قطعیت و تنشی است که بر شهرک‌ های مرزی حاکم است. تمایز اصلی این است که «سرزمین خدا» درباره زندگی در مرزی است که به طور آزمایشی زمانی قبل از ظهور این شخصیت ‌ها ایجاد شده است. این همان چیزی است که فیلم درباره آن است، یک میراث استعماری سمی از سوء ظن، وابستگی و استحقاق.

کارل و راگنار به لوکاس اعتماد ندارند زیرا او نماینده یک ایمان و بنابراین یک نظم اجتماعی است که فرض می ‌کند که آنها را زیر بال خود می ‌گیرد. کارل و راگنار نیز می خواهند بیشتر شبیه لوکاس باشند، حتی اگر او به معنای واقعی کلمه نتواند آنها را درک کند. (او به زبان آنها صحبت نمی کند و اغلب به آنا نیاز دارد تا برای او ترجمه کند.) لوکاس از مردم محلی عکس می گیرد و حتی اصرار دارد که مسیر سخت تری را از دانمارک به سمت خانه جدید خود طی کند، در حالی که کارل تعجب می کند که چرا لوکاس فقط قایقرانی نکرده است.

فیلم سرزمین خدا
فیلم سرزمین خدا

لوکاس که مبلغی سخت کوش است، می گوید که می خواهد با مردم ایسلند و سرزمین آنها آشنا شود. پس از آن، در حالی که ممکن است این هدف لوکاس در هنگام حرکت بود، او به زودی با واقعیت تلخی که با او روبرو می شود تغییر می کند. بنابراین لوکاس ناخواسته نقش متضاد را بر عهده می گیرد که راگنار بلافاصله در یک صحنه اولیه زمانی که داستان خشونت آمیزی درباره زنی تعریف می کند که به شوهرش با گروهی از مردان خیانت می کند، به او می دهد.

مواردی که این دو مرد زیر پای یکدیگر می اندازند فوراً درک می شود زیرا کاملاً واضح است. راگنار سعی می‌کند به طور مکرر و با نظم شگفت ‌انگیز با لوکاس ارتباط برقرار کند، اما باز هم، لوکاس به زبان او صحبت نمی ‌کند و مهمتر از آن، نمی‌ خواهد. لوکاس از محیط اطراف خود با استفاده از فرآیند داگرئوتایپ قدیمی عکاسی می ‌کند، که به سوژه‌ های روی دوربین نیاز دارد تا برای چند ثانیه کاملاً ثابت بمانند. این روند هنری پر هیاهو نه تنها به الهام بخشیدن به نگاه «Godland» کمک کرد – فیلمبرداری و ارائه شده در نسبت ابعاد آکادمی جعبه ‌ای – بلکه به پالماسون روشی منظم برای نشان دادن تفاوت ‌های بین لوکاس و راگنار و مقاومت آنها در برابر انتظارات اجتماعی می ‌دهد که برای همه جز آنها، باید آشکار به نظر برسند. لوکاس، لاغر و لرزان، با دوربینش سر و صدا می کند و به هر چیزی که نمی تواند کنترل کند خیره می شود. راگنار که ساده صحبت می‌کند، اما می ‌خواهد یکی از سوژه ‌های لوکاس باشد، اما نمی ‌تواند چشم کشیش جوان را جلب کند. راگنار در خلال یک سخنرانی اعتراف ‌آمیز به زیبایی به روی لوکاس باز می ‌شود، اما این مونولوگ ناخواسته گسست بین عمق احساس فیلمسازان و سطحی بودن این روایت خاص را آشکار می‌ کند.

با این حال، چند صحنه و جزئیات تجربی، قولی را که پالماسون در درام انتقامی عظیم «یک روز سفید و سفید» نشان داد، تأیید می‌ کند. اجرای نابسامان هوو به طور قابل اعتمادی بیانگر تلاش لوکاس برای وفادار ماندن به ایمان و آرمان های انسان دوستانه اش است. و در حالی که سیگوردسون تنها به اعماق احساسات راگنار اشاره می کند، این همان چیزی است که رفتار او را بسیار جذاب می کند. هر دو مرد یک زندگی درونی دارند که تنها تا حدی از طریق صحنه های اپیزودیک که در اطراف کلیسا و خانه کارل اتفاق می افتد آشکار می شود. اما آخرین فیلم پالماسون زمانی زنده می ‌شود که شخصیت ‌های آن تلاش می ‌کنند تا انسانیت و متانت خود را در مواجهه با ناامیدی بزرگ و عمدتاً ضمنی حفظ کنند.

فقط فضای کافی برای تماشاگران برای پرسه زدن در “Godland” وجود دارد و شاید حتی به لطف فیلمبرداری خیره کننده ماریا فون هاوسولف در مکث های باردار آن گم شوند. (او همچنین «یک روز سفید و سفید» را فیلمبرداری کرد.) لوکیشن ‌های ایسلندی حرف ‌های زیادی برای شخصیت ‌های پالماسون می ‌دهند، و آن ‌ها تمایل دارند قوی ‌تر از لوکاس یا راگنار صحبت کنند. با این حال، پایان عاطفی بزرگ «سرزمین خدا» کمتر از آن چیزی است که بتوان انتظارش را داشت، با توجه به اینکه بخش زیادی از این فیلم در مورد داستان نیست، بلکه در بین لحظاتی است که تلاش می ‌کنیم بهتر از کار های گذشته‌ مان باشیم. نقطه اوج فیلم «سرزمین خدا» به گونه ‌ای قطعی است که بقیه نمایشنامه رمزآلود پالماسون اینطور نیست، و باعث می ‌شود که آرزو کنیم بین آغاز و پایان آن یک یا دو ساعت بیشتر باشد.

این فیلم اکنون در حال پخش در سینما های منتخب است.

5/5 - (11 امتیاز)
سهیل دهقانی
نوشته شده توسط

سهیل دهقانی

علاقه مند به فناوری و تکنولوژی های روز دنیا کارشناس سئو و تولید محتوا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 دیدگاه برای “نقد و بررسی فیلم سرزمین خدا | Godland

  1. از سایت خارجی کپی و گوگل ترنسلیت میکنی حداقل زحمت بکش یه بارم بخونش ویرایشش کن !!! با چه رویی اسمتم میزنی؟؟؟!!!

    • · 4 اردیبهشت 1402 در 08:39

      عرض سلام و وقت بخیر همراه گرامی در آینده سعی میکنیم کیفیت مقالات را بالاتر ببریم ممنون از نظر شما

گوگل فارکس آموزش تخصصی آمارکتس