فیلم عملیات فورچون: جنگ حیله گر را در ادامه بررسی کرده ایم.
گای ریچی ” Operation Fortune: Ruse de Guerre ” یک ماجرای عجیب و غریب است، با در نظر گرفتن بازیگران پر بار (جیسون استاتهام، هیو گرانت، اوبری پلازا، کری الوز)، مکانهای بینالمللی پر زرق و برق (مادرید! مراکش! کن!)، و لذت کلی تعقیب و گریز با سرعت بالا برای ردیابی یک مک گافین بالقوه جهانی- نسبت های پایانی. اما چیزی گم شده است. هیچ چیز سر خط نیست سبک داستانی ریچی معمولاً شامل به هم ریختن ساختار و خطیبودن، تغییر فرمت با فانتزیها و فلش بکها است که همگی با دیالوگهای سریع و شوخآمیز تقویت میشوند. هیچ کدام از اینها واقعاً در « Operation Fortune » به چشم نمی خورد. شخصیت ها هرگز شکل نمی گیرند، حتی به عنوان کاریکاتور. عناصری از تقلید وجود دارد، اما ” Operation Fortune ” به اندازه کافی گسترده نیست که یک جعل باشد.
جیسون استاتهام نقش اورسون فورچون را بازی میکند، یک عامل مورد تقاضا که توسط دولت بریتانیا به مناسبت برای انجام وظایف دشوار با اهمیت ملی فراخوانده میشود. دولت بریتانیا در اینجا توسط ناتان (کری الوز) نمایندگی می شود که وظیفه او نگه داشتن اورسون غیرقابل اعتماد در مسیر است. به ما گفته می شود قبل از ملاقات با او، اورسون فوبیای زیادی دارد که او را به استخدامی پرخطر تبدیل می کند. اما پس از آن اورسون ظاهر می شود، و به نظر می رسد که او مانند یک قهرمان اکشن معمولی با زبان لاکونیک صحبت می کند. او در سرتاسر چندین هواپیما سوار می شود و پروازهای بین المللی طولانی را بدون هیچ نشانه ای از فوبیا تحمل می کند. بسیاری از امکانات از دست رفته برای طنز! چرا فوبیا را تنظیم می کنیم و بعد اصلاً نشان نمی دهیم؟
اگر اورسون تصمیم بگیرد آن را بپذیرد، وظیفه ردیابی کیف سرقتی است که حاوی یک شی مرموز است که قرار است در بازار سیاه فروخته شود، دنیای زیر سایه دلالان اسلحه، دوندگان مواد مخدر، اسرار دولتی و سایر معاملات پلید. هیچ کس نمی داند در کیف چه چیزی وجود دارد، اما هر چیزی که هست آنقدر خطرناک است که نباید به دست افراد نادرستی برسد. (معمای آنچه در کیف است تا نیمه های فیلم فاش نمی شود. این به معنای تعلیق است اما نتیجه معکوس دارد.) اورسون تیم کوچک خود را جمع می کند: جی.جی. دیویس (باگزی مالون)، که زمان زیادی را صرف خیره شدن به صفحه نمایش های GPS و گزارش دادن مکان ها می کند، و سارا فیدل (اوبری پلازا)، یک متخصص کامپیوتر که می تواند هر چیزی را هک کند. اولین عملیات آنها نفوذ به یک مهمانی بسیار نخبه است که توسط میلیاردر جورج سیموندز (هیو گرانت) در قایق بادبانی خود میزبانی شده بود. سیموندز با یک گروه بسیار ناب، از جمله دو خزنده در “بیوتکنولوژی” و گروهی سرگردان از دزدان مست، که همه آنها کیف را نیز می خواهند، معاشرت می کند.


از آنجایی که دعوت شدن به این مهمانی غیرممکن است، تیم از یک ستاره ناخواسته سینما به نام دنی فرانچسکو (جاش هارتنت) باج می گیرد، به این امید که او تبدیل به گربه گربه ای مشهور برای سیموندز قفس شود. کار می کند. با حضور دنی در جلو، اورسون که به عنوان مدیر دنی و سارا به عنوان دوست دختر دنی ظاهر می شود، این سه نفر به مهمانی دسترسی پیدا می کنند. جرج با دیدن دنی فرانچسکو، ستاره سینما روشن می شود! هیو گرانت، که در «آقایان» ریچی بسیار خندهدار بود، در اینجا نسبتاً بیتفاوت است. با این حال، اجرا نکات بالایی دارد (صدای مرده تلقینآمیز او که فساد میتراود، موهای خاکستری صافش، عینکهای رنگیاش که جیم جونز یا رابرت ایوانز را به یاد میآورد. او بهعنوان یک غرغرهی چشم مرده در حال زوزهکشی ظاهر میشود.) Hijinx، دروغ میگوید، و تقریباً از دست دادن ها رخ می دهد. کپر توسط گروه های متخاصم از پیمانکاران مستقل، همه پس از کیف، پیچیده می شود، که باید به هر وسیله ای که لازم باشد تعطیل شوند.
چیزی که به طور کلی گم شده است، غیرعادی بودن است. فیلمهای ریچی معمولاً مملو از آجیلهای عجیب و غریب، مملو از ویژگیهای عجیب و غریب و الگوهای صوتی و حرکات عجیب هستند. شخصیتهای « Operation Fortune” » در مقایسه کلی هستند. تعاملات تیم جاسوسی فاقد صدای تضاد، حتی طنز است. جی.جی. غیر توصیفی است سارا قرار است عصبی و بی دست و پا باشد (اما فقط به طور متناوب)، از آن دسته افرادی که سعی می کند شوخی کند و شکست می خورد. وقتی کسی نمی خندد، جوک را توضیح می دهد. این چند بار اتفاق میافتد، اما در یک “بیت” ادغام نمیشود. پلازا بیشتر زمان فیلم را با خیره شدن به صفحه کامپیوتر می گذراند، که هدر دادن یکی از با استعدادترین بازیگران زن امروزی است. اورسون قرار است دچار فوبیا باشد، که میتوانست بسیار سرگرمکننده باشد، اما او عمدتاً نامشخص است. اینها همه بازیگران بامزه هستند، اما هیچ کس نمی تواند خنده دار باشد.
به جز جاش هارتنت دنی بهعنوان ستاره فیلمهای خودپسند باغی شما شروع میکند، اما بهآرامی با تجربهی دردناکی که توسط سه جاسوس از هالیوود به یک قایق بادبانی در دریای مدیترانه برده میشود، به مردی متفاوت تبدیل میشود. او تنها قوس شخصیت واقعی در ” Operation Fortune ” است. هر بار که او روی صفحه نمایش است، حال و هوای او سبک می شود. دنی دائماً در سردرگمی گیجآلود، زبان بسته و وحشتزده، خارج از عنصر و عمق خود است. سفر او به کودای منتهی می شود که با بدبینی استقبال می شود. دنی احساس میکند که شخصیت اصلی است، اما متأسفانه، او محیطی است، یاور جاسوسهایی است که به صفحههای کامپیوتر خیره شدهاند.
حتی کنایههای طعنهآمیز گاه به گاه – که معمولاً در فیلمنامههای ریچی بسیار بیرحمانه است – احساس میکند گرمتر و اجباری است. هیچ چیز نمی زند هیچ نقطه نظری وجود ندارد « Operation Fortune » کپری است که اصلاً کپر نیست.