یکی از بزرگترین مشکلات دوره تلویزیونی «نمایش تلویزیونی من واقعاً فقط یک فیلم طولانی است» این است که یک مشکل رایج ایجاد کرده است که در آن ارزش طرح فیلمنامه تا طول یک فصل تلویزیونی کشیده می شود. به خصوص از زمانی که فیلم با بودجه متوسط از بین رفت و بسیاری از آن پروژهها به تلویزیون رفتند، تعداد زیادی از برنامههای نمایشی وجود دارد که طول آنها اشتباه است، اغلب چرخها میچرخند و ایدهها را تکرار میکنند تا به تعداد قسمتهای از پیش تعیینشده برسند. و این یک مشکل واقعی در ژانری مانند معمای قتل است، که در آن سرعت دقیق اسرار و افشاگری ها ضروری است. یک نسخه 10 ساعته از “Knives Out” را تصور کنید و می دانید که چرا “مرگ و جزئیات دیگر” اینقدر خسته کننده می شود، به خصوص پس از نمایش فوق العاده سرگرم کننده سریال. بعد از آن برای چند قسمت با نمایش جدید Hulu همراه بودم، فقط در قسمت چهارم متوجه شدم که این کشتی در حال حرکت به آب و دور زدن است. این یک تور سه ساعته است که مجبور میشویم ده تایی بپردازیم.
مندی پتینکین در نقش روفوس کوتسورث که زمانی بزرگ ترین کارآگاه جهان بهشمار میرفت، هرکول پوآرو را به بهترین نحو انجام میدهد. این همان چیزی است که ایموجین اسکات جوان (سوفیا رید-گانتزرت) زمانی که او را برای کشف قتل مادرش که اخیراً توسط یک خودروی بمبگذاری شده کشته شده بود، آوردند، امیدوار بود. زمانی که کوتسورث آن پرونده را تنها با نامی مرموز که به قتل گره خورده بود، اما نه با دستگیری واقعی، پایان داد، ایموجین جوان را تلخ کرد. ایموجین که اکنون یک زن جوان جذاب (ویولت بین) است، از دیدن کوتسورث در یک کشتی اقیانوس پیمای لوکس که همراه با خانواده ثروتمندی که اساسا او را بزرگ کرده اند، متحیر می شود. زمانی که یک مسافر سرکش به قتل می رسد و ایموجین و روفوس را مجبور می کند تا با هم وارد حالت تحقیق شوند تا هم جنایت جدید و هم احتمالاً حتی جنایت مادرش را در این فرآیند حل کنند، او حتی بیشتر شوکه می شود.

پتینکین در دستور العمل کلاسیک “bumbling genius” a la Monk، Columbo یا برخی از تکرارهای پوآرو طعم زیادی به روفوس می دهد. او یادداشتهای وسواسآمیز میگیرد، با کد مینویسد، و ایموجین آشکارا شهودی را تشویق میکند تا به جزئیات توجه کند. او همچنین مواردی مانند این را می گوید: «حقیقت دیر یا زود آشکار خواهد شد. من زودتر ترجیح میدم چون من چرت زدن را دوست دارم.» بازیگر فوق العاده نقش را میخکوب می کند، اما مشکلات تقریباً از هر چیز دیگری در سریال شروع می شود و پتینکین چقدر از صندلی عقب مجبور می شود در حالی که شخصیت های فرعی خسته کننده فرمان را می گیرند.
اول، دستهای از مظنونین هستند که امیدوارکننده هستند، اما هرگز فراتر از ابتداییترین توصیف شخصیتهایشان پیش نمیروند. آیا قاتل می تواند دلال قدرت لارنس کولیر (دیوید مارشال گرانت) یا لیدی مک بث کاترین او (جین اتکینسون) باشد؟ دخترشان آنا (لورن پتن) که فکر میکند هر روز صاحب ثروت خانواده میشود، اگر بابا فقط شرکت را تحویل میداد، چطور؟ (اشارههای نازک به «جانشینی» به «مرگ و جزئیات دیگر» کمک نمیکند، نمایشی که اغلب چیزهای بهتری را برای تماشا کردن به شما یادآوری میکند، مانند «صورت پوکر» یا «فقط قتلها در ساختمان».) . لیلا همسر مرموز آنا (پردیس صارمی) یا وارث مرد مشکل دار تریپ (جک کاتمور اسکات) چطور؟ من حتی به سیاستمدار، کشیش یا سرمایه گذاران بالقوه اشاره نکرده ام. این یک کشتی شلوغ است، و با این حال تعداد کمی از این شخصیتها تأثیری بر جای میگذارند زیرا نوشتهها همان اسرار را میچرخانند و بارها و بارها فاش میشوند.
پس از یک چیدمان امیدوارکننده، تقریباً میتوانید ایدههای فیلم مرگ و جزئیات دیگر را ببینید که یک داستان فرعی پناهندگی و یک رمان عاشقانه بین دو اجراکننده بدون هیچ شیمی تزریق میکند. اینطور نیست که هیچ یک از اجراکنندگان اینجا به خصوص بد باشند. اسکات احساس می کند که می تواند به خوبی در پروژه ای جا بیفتد که او را مجبور به پاسخگویی مکرر به ضربات مشابه نکرده است و راهول کوهلی (از مایک فلانگان معمولی) همیشه مورد استقبال قرار می گیرد. و باز هم پاتینکین هیچ غلطی نمی کند. فقط نوشته اینجاست که نمی تواند ریتم یا عمق ده ساعت تلویزیون را پیدا کند. حتی ایدههای خوب سریال، مانند اپیزود هفتم با ساختار هوشمندانه، به نظر میرسد که به جای یک ساعت از فصل، به عنوان ده دقیقه فیلم بهتر عمل میکردند.
شاید رمز و راز واقعی این باشد که چگونه میخواهیم این دوران تلویزیون را اصلاح کنیم. ما به یک کارآگاه بهتر از روفوس کوتسورث برای حل آن نیاز داریم.